۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (29)

عمر خیام 
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل رباعی چهلم 
 
گر شاخ بقا ز بیخ بختت رسته است
ور بر تن تو، عمر لباسی چست است
در خیمه تن که سایبانی ا‌ست تو را
هان، تکیه مکن که چارمیخش سست است

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        اگر درخت بقای تو از ریشه سعادت و بخت رسته باشد و اگر عمر تو جامه بی خلل جاودانی بر اندامت باشد، در خیمه گاه تن که سایه بانی برای تو ست، به جائی تکیه مکن.
·        برای اینکه چارمیخ این خیمه، سست است.

گر شاخ بقا ز بیخ بختت رسته است

·        خیام در این مصراع رباعی بطرز رادیکالی وارد میدان استدلال می شود.
·        او فرض را بر این می گذارد که درخت بقای مخاطب از ریشه ی بختیاری رسته باشد.
·        این را می توان حد اعلی بختیاری و سعادت کسی محسوب داشت.
·        این را می توان بختیاری مطلق فرض کرد.


ور بر تن تو، عمر لباسی چست است

·         خیام در مصراع دیگر مطلق دیگری را وارد استدلال خویش می سازد:
·        عمر مخاطب را جامه پاره ناشدنی و خلل ناپذیر فرض می کند.
·        بدین طریق در عالم فرض، خصلت دیالک تیکی هستی مخاطب کنار نهاده می شود.
·        یعنی مخاطب بختیار مطلق و نامیرا فرض می شود.
·        در فرض مناقشه جایز نیست.

در خیمه تن که سایبانی ا‌ست تو را

·        خیام در این مصراع رباعی فرض دیگری را ـ صوفیانه ـ وارد استدلال خویش می سازد:
·        باور نکردنی است، ولی واقعیت دارد.
·        عالم بی چون و چرای علوم طبیعی از خیمه تن سخن می گوید.
·        بسان مولانای خردستیز هنوز تولد نیافته، که از قفس تن سخن می گوید.
·        خیام بدین طریق دیالک تیک تن و جان (جسم و روح) را به شکل دیالک تیک فرم و محتوا بسط و تعمیم می دهد.
·        اندام و ارگانیسم انسانی را در تضاد مطلق با علوم طبیعی و ماتریالیسم، قالب و فرم و چادری برای روح تلقی می کند، بی آنکه از آن نام ببرد.
·        خیمه تن در این مصراع رباعی ضمنا به مثابه سایه بان روح فرض می شود.

·        خیام به حریف بخت برگشته، آوانس پشت سر آوانس می دهد.
·        انگار از کیسه باز خلیفه می بخشد.
·        ولی عملا همه راه های فرار را به روی او می بندد.

·        چون همه این فرضیات، جزو اعتقادات حریف ایدئالیست و دگراندیش خیام اند.

·        کردوکار خیام در مباحثه به کردوکار سلاطین بی رحم در بذل و بخشش می ماند که برای قدردانی از کسی، دستور پر کردن کام او از طلا و جواهرات را صادر می کنند تا ضمنا وسایل کفن و دفنش را هم فراهم آورند.

هان، تکیه مکن که چارمیخش سست است

·        این ضربه استدلالی نهائی و مرگبار خیام است.

·        او همه اعتقادات حریف را در عالم فرض می پذیرد تا به ضربه ای او را زمین زند و «ناک اوت» کند:
·        علیرغم بختیاری ریشه ای و رادیکال، علیرغم نامیرائی به جائی تکیه مزن که چارمیخ چادر زندگی سست است و به تکیه مختصری فرو می پاشد.

1

·        در این رباعی خیام، تئوری اجتماعی او تبیین می یابد، تئوری اجتماعی ئی که بر تحقیر روند زندگی، یعنی بر تحقیر عمر مبتنی است.
·        تحقیر روند زندگی به ازای تجلیل از لحظه ای از آن.
·        تحقیر عمر به ازای تجلیل از دم.

2

·        خیام از سوئی کمترین اعتنائی به دیالک تیک ناگسستنی جزء و کل، لحظه و روند، دم و عمر نمی کند و از سوی دیگر به جای نجات راسیونالیستی و معقول کل (روند و عمر) مخاطب خود را به چاهی هول رهنمون می شود.
·        یعنی او را به دنبال نخود سیاه نجات جزء (لحظه، دم) می فرستد، جزئی (لحظه ای، دمی) که در خارج از داربست دیالک تیک جزء و کل، لحظه و روند، دم و عمر نمی تواند وجود داشته باشد.

3

·        این کردوکار ایدئولوژیکی خیام به همان میزان ایراسیونالیستی (خردستیزانه) است که کردوکار اهل تصوف و عرفان.
·        دیری است که همه فلاسفه بورژوازی واپسین و معاصر در بربریت مدرن، همین تئوری اجتماعی مطلقا باطل و پا در هوای خیام را هم نمایندگی می کنند و هم به هزار و یک ترفند تبلیغ و ترویج و حتی تدریس می کنند و نان شان حسابی در روغن است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر