۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی خواجه شیراز (17)

 خواجه شمس الدین محمد بن بهاء الدّین حافظ شیرازی
(724 ـ 792)
تحلیلی از شین میم شین

·        دوش با من گفت ـ پنهان ـ کاردانی تیز هوش
·        و از شما پنهان نشاید داشت راز می فروش

·        گفت:
·        «آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع
·        سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سختکوش!»

·        و آنگهم در داد جامی، کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌ گفت:
·        « نوش!»

·        «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
·        نی گرت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

·        تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
·        گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
·        گفتمت چون در حدیثی، گر توانی داشت هوش

·        در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
·        ز آنکه آن جا جمله اعضاء چشم باید بود و گوش

·        بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
·        یا سخن دانسته گو، ای مرد عاقل، یا خموش»

·        ساقیا می ده که رندی‌ های حافظ فهم کرد
·        آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش

پایان

ادامه تلاش در جهت تحلیل غزل خواجه شیراز

گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی، گر توانی داشت هوش

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        ای پسر، به پند من گوش بده و غم دنیا را مخور!
·        اگر هوشمند باشی، پند من حدیثی گرانبها از جنس در و گوهر بوده است.

1

·        حافظ در این بیت بی اتلاف کلمه ای حتی، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (پدر) می داند.
·        حافظ در دیگر اشعار خود نیز به همین دیالک تیک چنگ می زند.

2

·        حافظ ضمنا در سنت سعدی، شیوه آموزشی ـ پرورشی رایج در فرماسیون فئودالی را هم پیشه می کند و هم توجیه و تبلیغ:
·        فراز (پدر) باید پند دهد و فرود (پسر) باید بدون خوداندیشی و طرح سؤال، پند پدر را از آن خود کند.
·        شیوه آموزشی و پرورشی از این دست، خود فاتحه بلندی بر خوداندیشی و خودمختاری فرود (پسر) خواهد بود.

3

·        نتیجه این شیوه آموزشی و پرورشی عقیم و مخرب، جامعه فعلی ایران است.
·        سرمایه فکری و فرهنگی اکثریت سکنه این سامان در مشتی نقل قول، اندرز و کلمات قصار و ضرب المثل و آیه و حدیث و روایت از فضلای داخلی و خارجی خلاصه می شود که به هنگام «چالش» فکری بطور مکانیکی نشخوار می شوند، بی کمترین نیاز به مزاحمت مغز، مغزی که دیری است، گچ گرفته و به گورستان بزرگ گرانبهاترین سلول های بشری بدل شده است.

4

·        سرمایه داری واپسین هم از اواخر قرم نوزدهم زمینه مادی و فنی لازم را برای عملی کردن این تخریب فکری و فرهنگی در مقیاس تمام ارضی فراهم آورده است:
·        فیس بوک یکی از تک خال های شگرف امپریالیسم گندنده است و مائده ای برای تربیت شدگان در مکتب حافظ و امثال او ست.

·        افراد و احزاب و گروه ها و سازمان های بیشمار ایرانی مشتری و فروشنده سرسخت و وفادار یاوه های دستچین شده از فضلای داخلی و خارجی گشته اند و شب و روز سنگ تمام می گذارند.
·        کسی عین خیالش نیست.
·        هر کی به هر کی مطلق است.
·        طرف مدعی کمونیسم خیالی خویش است و ضمنا از بدترین ضد کمونیست ها مثلا نیچه، سارتر، کامو، شاملو، و امثالهم نقل قول می فروشد و مصرف می کند.
·        ضمنا همه را «ادبیات پرولتاریا» جا می زند.

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنود
ز آنکه آنجا جمله اعضاء چشم باید بود و گوش

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        در حواشی و حوالی عشق نمی توان بحث کرد.
·        برای اینکه آنجا فقط باید شنید و دید.

1

·        حافظ در این بیت، برای اثبات صحت رهنمود خود در بیت قبلی، ترفند فئودالی خاصی را با مهارت تمام به کار می بندد.

·        کدام ترفند فئودالی را؟
2

·        او در بیت اول نسل جوان را مکلف به شنیدن پند پیران می داند.
·        این یک رهنمود عام است که حافظ صادر می کند.
·        او اما برای اثبات صحت این رهنمود عام، از عالم عام خارج می شود و وارد خطه خاص می گردد، وارد خطه خاص عشق می گردد.
·        بزعم حافظ نسل جوان باید پند پیران را، یعنی حدیث دروار نسل قدیم را بدون چون و چرا بپذیرد.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        برای اینکه در خطه خاص عشق، از حواس پنجگانه بشری فقط دو حس بینائی و شنوائی اجازه عرض اندام دارند و ما بقی تعطیل و ول معطل اند.

·        این بدان معنی است که پند پیران را درجا باید بلعید و خم به ابرو حتی نیاورد.
·        کارخانه مغز و حواس گویائی و بویائی و بسائی (لامسه) همه تعطیل اند.
·        کارخانه مغز فقط قادر به صدور فرمان به چشم و گوش است و بس.

3
·        ترفند حافظ اندیشیده و حساب شده است.

·        در حریم عشق، غریزه یکه تاز میدان است.
·        یعنی عقل یا پوزه بندی بر پوزه دارد و در گوشه ای بیهوش افتاده و یا باید به ساز غریزه جنسی برقصد، اگر قصد مصون ماندن از گزند غریزه قدر قدرت دارد.
·        عقل در حریم عشق یا باید خفه خون بگیرد و دم نزند و یا باید در وصف چشم و ابرو و روی و موی و قد و قامت یار یاوه سر دهد و او را حتی الامکان خام و خر کند و به تخت کشد.

4
·        خواجه اما حتی در این زمینه پیگیر نیست.
·        چون در حریم عشق چشم و گوش هم درست کار نمی کنند.
·        چشم و گوش هم مثل بقیه اعضا به ساز غریزه می رقصند و آن می کنند که غریزه جنسی و عاطفی مجاز می دارد.

·        چشم در حریم عشق، به عنوان مثال، در سوسک سیاهی، لیلی ماهروئی کشف می کند.
·        گوش در عرعر الاغی، سمفونی موتسارت.
·        حافظ ولی مأمور و معذور است و حوصله پای بندی به حقیقت عینی ندارد و لذا بسان آخوندی عوامفریب بی سر و صدا می گذرد.

5



·        ولی کسی نیست که از خواجه بپرسد که شنیدن الکنانه ی پند پیران چه ربطی به حریم عشق دارد؟

·        شیوه آموزشی تک بعدی و دست و پا شکسته و اخته عام چه ربطی به حریم خاص عشق دارد؟

·        وقتی از افیون وارگی شعر حافظ سخن می رود، وقتی از زهر ایدئولوژیکی مخرب و مهلک شعر حافظ سخن می رود و ضرورت هشیاری و روشنگری کلکتیف بر زبان می آید، از احساس مسئولیت است و نه به قصد بی اعتبار کردن «بزرگان» کذائی.

·        همین شعر حافظ را خلایق با صدای زیبای شجریان و غیره صدها بار می شنوند، عملا تخدیر و مسموم می شوند، بی آنکه کسی متوجه تخریب معرفتی ـ نظری خویش باشد.

·        چون همه این نکات تصریح شده در این تحلیل، بتدریج و بی سر و صدا در ضمیر شنونده و خواننده این شعر حافظ ته نشین می شود و تخریب فکری و فرهنگی و عملی صورت می گیرد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر