۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

درنگی در شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) (۶)

   

درنگی 

از

شین میم شین

  

هوشنگ ابتهاج 

(سایه) 
 ای غم ! رها کن قصه ی خون بار
چون دشنه در دل می نشیند این سخن، اما
من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح بر میزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند.


 آری چنین بودند
آن زنده اندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ گل کردند

و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند.

معنی تحت اللفظی:

این حقیقت امر، قصه خونبار غم انگیزی است

که بسان دشنه در دل می نشیند:

مردهایی که ملاک و معیار و میزان شأن و مقام و منزلت و عظمت بشریت بوده اند و با کبریای روحی شان بر شأن و مقام و منزلت و عظمت بشریت افزوده اند.

مردهایی که زنده اندیش بوده اند و حلقه گلی از مرگ به عنوان تجلیل بر گردن خود نهاده اند

و

مرگ را به پلی بین پرتگاه فنا و قله بقا تبدیل کرده اند.

مخاطب سایه در این شعر، 

غم است.

غم همانند دل در شعر حافظ است.

ما این جور واژه ها را بهانه ـ واژه می نامیم که محتوا و معنا و حتی هویت ندارند.


حافظ

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند 

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در این بیت غزل خواجه، 

به عوض غم،  دل، مخاطب قرار داده شده است

و

به امثال سایه، در زمینه غم، تسکین داده شده است.

سایه

من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح بر میزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند.
 

سایه در این جمله

از

سوبژکت (شخصیت) 

معیاری برای اندازه گیری و سنجش شأن و مقام و منزلت و عظمت بشری می سازد.

منظور سایه از مردان، زنان هم هستند.

سایه بی تردید به برابری زن و مرد باور داشته است.

مشخصه شخصیت و سوبژکتیویته (سوبژکتیت)

در انسان ـ تصویر و جامعه ـ تئوری سایه 

اینجا

عظمت روحی است.

کبریا از مفاهیم فقهی است

که به الله و انبیاء و ائمه نسبت داده می شود.

 

سؤال این است که منظور سایه از کبریای روحی شخصیت های ایدئال چیست؟

 

سایه

 آری چنین بودند
آن زنده اندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ گل کردند

و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند.

مشخصه شخصیت و سوبژکتیویته (سوبژکتیت)

در انسان ـ تصویر و جامعه ـ تئوری سایه 

اینجا 

زنده اندیشی است.


این مفهوم سایه،

یکی از خدمات مفهومی او به فرهنگ بشری است.

اگرچه سایه خودش از محتوای فکری و فلسفی مهم این واژه بی خبر است.


زنده اندیشی

بدان معنی است که ما با دو نوع طرز تفکر سر و کار داریم:

۱

طرز تفکر اسکولاستیکی

(مرده اندیشی)

 

۲

طرز تفکر مارکسیستی

(زنده اندیشی)

 

طرز تفکر اسکولاستیکی

(مرده اندیشی)

  در نشخوار آیات و روایات و احادیث و اخبار و اشعار و ضرب المثل ها و کلمات و جملات قصار از این و آن خلاصه می شود.

مرده اندیشی

اکنون رواج تمام ارضی (گلوبال) کسب کرده است و به خطرناکترین اسباب خرپروری و عوامفریبی مبدل شده است.

کسب و کار ۹۹ در صد کاربران سوسیال ـ مدیا

نشخوار زباله های ملی و بین المللی شده است.


ضمنا

پیدا کردن کلمات قصار و نشخوارشان

به مقام هنر و شق القمر ارتقا یافته است و بهانه ای برای درو کردن خرمن لایک گشته است.

قرن بیست ویکم را می توان  قرن احیای اسکولاستیک محسوب داشت.

 

اسکولاستیک

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8334

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8357

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8370

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8373

 

پایان

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر