فریدون مشیری (1305 ـ 1379)
شین میم شین
بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد
·
دو چهره
است که همواره این جهان دارد:
·
یکی عیان
و دگر چهره در نهان دارد.
·
یکی
همیشه به پیش نگاه ما پیدا ست
·
که با
تولد و مرگ
·
که با
طلوع و غروب
·
که با
بهار بهشت آفرین، خزان دارد.
·
یکی،
همیشه نهان است، اگر چه در همه جا
·
به هر چه
در نگری، با تو داستان دارد!
·
نه با
تولد و مرگ
·
نه با
طلوع و غروب
·
نه با
بهار و خزان
·
و هر چه
هست در او، عمر جاودان دارد!
·
تو را به
چهره ی پنهان این جهان راه است
·
نه از
فراز سپهر،
·
نه از
دریچه ی ماه،
·
نه با
کمان و کمند،
·
نه با
درفش و سپاه،
·
همه
وجودت از آن بی نشان، نشان دارد.
·
جهان چو
گشت به یک چهره جلوه گر ز نخست
·
نگاه
چاره گر چهره آفرین با تو ست
·
نگاه
توست که رنگ دگر دهد به جهان
·
اگر که
دل بسپاری به «مهر ورزیدن»
·
اگر که
خو نکند دیده ات به «بد دیدن»
·
امید تو ست
که در خارزار، کوه، کویر
·
اگر
بخواهد، صد باغ ارغوان دارد.
·
دلت به
نور محبت، اگر بود روشن
·
تو را
همیشه چو گل، تازه و جوان دارد
·
بر آستان
هنر، گر سری فرود آری
·
چراغ نام
تو هم جاودانه جان دارد.
·
نه
آسمان، نه ستاره، نه کهکشان، نه زمان
·
تو چهره
ساز جهانی، تو چهره ساز جهان!
·
هر آنچه
می طلبی از وجود خویش بخواه.
·
چگونه با
تو بگوید، مگر زبان دارد؟
تحلیل شعر
بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد!
یکی همیشه به پیش نگاه ما پیدا ست
که با تولد و مرگ
که با طلوع و غروب
که با بهار بهشت آفرین، خزان دارد.
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
یکی از
دو چهره جهان، برای ما مرئی و ملموس است.
·
مشخصه
این چهره جهان، دیالک تیکیت فراگیر و جهانشمول آن است:
·
این چهره
جهان دیالک تیکی از تولد و مرگ، طلوع و غروب و بهار و خزان است.
·
بهتر از
این نمی توان از دیالک تیک عینی هستی مادی پرده برداشت.
·
اصولا هر چیز
هستی از خرد تا کلان جولانگاه دیالک تیک است:
·
مظهر وحدت و «مبارزه» و یا همبائی و «ستیز» اضداد است.
·
چیزی در
هستی عینی یافت نمی شود که همیشه همان و ابدی باشد.
·
همه چیز
در شدن مدام است.
یکی، همیشه نهان است، اگر چه در همه جا
به هر چه در نگری، با تو داستان دارد!
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
چهره
دیگر جهان اما نامرئی و ناملموس است.
·
ولی
علیرغم آن، در هر چیزی خودنمائی می کند.
·
همانطور
که در بخش قبلی اشاره شد، منظور شاعر ماهیت چیزها ست که اگرچه نامرئی و ناملموس
است، ولی در رابطه دیالک تیکی با نمود است و در نمود خود را نمایان می سازد.
مثال
·
فرم و
رنگ و عطر و بو و طعم و غیره سیب را می توان بکمک شناخت حسی ادراک کرد.
·
ماهیت سیب نیز خود را به نحوی از انحاء آن در نمود آن نمودار می سازد.
·
به قول دقیقتر
مارکس، محتوای ماهوی سیب خود را در فرم نمودین آن نشان می دهد.
·
برای
شناخت محتوای ماهوی سیب باید از نشانه های آشکار در فرم نمودین آن استفاده کرد.
·
به عنوان
مثال، مزه ترش شیب بر وجود اسیدهای معینی در آن دلالت دارد.
·
سبکساری سیب
می تواند بر کرم خوردگی و پوکی آن دلالت داشته باشد.
·
مارکس در شاهکار خود تحت عنوان «کاپیتال»، از ترکیب دو
دیالک تیک دیرآشنای زیر دیالک تیک مرکب فرم نمودین و محتوای ماهوی را ترکیب می
کند:
·
دیالک تیک فرم و محتوا
·
دیالک تیک نمود و ماهیت
·
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
·
منظور
مشیری نیز شاید همین است:
·
محتوای ماهوی چیزها با ما در فرم نمودین آنها داستان دارد.
·
باطن هر کس و هر چیز در ظاهر آن خودنمائی می کند.
·
برای شناخت فرم نمودین هر چیز، شناخت حسی تا حدودی کافی
است.
·
ولی برای شناخت محتوای ماهوی هر چیز باید بکمک پراتیک (تجربه، آزمون و آزمایش) از
پله های مفاهیم بالا رفت و به محتوای ماهوی پنهان آن دست
یافت.
·
آموزش تفکر مفهومی، شناخت
نظری برای همین است.
·
بدون
تفکر مفهومی نمی توان به شناخت محتوای ماهوی چیزها دست یافت.
·
از این
رو، برای شناخت هر چیز به دیالک تیک شناخت حسی و شناخت عقلی از سوئی و به دیالک
تیک شناخت تجربی و شناخت نظری (شناخت امپیریکی و شناخت تئوریکی) نیاز مبرم است.
·
مراجعه
کنید به دیالک تیک حسی و عقلی و دیالک تیک تجربی و نظری در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
نه با تولد و مرگ
نه با طلوع و غروب
نه با بهار و خزان
و هر چه هست در او، عمر جاودان دارد!
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
چهره
دیگر جهان فارغ از دیالک تیکیت است:
·
در چهره دیگر جهان از دیالک تیک طلوع و غروب، بهار و خزان و غیره خبری نیست.
·
چهره
دیگر جهان همیشه همان، ابدی و جاودانه است.
·
اگر
منظور شاعر از چهره پنهان جهان، محتوای ماهوی آن باشد، این بدان معنی خواهد بود که
فرم نمودین چیزها عوض می شود، ولی محتوای ماهوی آنها لایتغیر و همیشه همان می ماند.
مثال
·
بزعم
شاعر، فرم نمودین سیب عوض می شود.
·
مثلا سیب
بوی ناخوشایند پیدا می کند، طعم بد می دهد، اما علیرغم آن محتوای ماهوی اش، همان
می ماند که همیشه بوده است.
·
این اما به چه معنی است؟
·
این به معنی تخریب دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
این به معنی تخریب دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) است.
·
این به
معنی تخریب دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی سیب است.
·
این به
معنی کشیدن دیوار دوئالیستی میان دو قطب دیاک تیک عینی است:
·
این به معنی جدا کردن حساب نمود از بود است.
·
تجربه میلیون ها باره اما این نظر شاعر را رد می کند.
·
اگر سیب بد بو و بد طعم شده، علتش
تحولات درونی و ماهوی سیب است.
·
میان
نمود و بود، میان فرم و محتوا، میان ظاهر و باطن سیب دیوار نفوذناپذیر وجود ندارد.
·
دو قطب
دیالک تیک در یکدیگر تأثیر می گذارند و همدیگر را مشروط می سازند.
·
شاید
شاعر منظور دیگری دارد.
·
ما بهتر
است که به داوری شتابزده دست نزنیم.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر