۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

سیری در جهان بینی خواجه شیراز (16)

خواجه شمس الدین محمد بن بهاء الدّین حافظ شیرازی
(724 ـ 792 هجری قمری)
تحلیلی از شین میم شین

·        دوش با من گفت ـ پنهان ـ کاردانی تیز هوش
·        و از شما پنهان نشاید داشت راز می فروش

·        گفت:
·        «آسان گیر بر خود کارها، کز روی طبع
·        سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سختکوش!»

·        و آنگهم در داد جامی، کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌ گفت:
·        « نوش!»

·        «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
·        نی گرت زخمی رسد، آیی چو چنگ اندر خروش

·        تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
·        گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور
·        گفتمت چون در حدیثی، گر توانی داشت هوش

·        در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
·        ز آنکه آن جا جمله اعضاء چشم باید بود و گوش

·        بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
·        یا سخن دانسته گو، ای مرد عاقل، یا خموش»

·        ساقیا می ده که رندی‌ های حافظ فهم کرد
·        آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش

پایان

ادامه تلاش در جهت تحلیل غزل خواجه شیراز
 
تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        شرط شنیدن رمزی از این پرده، ارتقا به درجه آشنا ست.
·        برای اینکه گوش نا محرم قادر به شنیدن پیام سروش (فرشته، جبرئیل) نیست.

·        خوب منظور خواجه از این بیت چیست؟

·        برای درک منظور خواجه باید این بیت تحلیل دیالک تیکی شود و برای تحلیل دیالک تیکی باید مفاهیم مهم این بیت بررسی شوند:

1
تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        خواجه پیش شرط شنیدن رمز پرده را آشنا گشتن می داند.

·        اما آشنائی به چه معنی است و ضد دیالک تیکی آن چیست؟

·        آشنا یکی از مهمترین مفاهیم در ادبیات قرون وسطی است.

·        در تفکر فئودالی بشریت به دو دسته تقسیم می شود:

الف
·        آشنا

ب
·        بیگانه

·        معیار این تقسیم بندی به احتمال قوی معیاری جغرافیائی است:
·        هر کس در چارچوب حکومت خوانین و سلاطین معینی زندگی می کند، به عنوان آشنا تلقی می شود و ما بقی بشریت به عنوان بیگانه.
2

·        می توان گفت که خواجه، دوئالیسم خیر و شر را به شکل دوئالیسم آشنا و بیگانه، دوست و دشمن، محرم و نامحرم بسط و تعمیم می دهد.
·        بعد همین دوئالیسم از خطه فئودالی را در آئینه زلال آسمان شیراز منعکس می کند و در بی خیالی درخور به جای خان و سلطان زمینی، خدای آسمانی را و به جای بیگانه و نامحرم، اکثریت بشریت را می نشاند.
·        بدین طریق دیالک تیک خواص و عوام تشکیل می یابد.
·        خواص نور چشم خدایان زمینی و خدای آسمانی اند و عوام زباله اند.  

3
تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        خواص می توانند از اسرار پشت پرده زمینی (دربار) و نتیجتا پشت پرده الهی باخبر شوند.
·        اسرار پشت پرده زمینی را پشت پرده نشین می تواند در اختیار نور چشمانش بگذارد و به هنگام ضرورت زبانش را از حلق بیرون کشد تا نتواند با کسی در میان نهد.
·        پرده داران در قلمرو فئوالی مشتی الکن اند و چه بسا گیج و گم.
·        پرده داران مجری بی شعور فرامین خان و سلطان اند.
·        حافظ همین پرده داران را نیز در آئینه آسمان منعکس می کند و انعکاس انتزاعی ـ آسمانی آنها را قضا و قدر و فلک و چرخ و سپهر و دهر و غیره می نامد.

·        شنیدن اسرار غیبی ـ الهی نیز به همین سان است:
·        یا راه برگشت به روی محرم اسرار بسته می شود و نتیجتا اشاعه اسرار امکان ناپذیر می گردد و یا «داروی  بیهوشی» (سعدی) به خوردش می دهند تا جنون بگیرد و کسی به یاوه هایش اعتنا نکند.

4
تا نگردی آشنا ز این پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

·        در دیوان حافظ بهتر از هر جای دیگر می توان به بررسی تئوری شناخت ایدئالیستی پرداخت.
·        شناخت چیزها و پدیده ها در قاموس حافظ  امکان ناپذیر است.
·        بنظر خواجه همه عناصر هستی در کلافی از مه فرو رفته اند و کسی نمی تواند از آنچه در پشت مه غلیظ نهان است، سر در بیاورد، مگر عالم الغیب آسمانی و سایه های او در زمین.

·        فرق تئوری شناخت سعدی و حافظ این است که سعدی بنی بشر را قادر به شناخت ظاهر چیزها می داند، حافظ اما منکر شناخت مظاهر و پدیده ها نیز است.

5

·        دانش بطور کلی در فلسفه حافظ در انحصار عالم الغیب پشت پرده نشین است و فقط او می تواند اگر اراده کند، جزئی از آن را در اختیار محرم اسرار بگذارد.
·        شناخت چیزها و پدیده ها بنظر حافظ به مائده می ماند که بر کسی نازل می شود و یا نمی شود.
·        و گرنه بنی بشر هرگز نمی تواند به شناخت چیزی نایل آید.
·        اگر کسی «آشنا» باشد از پرده رمزی می شنود و اگر نامحرم باشد، ول معطل است.

6

·        حافظ را می توان ندانمگرای پیگیر و قاطع تلقی کرد و سعدی را ندانمگرای ناپیگیر و نیم بند.

·        مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

7
 فرانسیس فوکویاما (1952)
دانشمند علوم سیاسی آمریکا و شاگرد آلان بلوم
از علمای ندانمگرا و خردستیز ایالات متحده آمریکا ست.

او مؤلف کتب «پایان تاریخ» و «یورش بزرگ» است و مفاهیم غیرعلمی و من در آوردی از قبیل «جامعه اطلاعات»، «پایان انسان»، «پسا هومانیسم» و «محافظه کاری نو» را در کتب خود مورد بحث قرار می دهد و راه حل هائی برای دولت آمریکا عرضه می کند.

·        ندانمگرائی را دیری است که فلاسفه و فضلای بورژوازی واپسین و معاصر نمایندگی، تبلیغ و حتی تدریس می کنند.
·        یکی از نمایندگان آن در قرن حاضر، فرانسیس فوکویاما در ایالات متحده است.

·        امپریالیسم دیری است که همه خزعبلات قرون وسطی را از گور بدر می کشد، تر و تمیز می کند و از نو اشاعه می دهد.
·        محبوبیت حافظ در غرب بی دلیل نبوده و نیست.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر