۱۳۹۲ فروردین ۲۳, جمعه

سیری در جهان بینی عمر خیام (25)

عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیلی از شین میم شین
تحلیل  رباعی سی و ششم    
دریاب که از روح، جدا خواهی رفت
در پرده اسرار، فنا خواهی رفت 
می نوش، ندانی از کجا آمده ‌ای
خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت

·        معنی تحت اللفظی:
·        بدان که تنت جدا از روح خواهد رفت.
·        در ابهام مطلق فنا خواهی شد.
·        می بخور.
·        چون نمی دانی که از کجا آمده ای.
·        خوشگذرانی کن.
·        چون نمی دانی به کجا خواهی رفت.

·        این رباعی خیام بلحاظ فلسفی قابل تأمل و تحلیل  است:

1
دریاب که از روح، جدا خواهی رفت

·        در این مصراع، اسلوب (متد) فکری دوئالیستی خیام عیان می گردد.

·        چرا و به چه دلیل ما چنین ادعا می کنیم؟

2

·        ما در طی بررسی تعدادی از رباعیات خیام به جهان بینی ماتریالیسنی او اشاره کرده ایم.
·        چون کسی که ماده (واقعیت عینی) را بر روح (خدا، شعور و غیره) مقدم بداند، بلحاظ فلسفی (جهان بینی) طرفدار ماتریالیسم خواهد بود.

3
دریاب که از روح، جدا خواهی رفت

مانی (216 ـ 276 میلادی)
مانیگری با اذن شاپور (240 ـ 270 میلادی) در جنوب غربی ایران و بابل اشاعه می یابد.
بهرامشاه به تحریک روحانیت زرتشتی، مانی را دستگیر می کند.
مانی 60 ساله در زندان می میرد.
آموزش دوئالیستی مانی:
آموزش مانی بر دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) و سه دوران مبتنی است.
دوران اول، زمان جدائی دو طبیعت یاد شده است.
دوران دوم، زمان آمیزش دو طبیعت یاد شده است.
دوران سوم، زمان جدائی قطعی و نهائی دو طبیعت یاد شده است.

·        هر ماتریالیستی اما بسته به اسلوب (متد) فکری خویش می تواند ماتریالیست متافیزیکی باشد و یا ماتریالیست دیالک تیکی.
·        خیام میان ماده و روح دیوار می کشد و برای هر کدام از دو قطب دیالک تیکی، وجود مستقل قائل می شود.
·         انگار روح چلچله ای است که به هنگام مرگ قفس تن را ترک می گوید و به عالم کذائی ارواح پر می کشد تا به زندگی به قول عوام و عوامفریبان «ابدی» خود ادامه دهد.

·        شاید خود خیام به این یاوه باور نداشته باشد.
·        ولی محتوای این مصراع بر اسلوب فکری دوئالیستی او دلالت دارد که یکی از فرم های تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است.
·        دوئالیسم از مانی پیامبر به میراث مانده است.
·        در زبان آلمانی به جای دوئالیسم از مانیگرائی (منیچه ئیسم)  استفاده می کنند.

4
در پرده اسرار، فنا خواهی رفت

·        خیام با مفهوم «پرده اسرار» احتمالا پدیده مرگ را امری ناشناختنی تلقی می کند و یا بطور پوشیده و مستور، زندگی پس از مرگ را، رستاخیز و حساب و کتاب و بهشت و دوزخ را زیر علامت تردید و یا سؤال می برد.
·        اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت) در تاریخ ایده ها دو فرم داشته است:

الف

·        تردیدگرائی پویا (برزین آذرمهر)  که گرایشی انقلابی و مثبت بوده است.
·        تردیدگرائی پویا باورهای خرافی را مورد تردید قرار می دهد و توده های مولد و زحمتکش را به کشف حقیقت عینی مربوطه هدایت می کند.
·      تردیدگرائی پویا اولین پله در مناره شناخت است.

ب
·        تردیدگرائی ایستا
·        تردیدگرائی ایستا همه چیز را، حتی مبرهن ترین حقایق عینی را مورد تردید قرار می دهد و توده های مولد و زحمتکش را بلحاظ تفکر و تفخص مفلوج می سازد.

·        اینکه خیام به کدامیک از دو نوع تردیدگرائی تمایل  دارد، باید در روند تحلیل رباعیات او روشن شود.

5
می نوش، ندانی از کجا آمده‌ ای
خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت

·        خیام در این بیت، دیالک تیک مبدأ و مقصد را نیز مورد تردید می دهد:
·        بزعم خیام از کجا آمدن بنی بشر و به کجا رفتن او معلوم نیست.
·        شکی نیست که در زمان خیام کسی از چند و چون تکوین نطفه و رشد کمی و کیفی آن خبر نداشته است.
·        ولی اینکه نوزاد نتیجه جفتگیری موجودات نر با ماده است، برای کسی معما نبوده است.
·        تجزیه و تلاشی اندام ارگانیک پس از مرگ هم برای کسی معمائی نبوده است.
·        خود خیام بارها به این حقیقت امر اشاره کرده است.

6

·        او بهتر از هر کس می دانسته که مرگ هر چیز مرحله پایانی سیکل سه عضوی حیات است:
·        زایش ـ رشد ـ زوال

·        هر زایشی نطفه های زوال را در بطن خود دارد:
·        هر نوزادی حاوی تضاد درونی خویش است که در روند رشد خود، گور او را می کند.
·        هر مرگی در عین حال حاوی نطفه های زندگی است.

7

·        مولوی به این حقیقت امر بارها اشاره کرده است:
·        از جمادی مردم و نامی شدم:
·        گذار از ماده غیر ارگانیکی (معدنی) به ماده ارگانیکی (آلی)

·        تجزیه و تلاشی جسم (اندام) نیز چیزی جز گذار از نامی به جمادی نیست.

8
 تئودور شوان (1810 ـ 1882)
فیزیولوگ آلمانی
کاشف سلول ارگانیکی، سلول های عصبی، پپسین
اثبات کننده تشکیل گیاهان و جانوران از سلول ها

·        مولوی بیشک بر اساس پانته ئیسم (همه خدائی) به این حقیقت امر علمی ـ طبیعی رسیده بود و قادر به اثبات علمی و عملی ادعای خود نبود و نمی توانست هم باشد.

·        رشد شیمی و بیوشیمی و کشف سلول زنده، قرن ها بعد اتفاق می افتد و ادعای مولانا به درجه حکمی علمی ارتقا می یابد.

·        یادش به یاد باد شوریده تیزاندیش!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر