۱۳۹۲ فروردین ۲۶, دوشنبه

سیری در گلستان سعدی (30)

 
 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
شین میم شین     
درسیرت پادشاهان  
حکایت اول    
(گلستان با ب اول، ص 17) 
ادامه تحلیل  

·        سعدی پس از صدور رهنمود مبنی بر اینکه

هر که، شاه آن کند، که او گوید،
حیف باشد که جز نکو گوید!  

·        گریزی ظاهرا بی دلیل به صحرای کربلا می زند و اعلام می دارد:

جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس

·        سؤال اکنون این است که چرا و به چه دلیل؟

·        «جز نکو نگفتن» مشاورین شاه، چه ربطی به دلبستگی به جهان آفرین دارد؟

1

·        دلیل این امر به معروف سعدی، شاید این باشد که سلاطین و خوانین فئودالی مظهر خردستیزی اند.
·        کردوکارشان حساب و کتاب ندارد.
·        به قول دقیق و درست سعدی، چه بسا به دشنامی خلعت می بخشند و به سلامی گردن می زنند.
·        در نتیجه، «جز نگو نگفتن» می تواند خیلی گران و حتی به قیمت جان وزیر مشاور تمام شود.
·        به همین دلیل است که سعدی از گذرائی جهان و دلبستگی به جهان آفرین دم می زند.

·        اما چرا؟
2

·        دلیل این موضعگیری سعدی، این است که سعدی ایدئولوگ فئودالیسم است و نه شیخ و شاعر و واعظ و فقیهی بی طرف.
·        برای سعدی حفظ و تحکیم حاکمیت طبقاتی مهم و تعیین کننده است و نه بود و نبود این و یا آن وزیر.
·        مهم برای سعدی حفظ و تحکیم زیربنای فئودالی جامعه است.
·        هدف و آماج استراتژیکی سعدی، حفظ و تحکیم فئودالیسم است و لذا وزیر مشاور باید حتی به قیمت به خطر انداختن جان خود، به آماج استراتژیکی طبقه حاکمه وفادار بماند.
·        همین رهنمود سعدی دیری است که در جامعه سرمایه داری تکمیل شده و به خدمت گرفته می شود.
·        صدر اعظم آلمان ـ هلموت کل ـ به دلیل گشایش حساب بانکی سیاه در سوئیس در افکار عمومی رسوا شد.
·        حتی یکی از مسئولین حزب او زیر فشار خارق العاده دست به انتحار زد.
·        ولی به ازای آن، حاکمیت طبقاتی بورژوازی تحکیم شد و اعتماد خلق به «بی طرفی و عینگرائی رسانه های همگانی» تقویت گردید.
·        طبقه حاکمه سیستمی به وجود آورده که اگر لازم داشت، مهره های خادم مهمی را از اعضای خود حتی فدا کند.
·        کمتر کسی می تواند به ترفندهای بغرنج طبقه حاکمه پی ببرد.
·        به همین دلیل است که ایمان توده مردم به سیستم حاکم خلل ناپذیر می ماند.

3
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند و بس

·        سعدی در این حکم، از سوئی دیالک تیک مولد و مولود را به شکل دیالک تیک جهان و جهان آفرین بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مولد (جهان آفرین) می داند.
·        در قاموس  سعدی و امثال او، جهان به غلط، دار فانی نامیده می شود و جهان آفرین ازلی و ابدی، یعنی فناناپذیر.

·        این اما به چه معنی است؟
4

·        برای پاسخ به این پرسش باید پله ای در پلکان مفاهیم بالاتر رفت.
·        دیالک تیک جهان و جهان آفرین در حقیقت بسط و تعمیم دیالک تیک ماده و روح است.
·        در جهان بینی سعدی ماده (جهان) فانی است و روح (جهان آفرین) فناناپذیر.
·        این بدان معنی است که سعدی روح را بر ماده مقدم می داند.
·        این بدان معنی است که سعدی به مسئله اساسی فلسفه پاسخ ایدئایلستی می دهد.
·        یعنی روح (خدا) را اولین و خالق ماده (جهان) می داند.

5

·        دلیل سعدی بر فانی بودن هستی مادی، هم عوامانه است و هم عوام فریبانه.
·        آنچه سعدی فنا جا می زند، تغییر کمی و کیفی چیزها و پدیده های هستی است.
·        گل می پژمرد، بهار و تابستان با خزان و زمستان جایگزین می شود، مهر و وفا مثل متاعی خرید و فروش می شود، لذات دنیوی تأثیر کوتاه مدت دارند و در ایام پیری محال و غیرممکن می شوند، انسان نمی تواند جهان زیبا را مثل عروسی کفن پیچ کند و با خود به گور ببرد.
·        از همه این حقایق امور نتیجه گرفته می شود که باید نه به خود جهان، بلکه به جهان آفرین دل بست، نه به خود عروس جهان، بلکه به آفریننده آن دل بست.

6

·        بنابرین می توان گفت که سعدی و امثال او با تکیه بر گذرائی جهان به تحقیر زندگی و لذات زندگی می پردازند.
·        یعنی در دیالک تیک لذت و ریاضت، نقش تعیین کننده را در این جهان از آن ریاضت می دانند و به تحقیر لذت می پردازند.

7

·        اکنون می توان دلیل خیام را در دعوت به غنیمت دانی دم و لذت از زندگی درک کرد.
·        جالب اما این است که هم طرفداران ریاضت و هم طرفداران لذت، یعنی هم سعدی و هم خیام هر دو به استدلال واحدی چنگ می زنند:
سعدی
جهان ای برادر نماند به کس!

خیام
می نوش و گلی بچین که تا در نگری
گل خاک شده ا‌ست و سبزه خاشاک شده ا‌ست

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر