۱۳۹۲ اردیبهشت ۱, یکشنبه

سیری در تراژدی مهره سرخ (18)

شین میم شین

می آمدم
تا داد و دوستی
بر تخت برنشانم
آنگاه سر به خدمت
پیش پدر نهم

·        معنی تحت اللفظی:
·        قصدم از آمدن، تحقق بخشیدن به داد و دوستی بود و سر خدمت نهادن در پیش پدر.

·        ما متأسفانه هنوز فرصت تحلیل شاهنامه را نداشته ایم و از محتوای تراژدی رستم و سهراب در شاهنامه بی خبریم.
·        سیاوش احتمالا محتوای دیگری را در قالب این تراژدی به میراث مانده از حکیم طوس می ریزد تا مسائل دوره حیات خود را تئوریزه کند.

1
می آمدم
تا داد و دوستی
بر تخت برنشانم
آنگاه سر به خدمت
پیش پدر نهم

·        سودای سهراب از آمدن، به پیروزی رساندن داد و دوستی و مبارزه مشترک با تهمتن در جهت حفظ و توسعه و تحکیم این داد و دوستی است.

·        اما چرا داد و دوستی و نه چیز دیگر؟

·        سیاوش به احتمال قوی میان داد و دوستی رابطه علت و معلولی (علی) برقرار می کند:

·        بنظر سیاوش ـ احتمالا ـ پیش شرط برقراری دوستی میان اعضای جامعه و جهان، برقراری داد است.

·        اما داد به چه معنی اند؟

2
می آمدم
تا داد و دوستی
بر تخت برنشانم
آنگاه سر به خدمت
پیش پدر نهم

·        داد یکی از مقولات اساسی در سراسر شاهنامه حکیم طوس است.
·        از همین رو ست که جوانشیر، پژوهش خود در زمینه شاهنامه را «حماسه داد» نام داده است.

·        ما فکر می کنیم که ریشه و منشاء داد در دیالک تیک جهانشمول داد و ستد بوده است.

·        اگر کسی چیزی دریافت کند (ستد) اصولا باید به ازای آن چیز، چیز دیگری بدهد (داد)
·        به عنوان مثال، اگر طبقه حاکمه برده دار و یا فئودال، محصول کار یکساله طبقات برده و رعیت را می گیرند (ستد)، باید به ازای آن چیزی در فرم پول و یا مواد غذائی و یا وسایل زندگی و تولید بدهند (داد)
·        اگر طبقه حاکمه و یا هر کس دیگر به ازای «ستدی»، «داد» درخور ندهد، به طرف مقابل بی داد روا داشته است، یعنی داد درخور را نداده است، یعنی «بی داد» داده است.

·        هدف اصلی سهراب بر قراری داد در ایران و توران بوده است.
·        این به معنی تحول انقلابی جامعه است.
·        این به معنی تسخیر قدرت سیاسی در ایران و توران و بازدادن داد غصب شده از توده های مولد به آنها ست.
·        تسخیر قدرت سیاسی برای به خدمت گرفتن آن به عنوان اهرمی جهت برقراری دموکراسی توده ای.
·        به عنوان اهرمی برای برقراری حاکمیت توده ها.

3

می آمدم
تا داد و دوستی
بر تخت برنشانم
آنگاه سر به خدمت
پیش پدر نهم

·        برقرای داد اما به داد محدود نمی شود.

·        با برقراری داد، کینه و خصومت در مقایس ملی و بین المللی شالوده مادی خود را از دست می دهد.

·        جنگ داخلی و یا خارجی برای غارت توده ها بوده است.
·        یعنی برای تحمیل، ترویج و تحکیم بیداد بوده است
·        با طرد بیداد، کینه و دشمنی جای خود را به دوستی و مهرپروری می دهد.
·        دلیل دیالک تیک داد و دوستی در قاموس سیاوش نیز باید همین باشد.

4

·        آرزو و اوتوپی و رؤیای سهراب همدستی پدر با پسر برای خدمت به امر پیشرفت داد و دوستی بوده است.
·        عاقبت تراژیک این آرزو و رؤیا نیز در خصلت اوتوپیکی آن بوده است.

·        تراژدی ها بدون دلیل اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف (ذهنی، فکری و غیره) نبوده اند و نیستند و نخواهند بود.
·        خواستن هر چیز هرگز به معنی توانستن انجام آن چیز نیست.

5

·        انسان مختار مطلق نیست، بلکه در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) عمل می کند و می تواند عمل کند.
·        به قول به آذین، «انسان در لا به لای دیوارهای جبر (ضرورت)» حرکت، کار و پیکار می کند.
·        حرکت و کار و پیکار بنی بشر بی چارچوب عینی و دلبخواهی نیست.
·        نقش تعیین کننده در دیالک تیک جبر و اختیار از آن جبر است و بنی بشر به اندازه شناخت جبر عینی، به اندازه شناخت قوانین و قانونمندی های عینی هستی طبیعی و اجتماعی، آزاد و مختار است.
·        هر خواستنی به معنی توانستنی نیست.

6
توانا بود، هر که دانا بود.

·        منظور حکیم طوس نیز همان منظور هگل و مارکس و انگلس و لنین است:
·        دانائی به گسترش حد و مرز آزادی بشری، به توسیع میدان توانانی بشری کمک می کند.
·        توانائی بشری به میزان دانائی او توسعه می یابد.
·        پیش شرط توانائی، دانائی است.

بردارم از میان
آیین خود سری
کاووس را برانم و هر جا که دیو خو ست
کاخی به داد برکشم و مهر پروری

·        معنی تحت اللفظی:
·        هدفم برچیدن بساط استبداد و خودکامگی و خودسری بود.
·        هدفم سلب قدرت از کاووس و دیوخویان در همه جا بود.
·        هدفم برپا داشتن کاخ دادپروری و مهرپروری بود.

·        داد در همه کشورها به تخت نشانده می شود و در سایه استقرار حکومت داد، دوستی میان افراد و ملت ها قوام می یابد، دوستی در مقیاس ملی و بین المللی.
·        پیش شرط مبرم طبیعی و منطقی استقرار این نظام مبتنی بر داد و دوستی، اما برچیدن بساط خودسری در مقیاس ملی و بین المللی است.

آزادگی شود
آیین پاک ما
درها چو برگشایم بر گنج و خواسته
دیگر کسی گرسنه نخسبد به خاک ما

·        معنی تحت اللفظی:
·        از آن به بعد، آئین ما آزادگی خواهد بود.
·        و وقتی گنج و مال تحت مالکیت توده درآید، دیگر کسی در کشور ما گرسنه نخواهد خفت.

1

·        تفکر دیالک تیکی سیاوش رفته رفته آشکار و آشکارتر می گردد.
·        حلقات منطقی یکی پس از دیگری در زنجیر استدلال علمی و منطقی سیاوش ردیف می شوند.

الف

·        استقرار حکومت داد دست در دست با تشکیل و تحکیم پیوند دوستی در مقیاس ملی و بین الملی می رود.

ب

·        با طرد حکومت بیداد، کینه و دشمنی میان اعضای جامعه و جهان نیز رخت بر می بندد.

ت

·        با تشکیل حکومت داد و دوستی، تاریخ واقعی بشر شروع می شود.

·        این به معنی ورود بشریت به خطه آزادی (رایش آزادی) (انگلس) است:

آزادگی شود
آیین پاک ما

پ

·        آزادی اما با خودسری و خودکامگی در تضاد آشتی ناپذیر قرار دارد و لذا به استبداد نیز به همراه بیداد پایان داده می شود:
·        به جای کاخ بیداد و دشمنی، کاخ داد و دوستی و به جای آئین ناپاک استبداد،  آئین پاک آزادی می نشیند و نتیجتا بیداد و همراه با بیداد، نابرابری، گرسنگی و محرومیت توده ای پایان می پذیرد:

درها چو برگشایم بر گنج و خواسته
دیگر کسی گرسنه نخسبد به خاک ما

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر