۱۳۹۸ شهریور ۱۰, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۱۳)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
تحسین
شبیه به تقبیح
و
تجلیل
شبیه به تحقیر
و
تعمیر
شبیه به تخریب

عقاید راسخ (راسخش) به حزب و آرمانهایش
زبانزد همه بود
وسواس و پیگیرهایش (پیگیری اش) درانجام فعالیت های (فرامین، رهنمود های) حزبی
تمام اطرافیان را
وادار به تبعیت از دستوراتش می کرد .
طبع آزاده (؟) و سادگی در رفتارش،
به دل هرانسان آزاده ای می نشست.
حریف

۱
آبرو می رود ای ابر خردبار ببار

۲
بنا بر «تحلیل» حریف از انوشیروان
باید
به این نتیجه رسید
که
هم خود او خر بوده است و فاقد ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر بوده است
و
هم
اطرافیان او.

۳
هنر و شق القمر اونشیروان
عقاید (؟) راسخش به حزب (به مثابه مذهب و اوتوریته مذهبی)
و
آرمان هایش
و
وسواس و پیگیری در انجام رهنمودهای حزبی
بوده است.

۴
یعنی
اصلا آدم نبوده است.

۴
نوکر سر به راه فرمانبری بوده است.
نوکری که اربابش حزب توده بوده است.

۵
تمام اطرافیان را
وادار به تبعیت از دستوراتش می کرد
حریف

این یعنی
اطرافیان انوشیروان هم خر بوده اند و عاجز از تمیز خیر از شر بوده اند
و
به دلیل وسواس مندی و پیگیری ارباب و یا مراد مطیع و فرمانبر خود
بالاجبار به دستورات امثال خود
تمکین کرده اند.

۶
یعنی
فرقه دموکرات و حزب توده
نه
فرقه و حزب
بلکه طویله بوده است.

۷
شاعری هم پرسیده است:
به کجای این طویله می توان آویخت
پالان را؟
 
تفاوت سعدی با حافظ از زمین تا آسمان است.

۱
آنکه گنجینه عظیمی از واژه و مفهوم در اختیار دارد
سعدی است.

۲
و
نه
حافظ

۳
بی عیبی فرمال غزلیات حافظ
به دلیل ویرایش دهها باره آنها توسط خود او ست.

۴
نسخه های مختلفی از دیوان غزلیات خواجه منتشر شده که چه بسا حاوی معایب جدی اند.

۵
حافظ ضمنا
هم به لحاظ عناصر فرمال شعر و هم به لحاظ افکار تبیین یافته در شعر
هر چه دارد
از
سعدی دارد.

۶
سعدی خردگرای ناپیگیر است.

۷
حافظ خردستیز پیگیر است
و
عناصر ضد عقلی سعدی
را
از آن خود کرده است و با تغییرات فرمال به سلیقه خود تبیین داشته است.

۸
ما در دیوان خواجه با زباله های فکری سعدی آشنا می شویم
و
نه
با
افکار مترقی و متعالی سعدی.

۹
سعدی ایده ئولوگ و تئوریسین بی همتای فئودالیسم است.

۱۰
حافظ
خودش جزو اشرافیت فئودال است
و
تا
مغز استخوان مرتجع و خردستیز است.

۱۱
گنجینه فلسفی سعدی غول آسا ست.

۱۲
هنوز هم
مکتب فلسفی ئی نمی یافت که حداقل نطفه های فکری اش در آثار سعدی نباشد.
چه مکاتب مترقی و چه مکاتب ارتجاعی

۱۳
ما در فلسفه سعدی با ماتریایلسم دیالک تیکی و حتی با ماتریالیسم تاریخی اشنا می شویم.

۱۴
امپریالیسم
هم
رهنمودهای اداری و سیاسی و رفتاری و اخلاقی سعدی به طبقه حاکمه را تدقیق و تعمیق کرده و به خدمت گرفته است.

۱۵
سعدی
در مقیاس جهانی حتی
بی همتا و غول آسا ست.
 
 
چه گوارا

به عنوان يك انسان
غم انگيز
است
كه
دوستي نداشته باشي
اما به عنوان يك انقلابي
غم انگيز تر
است
كه
دشمني نداشته باشي

چون براي يك انقلابي نداشتن دشمن
به
معني محافظه كاری و سازش طلبی است

۱
این سخن چه گوارا
که
چشم ما ست
مملو از عیب و ایراد
است.

۲
چرا و به چه دلیل؟

۳
دلیلش این است
که
چه گوارا
از
جهان بینی پرولتاریا (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
خبر ندارد.

۴
چه گوارا
نمی داند که مفاهیم انقلابی، دوست، دشمن، محافظه کرای، سازش طلبی و غیره
به چه معنی اند

۵
اگر می دانست
می دانست
 که
انقلابی
از سر تا پا انسان است و نه ماورای انسان

انقلابی
چه بسا
حتی
انسان نیست.

سگ است.

سگ سرسپرده توده است.

پیش شرط انقلابی بودن
خروج از خریت و ورود به عالم آدمیت است

پیش شرط انقلابی بودن
حراست حیاتی ـ مماتی
از
حقیقت عینی 
است.

پیش شرط انقلابی بودن
قبل از هر چیز
حفر سنگر ایده ئولوژیکی و رزم ایده ئولوژیکی آشتی ناپذیر
بر 
ضد ایده ئولوژی ارتجاع
 است.

۶
یعنی
انقلابی بودن
همان
و
فحش باران شدن توسط اجامر ارتجاع
همان

۷
ضمنا
انقلابی بودن
همان
و
به
رگبار پارس و پرخاش بستن اجامر ارتجاع
همان

۸
یعنی
انقلابی بودن
به
معنی
جانبدار بودن است
به
معنی موضعمندی است
به
معنی حراست حیاتی ـ مماتی از حقیقت عینی است.

خر نمی تواند انقلابی باشد.

۹
درست به همین دلیل
انقلابی بودن
چه بسا
به
معنی
نداشتن دوست حقیقی است.

۱۰
جانشین خلف مارکس
می دانست:
کسی که موضع دارد
می تواند دوست پیدا کند
ولی
نمی تواند
دوست پیدا شده را حفظ کند.

برای اینکه دفاع پیگیر از حقیقت عینی
ای بسا
دوستی ها را بر باد فنا می سپارد.

برای اینکه
دلیل تشکیل دوستی
منافع مشترک است.

درست به همین دلیل
حقیقت پرست
نمی تواند همزمان دوست پرست باشد.
و
یا
توسط دوست کذایی
مورد پرستش قرار گیرد.

۱۱
چه گوارا
درست به همین دلیل فقر مفهومی و فلسفی
عاجز از تمیز دوست از دشمن بوده است.

۱۲
درست به همین دلیل
چهره محبوب اجامر اگزیستانسیالیسم بوده است.

۱۳
این زباله ها بدترین دشمنان پرولتاریا و انقلاب پرولتری بوده اند

۱۴
چه گوارا
در
نهایت محبوبیت در مقیاس جهانی
فاقد دوست حقیقی بوده است.

۱۵
دوست کیست که «باید در میان خیل دشمن جست؟»

۱۶
کسی که حقیقت عینی را نمی شناسد و در حراست از آن نمی رزمد
نه
دوستی دارد
و
نه
دشمنی.

۱۷
اگر
حتی
جهانی دوست او و یا دشمن او باشند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر