۱۳۹۲ اردیبهشت ۶, جمعه

آموزش تئوری رهائی نهائی (25 )

 
 
جنگ کبیر میهنی (1941- 1945 )

پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
 شین میم شین

تضادهای ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی

·        انقلاب اکتبر در کشوری رخ داد، که در آستانه صنعتی کردن کشور و گذار به سرمایه داری توسعه یافته بود.
·         کشوری که فاقد سنت های دموکراتیک بورژوائی بود.
·        کشوری که حتی در سال 1926 میلادی، 50 در صد افراد بالغ آن بی سواد بودند.
·         کشوری که در آن، میراث آموزش و فرهنگ راسیونالیستی روشنگری اروپا فقط به قشر فوقانی باریکی رسیده بود و توده ها از مذهبیت تاریک اندیش و اسطوره ای کلیسای ارتدوکس مسموم بودند.
·        نخستین انفجار در ضعیف ترین نقطه می بایستی انقلاباتی را در کشورهای صنعتی توسعه یافته به دنبال بیاورد.
·        سیستم جوامع ناشی از آن می توانست شالوده اقتصادی نیرومندی در اختیار داشته باشد.
·         اما نه در فرانسه انقلابی رخ داد و نه در انگلستان.
·         انقلاب نوامبر در آلمان شکست خورد و رهبری سوسیال ـ دموکراسی به سرمایه داران پیوست.
·        از این رو، ساختمان سوسیالیسم می بایستی در یک کشور واحد، آنهم کشوری عقب مانده صورت گیرد.
·         کاش فقط اشکال کار همین یکی می بود.
·         
·         اتحاد شوروی از همان آغاز، در شرایط نظامی استثنائی به شرح زیر قرار گرفت 
:
1

·        دفاع در مقابل ارتش های مداخله گر
·         
2
·        محاصره سیاسی
3
·        تحریم اقتصادی
4

·        محاصره تجاوزگرانه از سوی قدرت های سرمایه داری و تهدید نظامی از سوی پیمان فاشیستی ضد کمینترن

·        در این کشور دهقانی پهناور، بدون در اختیار داشتن خودگردانی های توسعه یافته و در این شرایط دشوار بود، که به ناگزیر سانترالیسم و بوروکراسی تمام عیار شکل گرفت.

·        در غیر این صورت، آرزوی صنعتی کردن سریع کشور را می بایستی به گور برد.

·        طبقه کارگر بلحاظ کمی (تعداد) ضعیف بود و پایگاه آغازین کافی برای توسعه دموکراتیک اقتصاد سوسیالیستی را تشکیل نمی داد.

·         تشکیل فرم های اجتماعی کردن سوسیالیستی ساختمان اقتصاد نوین می بایستی طی مبارزه طبقاتی سختی، با توسل به زور صورت گیرد 
.
·        چشم پوشی بر پیش راندن انقلاب سوسیالیستی (هم از لحاظ اقتصادی ـ فنی و هم از نقطه نظر مؤسسه ای) ـ بی شک ـ تصمیم یک شبه نبوده، بلکه در جریان سیر در جاده رکود، تدریجا قوام یافته و بعد از پایان سال های 60 و حتی بسیار پیشتر، به وضوح خودنمائی کرده است.
·         می توان گفت، که دولت های(RGW)   (شورای کمک های متقابل اقتصادی) در مجموع، به زودی در جاذبه این گرایش رکود دولت رهبر )اتحاد شوروی) قرار گرفته اند.
·         
·        از این رو، می توان تاریخ آلمان دموکراتیک را به دو برهه اصلی متفاوت زیر تقسیم بندی کرد:
·         
1
·        مرحله توسعه انقلابی
2
·        مرحله چسبیدن تدافعی به وضع موجود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر