۱۳۹۳ مرداد ۲, پنجشنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (17)


نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد

تز دهم
گرچه اشعار نیما هریک دربرگیرنده سال های متمادی زندگانی او ست و نادرند اشعاری که به وقایع نزدیک با تاریخ اتمام شعر ارتباط داشته باشند، ولی با این حال، در همین ابتدا، دانستن این نکته بیهوده نیست که تاریخ سرودن شعر «شبتاب» در فاصله سال های پس از 1327 و پیش از کودتای 1332 است و اگر رنگی از امید بر آن سایه می اندازد، می تواند به مناسبت اوج نهضت و مبارزات مردم در آن سال های شورانگیز نیز بوده باشد.

·        تحلیل سیاوش از شعر موجز «شبتاب» چنین آغاز می شود:
·        شعر «شبتاب» در سال های قبل از کودتا و در بحبوحه اوج کوتاهمدت جنبش  انقلابی سروده شده است.

1
·        کدامین مقوله های دیالک تیکی را سیاوش در این حکم به خدمت می گیرد؟

2
·        سیاوش بی شک، تریاد ماده ـ زمان  ـ مکان را به شکل تریاد اوجگیری جنبش انقلابی ـ سال های 1327 ـ 1332ـ جامعه بسط و تعمیم می دهد.

3
·        همه از دم وقتی سخن از تحلیل مطلبی است، بطور طوطی وار به این تریاد اشاره می کنند، ولی کمتر کسی آن را بسان سیاوش، با چنین دقت لنینی به خدمت می گیرد.

4
·        اگر امیدی در شعر «شبتاب» پرسه می زند، نه نتیجه خوش بینی و خوشخیالی نیما، بلکه انعکاس گشتاورهای واقعی امید در عرصه جامعه است.

5
·        شعر بهترین آئینه پسیکولوژیکی هر جامعه و همبود است.


 شبتاب

«هنوز از شب، دمی باقی است!»
می خواند در او، شبگیر
و شبتاب از نهانجایش به ساحل می زند سوسو.
به مانند چراغ من، که سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من، که هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند
و مانند چراغ من، که سوسو می زند در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـ امید انگیز ـ با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو.

·        سیاوش برای تحلیل این شعر با بررسی وزن آن دست به کار می شود.

·        چرا وزن؟

·        شاید به دو دلیل:

1
·        دلیل اول اینکه وزن یکی از ضرورت های شعر نیمائی است.

2
·        دلیل دوم و بمراتب مهمتر و بلحاظ متدئولوژیکی تعیین کننده تر، این حقیقت امر است که چیزها، پدیده ها و سیستم ها در دیالک تیکی از فرم و محتوا عرض اندام می کنند.
·        چیزی نمی توان یافت که این قاعده و قانون دیالک تیکی شامل حال آن نشود.

3
·        وزن یکی از عناصر فرمال شعر نیمائی است.

3

·        فروغ به شعرای جوان توصیه می کند که وزن را هرگز فراموش نکنند.

·        چرا . به چه دلیل؟

4
·        به این دلیل که شعر به جادوی وزن است که به دل می نشیند و از دل هزاران بار بطرزی غیر ارادی بر لب می آید و آدمی را از لذت روحی و روانی خارق العاده برخوردار می سازد.

5
·        فرم را هرگز نباید دستکم گرفت.
·        اگرچه در تحلیل نهائی، نقش تعیین کننده از آن مضمون و محتوا ست. 

6
·        شعر بی وزن را به زور تازیانه هم نمی توان خواند، چه رسد به لذت بردن از آن.

·        وزن شعر اما حتما نباید برونی باشد.
·        شعر می تواند حاوی وزن درونی باشد.

·        شعر شاملو به عنوان مثال حاوی وزن درونی است.
·        به همین دلیل، شعر شاملو شعر نیمائی محسوب نمی شود.

7
·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا سیاوش از عناصر نمودین و فرمال شروع به تحلیل می کند و نه از عناصر ماهوی و محتوائی (مضمونی)؟

8
·        دلیلش این است که فرم و نمود چیزها، پدیده ها و سیستم ها برای حواس انسانی قابل ادارک اند، در حالیکه محتوا و ماهیت آنها مستور و نامرئی است.

9
·        هر سوبژکت شناسنده مجبور است که از خطه فرم و نمود آغاز به حرکت کند و به ظلمات بود (ماهیت، ذات، محتوا) ره یابد.
·        سیاوش نیز چنین می کند.

·        برای پی بردن به تسلط سیاوش بر متد دیالک تیکی همین یک دلیل می تواند کافی باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر