۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

جفنگیات اجنه در « جهان» جیم و جاک (32)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
 پرواز پروانه
گاف سنگزاد
  
·        در این جفنگ پر زنگ و رنگ چندین ایراد نظری جدی به چشم می خورد و این تردید در دل خواننده و شنونده آن سر می کشد که نکند حریف جفنگ پرداز قصد عوامفریبی دارد:

1
·        ایراد اول این جفنگ این است که نه اسلام انتزاعی وجود دارد و نه زن انتزاعی.

2
·        اسلام فقط به مثابه اسلام مشخص وجود دارد و نه به مثابه اسلام انتزاعی.
·        اسلام انتزاعی فقط در کله بنی بشر می تواند وجود داشته باشد و نه در خارج از کله.
·        مثل هر چیز و هر پدیده و هر روند و هر سیستم دیگر.

3
·        اسلام، مسحیت، یهودیت، بودیسم و غیره هر کدام فرمی از شعور اند.
·        ظرف اند.

4
·        هیچ فرمی به تنهائی بیانگر چیز روشنی نیست.
·        فرم وقتی بیانگر چیزی می شود که با محتوائی پر شود.
·        به همان سان که ظرف به تنهائی بیانگر چیز معینی نیست.
·        ظرف پس از پر شدن با مظروف  معینی مورد ارزیابی عقلی قرار می گیرد و مثبت و یا منفی، مفید و یا مخرب محسوب می شود.

5
·        اسلام را توده های دهقانی با محتوای بکلی دیگری پر می کنند تا اعضای طیف شلم شوربای موسوم به طبقه متوسط.
·        اسلام را تاجری با محتوای بکلی دیگری پر می کند تا عمله و پیشه ور و کشاورز زحمتکشی
·        به همین دلیل است که اسلام و هر مذهب دیگر گاهی به پرچم مقاومت و رزم توده های مولد و زحمتکش بدل می شود و گه به بیدق ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی ـ صهیونیستی ـ مسیحی ـ بودیستی و غیره
·        به همین دلیل است که بودیسم در نبرد رهائی بخش ویتنام همدوش ویت کنگ به سلیقه و رسم و آئین خود می رزمد و در تبت به عامل سرسپرده ارتجاع امپریالیستی بدل می شود.

6
·        زن هم فقط به مثابه زن مشخص وجود دارد و نه به مثابه زن انتزاعی.
·        تفاوت میان زن کارگر و دهقان و پیشه ور با زن بورژوا، فئودال، انگل و مفتخور از زمین تا آسمان است.
·        زن در جامعه طبقاتی بسان هر چیز آن جامعه، نه همگون و یکدست، بلکه بشدت ناهمگون و شقه شقه شده است.
·        بخشی از جمعیت زن ایران ـ به عنوان مثال ـ طرفدار صدیق ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی و چه بسا حتی پان ایرانیستی،  پان ترکیستی، پان کردیستی و غیره ی فاشیستی است.

7
·        هرگز نباید این تصور غلط به خاطر کسی خطور کند که بخش ارتجاعی زنان، فقط از زنان سنتی چادر و مقنعه و روسری به سر تشکیل می یابند.
·        هسته اصلی این بخش ارتجاعی زنان را زنان خیلی خیلی مدرن بی حجاب با مدارک دانشگاهی و مطب و دم و دستگاه تشکیل می دهند.
·        در این بخش ارتجاعی زنان، همه زنان وابسته به همه اقشار طبقات اجتماعی واپسین قرار دارند که چه بسا خود را به مثابه اعضای «طبقه متوسط» تصور و تصویر می کنند.

7
·        حتی در میان زنان متعلق به طبقات زحمتکش می توان به ناهمگونی فکری و ایدئولوژیکی جمعیت زن اشاره کرد.
·        زن به مثابه پرولتر مضاعف که هم در خانه کار می کند و هم در کارخانه، هم کارفرمائی به نام همسر دارد و هم کارفرمائی به نام بورژوا، در بهترین حالت می تواند دو فرم از وجود اجتماعی داشته باشد:

الف
·        وجود در خود

ب
·        وجود برای خود.

8
·        اکثریت پرولتاریا و نتیجتا زنان به مثابه پرولتاریای مضاعف، فقط وجود در خود دارند.
·        یعنی فقط به کارگر و زن بودن خود وقوف دارند.

·        درد بی درمان جامعه و جهان هم درست همین جا ست.

9

·        پرولتاریا و زنان زحمتکش به مثابه پرولتاریای مضاعف اگر به رسالت تاریخی خود وقوف حاصل کنند، آنگاه به مقام رفیع پرولتاریای برای خود، به درجه متعالی طبقه اجتماعی برای خود ارتقا می یابند.

10
·        پرولتاریای برای خود، به سوبژکت تاریخ بودن عینی خود وقوف دارد.
·        پرولتاریای برای خود می داند که در جامعه سرمایه داری،  در پیوند با دیگر اعضای طبقه خویش، طبقه اجتماعی تاریخساز را تشکیل می دهد.
·        پرولتاریای برای خود می داند که رهبری توده های خلق در راه بنای جامعه و جهان نوین به عهده او ست.

·        وظیفه روشنگری علمی و انقلابی بردن این شعور طبقاتی به میان پرولتاریا ست و در قلب پرولتاریا جمعیت زحمتکش زن قرار دارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر