۱۳۹۲ اردیبهشت ۶, جمعه

سیری در جهان بینی عمر خیام (34)

عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی چهل و پنجم
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است
گفتم به عروس دهر:
« کابین تو چیست؟»
گفتا:
«دل خرم تو کابین من است.»

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        آیین من، میخواری و شادمانی است.
·        دین من، بی اعتنائی به کفر و دین است.
·        از عروس دهر پرسیدم:
·        «کابین تو از چه قرار است؟»
·        گفت:
·        «دل خرم تو کابین من است.»

·        این رباعی بیانگر بخشی از اوتوبیوگرافی (شرح حال) ایدئولوژیکی خیام است.

1
می خوردن و شاد بودن آیین من است

·        خیام در این مصراع رباعی، میخواری و شادمانی را کیش و آیین خود تلقی می کند.
·        می توان گفت که او دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک واره هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد و عملا تخریب می کند.
·        چون «هیچ» اصولا وجود خارجی ندارد و  نمی تواند در هیچ دیالک تیکی شرکت ورزد.
·        چون هر قطب هر دیالک تیکی باید بر قطب دیگر، تأثیر گذارد و از قطب دیگر تأثیر پذیرد، یعنی باید خود، چیزی باشد.
·        «هیچ» هرگز نمی تواند تأثیر گذارد و تأثیر پذیرد.

2

·        خردستیزی خیام در همین دیالک تیک ستیزی او ست.
·        زندگی را نمی توان در خارج از داربست دیالک تیک تصور کرد.
·        انسان که به جای خود، هیچ موجودی نمی تواند در ورای دیالک تیک ریاضت و لذت زندگی کند.

3

·        شیخ شیراز به این حقیقت امر وقوفی ستایش انگیز دارد:

 سعدی
(«دیوان اشعار»، غزلیات، غزل 246)
جور دشمن چه کند، گر نکشد طالب دوست:
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند.

·        تفاوت و تضاد بینشی ـ اسلوبی سعدی با خیام را در همین بیت سعدی می توان به وضوح دید:
·        سعدی به مثابه پدر دیالک تیک قرون وسطی ایران، تئوری اجتماعی تک بعدی خیام را با تکیه بر شواهد واقعا موجود در طبیعت و جامعه رد می کند و در مقابل هر دو گرایش خردستیز لذت گرا و ریاضت گرا سنگر می کند و موضع صریح و آشکار می گیرد:
·        کسی که طالب دوست است، چاره ای جز تحمل جور رقیب ندارد.
·        برای اینکه از دیالک تیک عینی هستی گریزی امکان پذیر نیست.
·        برای اینکه میان گنج و مار، گل و خار، شادی و غم پیوند دیالک تیکی ناگسستنی برقرار است.

4

·        سعدی در این بیت، هم طرفداران تئوری لذت را به رگبار انتقاد می بندد و هم طرفداران تئوری ریاضت را، اهل طریقت و عرفان را و از تمامت حقیقت عینی، یعنی از دیالک تیک ریاضت و لذت دفاع می کند.
·        در قاموس سعدی و بدرستی، نه با لذت محض می توان زیست و نه با ریاضت محض.
·        در سراسر تاریخ جامعه بشری نیز قضیه بر همین منوال و روال بوده است:
·        خرد همیشه با دیالک تیک همدست و همراه و همنفس و همسرنوشت بوده است.
·        خردستیزان از همه رنگ، دیالک تیک ستیزان نیز بوده اند.

 گئورگ لوکاچ (1885 ـ 1971)
فیلسوف، منتقد ادبی مجارستانی
آثار او:
تاریخ و شعور طبقاتی
روح و فرم
تئوری رمان
اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم
تخریب خرد
اونتولوژی و مارکس
استه تیک


·        به قول درست گئورگ لوکاچ، هر خطا و خیانت و جنایت با لگدمال کردن دیالک تیک آغاز شده است. (نقل به مضمون)
·        بی دلیل نیست که او عنوان پژوهش بزرگ خود در زمینه قدرت یابی فاشیسم بربرمنش و خونریز در آلمان را «تخریب خرد» نامیده است.

·        این حقیقت امر هم در مورد فلسفه و فلاسفه فاشیسم، ناسیونال ـ سوسیالیسم مصداق دارد و هم در مورد تئولوژی (فقه) و فقهای فوندامنتالیسم.

5
فارغ بودن ز کفر و دین، دین من است

·        دین خیام، بی اعتنائی به کفر و دین بوده است.
·        اگر خیام در مصراع نخست، قطب لذت را در دیالک تیک لذت و ریاضت مطلق می کند و ریاضت را دور می افکند، در این مصراع هر دو قطب دیالک تیک کفر و دین را دور می افکند و برای هیچکدام تره خرد نمی کند.

6
·        اما چنین کردوکاری عملا امکان پذیر نیست.
·        و لذا چنین ادعائی نوعی خودفریبی و نهایتا نوعی عوامفریبی است.
·        انسان نمی تواند در جامعه زندگی کند و بی اعتنا به دیالک تیک عینی جامعه و جهان باشد.
·        انسان اجتماعی هرگز نمی تواند نسبت به کفر و دین، نسبت به ایدئولوژی طبقه حاکمه (مثلا دین) و ایدئولوژی رهایش اجتماعی (مثلا کفر) بی اعتنا، بی طرف و خنثی باشد.

7

·        کارگر چاپخانه ای در خیابان استانبول تهران، در واکنش به حرف حریفی که خود را «نه شرقی و نه غربی» جا می زد، از موضع ایدئولوژیکی صریح و روشن خود دفاع کرد و برای اثبات صحت موضعگیری خویش گفت:
·        تئوری «نه شرقی ـ نه غربی»، فقط در حق مدفوع خشک مصداق دارد که نه بو دارد و نه خاصیت.
·        نوسان میان دو قطب تضاد کار و سرمایه، بی اعتنائی به دو قطب دیالک تیک عینی، کسب و کار خودفریبان و عوامفریبان است.  

8

·        همه نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین (نمایندگان برده داری واپسین، فئودالیسم واپسین و سرمایه داری واپسین) همین موضع خیام را نمایندگی می کنند.
·        سر سفره طبقه حاکمه که خود عضو ارگانیک آن اند، شکم و زیر شکم خود را حسابی از عزا در می آورند و ضمنا بی اعتنائی به همه موازین، قوانین و هنجارهای اجتماعی و اخلاقی را مستانه و لاابالی گرانه عربده می کشند و به خودفریبی و عوامفریبی دست می زنند.

9

·        ما شاهد همین موضعگیری ایدئولوژیکی خیام در همه آثار فلاسفه طبقات اجتماعی واپسین هستیم:
·        از اسکپتیسیست های (تردیدگرایان) برده داری واپسین بگیر تا  فلاسفه حیات (در هیئت جانوران موبور قسی القلب از قبیل نیچه و هایدگر و یاسپرس و غیره) 

·   از اگزیستانسیالیسم (سارتر و کامو و غیره) بگیر و  برس به مقلدان تهی مغز وطنی فلسفه حیات و اگزیستانسیالیسم (در هیئت خودخشنودان پرنخوتی از قبیل هدایت و آل احمد و شاملو و غیره)

10
گفتم به عروس دهر:
« کابین تو چیست؟»
گفتا:
«دل خرم تو کابین من است.»

·        در قاموس خیام برای وصلت با عروس دهر باید خرمدل بود.
·        خیام مفهوم «خرمدل» را ـ آگاهانه و یا ناخودآگاه ـ در مقابل مفهوم «خرمدین» قرار می دهد و بلحاظ اجتماعی در مقابل کیش مردمی مزدک و بابک خرمدین، از موضع خرمدلی، یعنی به قول شیخ شیراز، از «بدر بردن گلیم خویش از موج» دفاع می کند:

سعدی
گفت:
«آن گلیم خویش بدر می برد ز موج
و این سعی می کند که بگیرد غریق را»

·        امروزه در فرهنگ فرهنگستیز امپریالیسم به این گرایش خیام  نام ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) داده اند که در واقع به معنی اگوئیسم (خودپرستی) است.
·        این به معنی لگدمال کردن حقوق توده ها  در اقصا نقاط جهان و انباشتن بی پروای شکم خویش از حاصل کار عرقریز مظلومین جهان است.

11

·        خیام در هر صورت، نه منادی مقاومت و پیکار برای رهایش فردی و اجتماعی، بلکه مبلغ سرسخت اگوئیسم، لذت پرستی و خودخواهی است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر