۱۳۹۳ مرداد ۲, پنجشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (9)

تحلیلی از شین میم شین  

به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

·        معنی تحت اللفظی:
·        فریب مهلت و مجالی را که چرخ در اختیارت می نهد، نخور و گمراه نشود.

·        کی گفته که این زال دوده و دودمان دستان را ترک گفته است؟


1
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

·        برای درک دقیق محتوای معنوی و ایدئولوژیکی این بیت خواجه باید  مفاهیم آن را درک کرد.
·        به همین دلیل تجزیه و سپس تحلیل این بیت ضرورت مبرم دارد:


2
به مهلتی که سپهرت دهد  

·        سپهر و روزگار و چرخ و فلک و غیره از  مفاهیم فلسفی چه بسا حتی ماقبل قرون وسطای فئودالی ایران اند و شعرای متعلق به طبقات اجتماعی مختلف آنها را با محتواهای متفاوت و حتی متضادی پر کرده اند.
·        خواجه در مفهوم «سپهر»، در تحلیل نهائی جزم مشیت الهی را می گنجاند و به خورد خواننده و شنونده اشعار خود می دهد.
·        در قاموس خواجه هر کس بنا بر میل و هوس سپهر دون و فلان فلان شده، مهلتی دریافت می کند.


3
به مهلتی که سپهرت دهد  

·        خواجه عملا دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دوئالیسم سپهر و انسان بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن  جبر (سپهر) می داند.
·        بدین طریق، می توان گفت که دیالک تیک جبر و اختیار  تخریب می شود:
·        جبر در هیئت سپهر و چرخ و روزگار و فلک و غیره مطلق و همه کاره قلمداد می شود و انسان به موجودی علیل، ذلیل، هیچ واره و هیچ کاره تنزل می یابد.
·        یعنی رابطه دیالک تیکی میان جبر و اختیار از بین می رود.
·        انسان تا حد جمادات و جانوران تنزل می یابد و از هر آنچه که سپهر در اخیتارش می گذارد، می چرد.
·        خصلت  آنتی هومانیستی آشکار ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین هم همین است.


4
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو

·        به همین دلیل خواجه حکم می کند که فریب مهلت داده شده از سوی سپهر را نباید خورد و گمراه نباید شد.
·        منظور خواجه اما از مفهوم «گمراه شدن» چیست؟


5
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو

·        برای درک منظور خواجه باید  مفاهیم خواجه را تحلیل کرد.
·        چون در این بیت، دوئالیسم جبر و اختیار در فرم دوئالیسم سپهر و انسان مطرح است، می توان گفت که گمراهی بنظر خواجه یعنی غره شدن به اختیارمندی، مختاریت، آزادی و در بدترین حالت (در قاموس خواجه)، خودمختاری. 

·        دلیل خواجه بر ادعای خویش اما شنیدنی است:   



6
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

·        خواجه برای اثبات مطلقیت و قدر قدرتی غلبه ناپذیر جبر و هیچ وارگی انسان، در مصراع دوم، به توصیف رابطه انسان با سپهر می پردازد:
·        چه کسی ادعا کرده که سپهر به مثابه زال (پیر مو سپید فرتوت و عجوزه واره و مکار و خدعه گر)  دستان را یعنی دوده و دودمان خود را، رسم و آیین دیرین خود را، یعنی پستی و بی رحمی و بی وفائی و حیله گری و انسان ستیزی ذاتی خود را ترک کرده است؟


7
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

·        می توان گفت که خواجه (و نه فقط خواجه) دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دوئالیسم سپهر و انسان بسط و تعمیم می دهد و سپس به دوئالیسم دشمن و انسان استحاله می بخشد:
·        جبر بدین طریق و ترفند به خصم بنی بشر بدل می شود:
·        سپهر و روزگار و چرخ و فلک و دهر و غیره به خصم آشتی ناپذیر مردم بدل می شوند.
·        اگر خواننده ای احیانا فرصت داشت، بهتر است که  مفاهیم یاد شده را در دیوان حافظ بجوید و مورد تأمل قرار دهد.
·        این رابطه جعلی و من در آوردی میان سپهر و انسان، یکی از ستون های اصلی ایدئولوژی فئودالی واپسین حافظ را تشکیل می دهد.
·        صفاتی که حافظ به سپهر می دهد، همه از دم منفی و ضد انسانی و ضد اجتماعی اند.
·        بخشی از همین صفات منفی را پیامبر اسلام به خدا می دهد:
·        مکار، غدار، قهار، جبار، رحمان، کذاب  و غیره را.


8
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

·        حافظ سپهر را به مثابه پیر زن فاقد احساس و عاطفه، مکار و بی رحم و بی وفا تصور و تصویر می کند و از اعتماد بدان اکیدا نهی می کند.

·        اما چرا و به چه دلیل؟

9
·        حافظ بدین طریق و ترفند تضادهای اجتماعی چرکین واقعی و عینی میان توده و طبقه حاکمه را تحریف می کند و به شکل تضاد میان انسان و سپهر واهی و خیالی در می آورد..
·        نتیجه عملی این می شود که توده تحمیق می گردد و به دنبال نخود سیاه فرستاده می شود.
·        یعنی اگر کارد به استخوانش رسید، به جای رفتن به سراغ هیئت حاکمه و یا طبقه حاکمه، به لعن و نفرین بر سپهر دون و زال و مکار و غدار می پردازد.

·        این ترفند ایدئولوژیکی خواجه اما به چه معنی است؟

10
·        این بدان معنی است که خواجه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای واقعی و عینی را ایراسیونالیزه می کند:
·        بطرز خردستیزانه ای منعکس می کند.
·        خواجه به جای خوانین و سلاطین بنده دار و فئودال مکار و غدار و جبار و قهار و بی وفا به عهد و سوگند، سپهر انتزاعی و واهی را می نشاند.

·        وقتی از حافظ به عنوان نماینده سرسخت و خطرناک ایراسیونالیسم (خردستیزی) سخن می رود، به همین دلایل است.

·        دلیل انتشار و تبلیغ و ترویج مکرر اشعار حافظ از سوی شاه و شیخ نیز همین است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر