۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (22)


تحلیلی از شین میم شین 

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان، دو صد من زر نمی‌ارزد

·        معنی تحت اللفظی:
·        مثل حافظ قناعت بورز و از دنیای فرومایه صرفنظر کن.
·        برای اینکه کشیدن یک مثقال منت فرومایگان به ازای حتی دویست من زر ارزش ندارد.

1
·        قناعت یکی از سجایای اخلاقی جامعه فئودالی است.
·        سعدی در بوستان و گلستان، بابی را به قناعت اختصاص داده است.
·        تئوری قناعت ظاهرا برای توده های مولد و زحمتکش اختراع شده است.
·        و گرنه اشرافیت بنده دار و فئودال هنری و فخری جز حیف و میل نداشته است.

2
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر

·        خواجه در این مصراع خود را مظهر قناعت (قانع القانعین)  قلمداد می کند.
·        او ضمنا میان قناعت و بی اعتنائی به دنیا رابطه وسیله و آماج   برقرار می سازد:
·        در  این مصراع، برای نیل به مناعت طبع و تره خرد نکردن به دنیا و دار و ندار دنیا، رعایت قناعت توصیه می شود.  
·        قناعت در مجموع رسم و راه زیست خردگرایانه ای است:
·        قناعت به معنی پرهیز از حیف و میل و زیاده روی در مصرف نعمات مادی است و روی هم رفته مثبت است.

3
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر

·        خواجه اما قناعت را نه به دلیل خردگرائی، بلکه به عنوان وسیله ی بی اعتنائی به دنیا توصیه می کند.
·        این بدان معنی است که اگر کشیدن منت دنیای دون مطرح نباشد، قناعت هم معنائی ندارد.
·        قناعت نه به عنوان فضیلت مبتنی بر خرد، بلکه به عنوان وسیله ای برای عدم تحمل منت دنیای دون مطرح می شود.

4
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر

·        خواجه ضمنا به دنیا صفت قبیحه «دون» نسبت می دهد.
·        در جاهای دیگر، صفات بمراتب بدتری از قبیل زال، عجوزه، عفریته، بی وفا، خدعه گر و غیره نسبت داده است.
·        اما چرا؟
·        منظور خواجه از واژه دنیا چیست و به چه دلیل دنیا تحقیر و لجن مال می شود؟
·        خواجه واژه دنیا را با چه محتوا و مفهومی پر می کند؟
·        ما باید در روند تحلیل اشعار خواجه به این مسئله برگردیم.

5
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان، دو صد من زر نمی‌ارزد

·        دلیل خواجه بر قناعت ورزی و صرفنظر از دنیا، دلیلی اخلاقی است:
·        عدم تحمل منت دونان است که بزعم خواجه بدترین بلای هستی است.


·        نیما هم شعری بشدت اغراق آمیز در ذم تحمل منت دونان دارد:

منت دونان

زدن با مژه بر مویی گره ها
 به ناخن آهن تفته بریدن

 ز روح فاسد پیران نادان
حجاب جهل ظلمانی دریدن
 
به گوش کر شده، مدهوش گشته
 صدای پای صوری را شنیدن
 
به چشم کور از راهی بسی دور
 به خوبی پشه ی پرنده دیدن

 به جسم خود بدون پا و بی پر
 به جوف صخره ی سختی پریدن

 گرفتن شرزه شیری را در آغوش
 میان آتش سوزان خزیدن

کشیدن قله ی الوند بر پشت
پس آنگه روی خار و خس دویدن
 
مرا آسان تر و خوش تر بود ز آن  
 که بار منت دونان کشیدن

·        تفاوت و تضاد بینشی خواجه با نیما این است که خواجه از تحمل منت دنیای دون نهی می کند و نیما از تحمل آدم های دون.


·        دنیای دون خواجه مفهومی انتزاعی است و باید جامه مشخص پوشد تا چند و چونش آشکار گردد.
·        خواجه احتمالا تیمور لنگ را جزو دونان و از اجزای متشکله دنیای دون نمی داند و گرنه وصیت نمی کرد که تربیت پسرش را تقبل کند و یا در روز قیامت شفیعش گردد.

·        نیما اعضای طبقات اجتماعی ستمگر و استثمارگر را در مد نظر دارد و نمی توان به نیما حق نداد.
·        منش نیما منش توده های مولد و زحمتکش است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر