۱۳۹۳ تیر ۲۷, جمعه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (3)


تحلیلی از شین میم شین 
   
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی روی تو را هنوز ندیده، ولی علیرغم آن هزاران رقیب در رابطه با تو وجود دارد.
·        غنچه ی هنوز ناشکفته ی فروبسته ای، ولی علیرغم آن، صدها بلبل برای تو می خوانند.

1
·        خواجه در این بیت دیالک تیک سه عضوی عاشق ـ رقیب ـ معشوق را دو عضوی می کند.
·        یعنی عاشق و رقیب را در هم ذوب و یکی می کند:
·        بدین طریق، هر عاشقی همزمان رقیبی  (رقیب به دو معنی مذکور در بحث های پیشین)  محسوب می شود.

2
·        خصلت خردستیز این بیت خواجه هم همین جا ست:

الف
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

·        کسی که هنوز احدی رویش را ندیده، چگونه هزاران نفر عاشق کشته ـ مرده و عملا رقیب (مراقب) او و ضمنا رقیب (در رقابت با)  هزاران نفر امثال خود شده اند؟

ب
در غنچه ‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

·        غنچه فروبسته ای که هنوز باز نشده، چگونه صد عندلیب برای آن چهچه می زنند و سر و دست می شکنند؟
·        عندلیب هر چی و هر کی هم باشد، خر که نیست.

3
 روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

·        این بیت خواجه احتمالا در رابطه با دختربچه و یا پسربچه خردسال پر شر و شور شیرینی سروده شده است.
·        خواجه صاحب «نظر» در این بیت، دست به پیشگوئی خارق العاده می زند:
·        بزعم خواجه دختربچه و یا پسربچه خردسال پر شر و شور شیرین، سمبل بالقوه ی سکس است و طولی نخواهد کشید که هزاران نفر صفحه فیس بوکش را آبونه خواهند کرد و برای هر ژست و جفنگش لایکشر (خوشم آمد ـ تکثیر و توزیع می کنم تا امثال من نیز خوش شان بیاید و تکثیر و توزیع کنند) خواهند زد.

·        این جور جاها ست که ذره ذره وجود خرد سرشته ی کسروی آتش می گیرد و خشم و خروشش به افلاک می رسد.

4
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

·        ظاهرا عایشه هم غنچه ی فروبسته ی هنوز ناشکفته ای بود که «نظر» رسول اکرم و یا رسول هر کس دیگر را به همین سان جلب کرده و به شرکت در «جهاد» نکاح مجبور شده است.

5
·        از خواجه که نمی توان چیزی پرسید، ولی اگر کسی بپرسد، خواجه می تواند بسان اهل تشیع، «تقیه» کند و بگوید که منظورش، باری تعالی بوده است.
·        چون روی باری تعالی را هم هنوز کسی ندیده، ولی همه از دم رقیب او هستند.
·        این «تقیه» خواجه اما تقیه ای تق و لق خواهد بود.
·        برای اینکه بیت بعدی از کمال مطلق الهی، چیز نارس و ناقصی تصویر می کند.
·        خواجه البته می تواند بگوید که منظورش پشت پرده نشینی باری تعالی و نامرئی بودن ذات غنچه واره هنوز ناشکفته ی آن است.

6
·        احمد شاملو هم از این شعرها سروده است که «بانوان» فیسبوکی بی خبر از شعر و شناخت و شعور به انضمام عکس های سر تا پا سکسی دخترکانی منتشر می کنند:

تو آن جرعه آبی که غلامان به کفتران می نوشانند
پیش از آنکه تیغه چاقو بر حلق شان فرو نهند.
(نقل به مضمون)
  
·        انقلابیون سه آتشه چنینند در عیران زمین.
  
·        ما برای درک بهتر این بیت خواجه تمامی غزل او را نیز مورد تأمل گذرا قرار می دهیم:

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

آن جا که کار صومعه را جلوه می ‌دهند
ناقوس دیر، راهب و نام صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصه‌ ای غریب و حدیثی عجیب هست

·        معنی تحت اللفظی:
·        آمدن من به کوی تو، عجیب و غریب نیست.
·        برای اینکه هزاران غریب (هزاران نفر از جاهای دیگر) نیز در آنجا هستند.
·        میان عشق میخواره ها و دراویش فرقی نیست.
·        برای اینکه پرتو یار همه جا هست.
·        جائی که ظاهر صومعه ای را دارد، ضمنا حاوی ناقوس دیر و راهب و صلیب هم هست.
·        دل کندن و رفتن عاشق به دلیل بی اعتنائی یار، به معنی بی دردی عاشق است و نه به معنی فقدان طبیب در شهر.    
·        اینهمه فریاد حافظ بیهوده نیست.
·        برای اینکه قصه غریبی و حدیث عجیبی در بین است.   

·        بقیه غزل خواجه بر صحت حدس ما دلالت دارد.
·        تلاش خواجه در ابیات بعدی شعر معنا و محتوائی جز رد گم کردن ندارد.
·        همه از همه فرقه ها در همه جاها شیفته روی یار انتزاعی اند  و بس.
·        اگر کسی هم به دلیل بی معجز بودن امام زاده عشق رفت، تقصیر خودش است که بی درد است.
·        چنین کسی اصلا نمی داند که عشق چیست.
·        از بابت طبیب مشکلی نیست.
·        مشکل فقدان درد است.

·        بدین طریق، درد انتزاعی ایدئالیزه می شود و بی اعتنائی یار، به مثابه امری طبیعی و عادی و منطقی جا زده می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر