۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

هماندیشی با حریفی دیگر (3)


حریف
سـردرگـمـی ِ زنــان ِ ایــرانــی :
قــبـل از ازدواج :
پدر: برو خونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن !
بــعـد از ازدواج :
شوهر: فــِـک کردی خونه باباته هر غلطی خواستی بکنی ؟!!
لطفاً مسـئــولین رسیدگی کنن ...
پس ما کجا و کــِــی غلطامونو بکنیم؟
 

·        ما در پایان بخش دوم این هماندیشی در رابطه با اخطار پدر خطاب به دختر نوشته بودیم:

پدر:
«برو خونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن!»

·        «در این شاهکلام پدر خطاب به دختر، حقایق امور تلخ تر از زهری در تپش مدام است.

·        اما کدام حقایق امور؟

·        برای کشف این حقایق امور به هماندیشی (به تضارب فکری، به چالش نظری) نیاز هست.
·        اگر کسی دلیلی بر این طرز تفکر پدر داشت، بهتر است که دستگیر ما باشد.
·        یعنی زحمت خوداندیشی و ضمنا ابراز نظر به خود دهد تا شناخت همه جوانب مسئله تسهیل شود.»

·        خدا را شکر که  در این واویلا فرید ژرف اندیشی یافت شده و به دستگیری از  بی نوایان برخاسته:

فرید
قاعدتأ ازدواج در جوامع طبقاتی چیزی بیش از قرارداد خرید و فروش زنان بوسیله جماعت مرد نبوده و نیست.
تبلور روابط کالائی در دایره و حیطه مالکیت خصوصی با ازداوج.
در واقع حق مالکیت خصوصی مرد بر زن  از پدر خانواده به مرد دیگری (شوهر) منتقل می شود.
زن عملا به مثابه اوبژکت داد و ستد مالک عوض می کند و به تصاحب مرد دیگری در می آید.
پدر خانوده هم بخوبی با این قراردادها آشنا ست و خود او هم بنا بر همین مناسبات مالکیتی، خانواده دار شده است.

·         ما همین توضیح موجز فرید عزیز را مورد تأمل قرار می دهیم تا هم برداشت خود را به محک خواننده زنیم و هم اخطار پدر به دختر را بشکافیم:

فرید
قاعدتأ ازدواج در جوامع طبقاتی چیزی بیش از قرارداد خرید و فروش زن بوسیله جماعت مرد نبوده و نیست.

1

·        ازدواج در جامعه طبقاتی ـ بنظر فرید ـ تابع قانون اساسی موسوم به دیالک تیک داد و ستد است.
·        دیالک تیک داد و ستد یکی از بنیادی ترین و جهانشمول ترین دیالک تیک ها ست.
·        بدون امر و نهی این دیالک تیک هرگز نمی توانست حتی مولکولی تشکیل شود، جامعه و جهان و کهکشان لایتناهی پیشکش.

·        ساده ترین مثال در طبیعت راجع به دیالک تیک داد و ستد، تشکیل نمک طعام است.

الف

·        فلز بسیار سمی موسوم به سدیم تحت تأثیر ماده ای اکسید کننده، اکسید می شود، یعنی یکی از الکترون های خود را از دست می دهد و بار مثبت می یابد.
·        این همان «داد»ی است که مورد نظر فرید است.

ب

·        غیرفلزی مهلک و خطرناکی به نام کلر محتاج بی قرار همین الکترون اتم فلز سدیم است و در یک میلیونم ثانیه آن را از آن خود می کند و بار منفی می گیرد.
·        «ستد» مورد نظر فرید هم همین است. 
ت

·        تشکیل دو یون مثبت و منفی (کاتیون و آنیون)، همان و تشکیل نمک طعام حیاتی، مفید و ضرور از دو جزء سمی و مهلک همان.
·        سرعت این داد و ستد و تشکیل مولکول نمک طعام چیزی در حد سرعت نور است.
·        یعنی حدود 300 هزار کیلومتر در ثانیه است.

پ

·        برای تصور نیروئی که این دو یون مثبت و منفی را به هم پیوند داده، به حکم زیر از فیزیک می توان اشاره کرد:
·        نیروی تبلور یافته در پیوند دو یون مثبت و منفی یاد شده به اندازه ای است که برای پرتاب وزنه ای به وزن کره زمین تا چندین کیلومتر آنطرفتر کفایت می کند.

2

·        ازدواج در جامعه طبقاتی بزعم فرید داد و ستدی است میان دو مرد.
·        اگر اوبژکت داد و ستد در مثال مربوط به نمک طعام، الکترون بود، در مثال ازدواج، زن است.

·        این اما به چه معنی است؟
3

·        این بدان معنی است که با خروج بشریت از جامعه کمونیستی آغازین، نیمه دیگر بشریت، سلب انسانیت شده، آدمیت زدائی شده، اوبژکت واره، چیزواره شده است.
·        اکنون می توان هم به عمق فاجعه پی برد و هم به رادیکالیته بینش فرید.
·        دیری است که بنا بر قوانین عصر جدید، داد و ستد (خرید و فروش) انسان ممنوع اعلام شده است.
·        ولی علیرغم آن داد و ستد زن تحت عنوان ازدواج ادامه یافته است.
·        در پرتو این توضیح فرید، می توان به محتوای  مکنون در اخطار پدر خطاب به دختر پی برد.

4
پدر:
«برو خونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن!»

·        این اولا بدان معنی است که دختر در اعماق ضمیر پدر، نه به عنوان انسان به معنی حقیقی کلمه، بلکه به مثابه اوبژکت داد و ستد مطرح است.

5

·        این ضمنا بدان معنی است که دختر در چشم درون پدر به مثابه اوبژکت بدرد نخور، زاید، بی فایده جلوه می کند که باید از شرش به هر قیمت خلاص شود و ازدواج هومانیستی ترین و «آبرومندانه ترین» طریق و فرم رهائی از شر این اوبژکت نامطلوب، دست و پاگیر، مزاحم و انسان واره است.

6

·        تحلیل دقیقتر فرمولبندی پدر نیز حاکی از همین حقیقت امر است:
·        «برو خونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن!»
·        این بدان معنی است که دختر چیز دست و پاگیری است، چیز زاید و مزاحمی است و بسان هر چیز زاید باید جارو شود و روانه زباله دانی به نام «خانه شوهر» گردد.
·        شوهر هم در حقیقت در اعماق دل، همین تصور زباله را از زن دارد.
·        دیالک تیک کثیف زن و مرد نیز بر همین بنیان نظری تشکیل می شود.
·        به محض اینکه اوبژکت انسان واره در هیئت زن، دهن باز می کند، توهین به مقدس ترین مقدسات آغاز می شود.

7

·        اکنون می توان هم جهنم یأجوج و مأجوج را درک کرد و هم طبقه حاکم بر این جهنم را.
·        جامعه و طبقه حاکمه، زن را نه به مثابه انسان، نه به مثابه نیمه برابرحقوق دیگر، بلکه به مثابه اوبژکت انسان واره بی حق و حقوق تلقی می کند و هر رفتار دلبخواهی را با آن مجاز می شمارد.

8

·        در پرتو همین توضیح رادیکال فرید، می توان راه حل تضاد چرکین زن و مرد را نیز پیدا کرد.
·        انقیاد زن با خصلت طبقاتی جامعه بشری آغاز شده و با آن پیوند ناگسستنی قرار دارد.
·        به همین دلیل، رهایش زن با نفی مالکیت خصوصی و نتیجتا با مبارزه طبقاتی پرولتاریا بطور ماهوی گره خورده است.
·        زن به مثابه پرولتر مضاعف باید و می تواند دو برابر انقلابی تر و رادیکال تر از پرولتاریای مرد باشد.
·        در نتیجه، گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم تنها طریق رهایش زن از قید و بند دولایه بردگی تاریخی خویش است و لذا روند و روالی بغرنج و تضادمند خواهد بود.

·  پرولتاریای مضاعف زن باید برای رهایش بنیادی خویش نه تنها مناسبات تولیدی مبتنی بر مالکیت خصوصی را براندازد و مالکیت بر وسایل تولید را اجتماعی کند و تحت مالکیت کل جامعه، تک تک اعضای جامعه در آورد، بلکه ضمنا عادات و اخلاق و افکار و سنت ها و تمایلات ارتجاعی زن ستیز را به چالشی رادیکال و ریشه ای کشد و با آلترناتیوی از ریشه انقلابی و علمی جایگزین سازد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر