۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

دیالک تیک منطقی ـ تاریخی (2) (بخش آخر)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

2
جنبه دوم
 
·        در بررسی و توضیح پدیده ها و روندهای طبیعی و اجتماعی، بسته به هدف مورد نظر، یا جنبه منطقی می تواند غالب باشد و یا جنبه تاریخی.

1

·        و لذا می توان میان متد (اسلوب) منطقی  و متد تاریخی تفاوت قایل شد.

2

·        متد منطقی، زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که هدف بررسی، عبارت باشد از توضیح حتی الامکان روشن و خالی از ابهام ماهیت و قانونمندی هر پدیده طبیعی و یا اجتماعی.

3

·        متد تاریخی، برعکس، زمانی مورد استفاده قرار می گیرد، که هدف، ارائه تصویر کلی حتی الامکان همه جانبه از سیر قانونمند روند تاریخی پدیده طبیعی و یا اجتماعی مورد نظر باشد.

4

·        متدهای تاریخی و منطقی، لیکن تضاد نسبی با هم دارند، چون هر دو بر وحدت جنبه های منطقی و تاریخی مبتنی اند.

5

·        تنها فرقی که آندو با هم دارند، عبارت است از اینکه در یکی جنبه منطقی غالب است و در دیگر جنبه تاریخی.

6


·        به قول کلاسیک های مارکسیسم، متد منطقی «در واقع، همان متد تاریخی است، فقط با این تفاوت که فرم تاریخی و تصادف های دست و پاگیر را از خود دور کرده است.
 
·         (یعنی در دیالک تیک ضرورت و تصادف، به ضرورت توجه جدی داشته است، مترجم)

7

·        تفکر باید با همان آغاز شود که تاریخ آغاز شده است و پیشرفت بعدی تفکر جز انعکاس سیر تاریخ در فرم انتزاعی و نظری (تئوریکی) پیگیر آن نیست:

الف

·        انعکاس تصحیح شده، انعکاس تصحیح شده بر مبنای قوانینی که سیر تاریخ، خود بدست می دهد، انعکاسی که هر گشتاوری می تواند در بلوغ کامل خود، در بی نقصی نمونه وار خود در نقطه توسعه و تکامل مورد توجه قرار گیرد.

ب

·        توسعه و تکامل منطقی و نظری حتما نباید خود را به عرصه انتزاعی (مجرد) محدود کند.

ت

·        بلکه برعکس، محتاج تصویرسازی تاریخی و پیوند لاینقطع با واقعیت عینی است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 3، ص 475)
8

·        سرمشق نمونه وار و کلاسیک برای برقراری فراگیر وحدت منطقی و تاریخی در امر پژوهش و توضیح، همراه با استعمال داهیانه  متد منطقی، کتاب «سرمایه» مارکس است. 

3
جنبه سوم

·        وحدت منطقی و تاریخی، در عرصه تفکر، به شکل خاصی نمایان می گردد.

1

·        منطقی، در عرصه تفکر، عبارت است از قوانین و فرم های ساختاری تفکر که در جریان کل تاریخ تفکر تشکیل یافته اند و قوام گرفته اند.
2

·        قوانین و فرم های ساختاری تفکر به تعبیری تعمیم تاریخ تفکر اند.

3


·        به قول لنین، «تاریخ تفکر، بطور کلی باید در منطق با قوانین تفکر منطبق باشد.»
·        (کلیات لنین، جلد 38، ص 315)

4

·        این نظر لنین برای علم منطق از اهمیت خاصی برخوردار است.

5

·        چون وحدت منطقی و تاریخی که بمثابه قانونمندی دیالک تیکی ذاتی شناخت بشری است، تا حدود معینی اراده خود را بطور خودپو بکرسی می نشاند، ولی برای اینکه بتواند کاملا مؤثر واقع شود، باید آگاهانه، بمثابه اصل متدئولوژیکی، بکار بسته شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر