۱۳۹۳ تیر ۲۵, چهارشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (1)


تحلیلی از شین میم شین 
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید:
«دور از رخت، این خسته ی رنجور نمانده است»

·        معنی تحت اللفظی:
·        لحظه ای نزدیک شده که حتی رقیب (مراقب) تو خواهد گفت:
·        «این خسته ی رنجدیده از رنج دوری از رویت فنا شده است.»  

1
·        خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق و رقیب و معشوق را به شکل دیالک تیک خسته رنجور ـ رقیب ـ یار بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده از آن یار می داند.  

2
·        دوری از روی یار برای عاشق به معنی عذاب الیم است.
·        به معنی مرگ تدریجی است.

3
·        مقوله «رقیب» در این بیت خواجه به مثابه نتیجه ی تجرید فرومایه ترین، بی رحم ترین، بی اعتناترین و انسان ستیزترین افراد در روی زمین بکار می رود.

4
·        در مقوله «رقیب»، پست ترین افراد جهان تجرید می یابند.
·        به همان سان که در مفهوم «درخت» انواع مختلف درختان از سرو تا صنوبر تجرید یافته اند.

5
·        هدف خواجه در این بیت، نشان دادن درد و رنج خارق العاده ای است که او از دوری روی یار می برد.
·        درد و رنج خواجه از ندیدن روی یار چنان خارق العاده است که حتی رقیب رحم ناشناس سنگدل به او ترحم می ورزد:
·        دلش نرم می شود.
·        آن سان که خودش به دست خودش یار را می آورد تا خواجه از او کام بگیرد و نمیرد.

6
·        در این غزل خواجه از میزان وابستگی او به یار پرده بر داشته می شود.

5
·        زیارت روی یار برای خواجه در این غزل، حاجت الحاجات است.
·        نیازی حیاتی ـ مماتی است:
·        دوری از روی یار به معنی پایان زندگی است.  

6
·        این معیار ارزشی نه معیار ارزشی شخصی، جغرافیائی، تاریخی، ملی، بلکه معیاری ایدئولوژیکی است.
·        معیاری طبقاتی است.
·        همه نمایندگان همه طبقات اجتماعی واپسین همین قبله را به یکسان برسمیت می شناسند:

الف
·        به خاطر زیارت روی یار دوئل می کنند و چه بسا جان بر سر آن می نهند.

ب
·        به خاطر روی یار پوگاچف ها را و دیگر رهبران دهقانان را به ترفندی اسیر و حتی ترور می کنند.
·        توده های میلیونی را از نعمت رهبری محروم می سازند و به خاک سیاه می نشانند و سدی سدید در برابر پیشرفت جامعه برپا می دارند.

ت
·        به خاطر یار و در حقیقت به خاطر ارضای نیازهای ارضا ناپذیر غریزی در میادین جنگ هنرنمائی می کنند و عرق شرم بر جبین ددان درنده حتی می جوشانند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر