۱۳۹۸ اسفند ۱۵, پنجشنبه

جهان «بینی» نئاندرتال ها (۶)

تحلیلی  
از 
یدالله سلطانپور

نئاندرتال
 
برای پوپولیست های چپ
برشمردن عیوب حاکمیت و مشکلات داخلی
( که غیر قابل اغماض هم هست (است))
بر افشای توطئه های شکننده و مستمر امپریالیسم 
ارجحیت دارد.
یکی از وجوه مشترک مهم فوندامنتالیسم شیعی با نئاندرتالیسم،
دخیل بستن هر دو بر تئوری توطئه
است.
تئوری توطئه
چیست؟

چشم مشیت یا جهان‌بین
بر روی اسکناس یک دلاری آمریکا، 
تاکنون توسط برخی به عنوان شاهدی از تئوری‌های توطئه مربوط به بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا
 عنوان می‌گردد.
 

تئوری توطئه 
تئوری‌ ئی 
است
که 
رویدادی کنونی یا تاریخی 
را 
نتیجهٔ نقشهٔ مخفیانهٔ گروهی دسیسه‌گر (عموماً قدرتمند) می‌داند.
  تئوری توطئه 
 بیانگر این است 
که
 تمامی بدبختی‌های عالم
 در پی اعمال گروهی از افراد پرنفوذ و معمولاً پنهان
است.
ویکی پیدیا
 
تئوری توطئه
فرم مدرنی از «توضیحات» خرافی ـ مذهبی - قرون وسطایی
است
که
برای خودفریبی و عوامفریبی
مناسب است.


آنچه 
که
سابقا 
به 
چرخ و فلک و دهر و روزگار و یزدان و شیطان
نسبت داده می شد،
در
تئوری توطئه
به
مراجع واقعی و خیالی و اختراعی و چه بسا مبهم و موهوم
نسبت داده می شود.


مراجعه کنید 
به
چشم ها را باید شست، مارکسیستی باید دید.
بخش ۱۶


یکی از دلایل مهم توسل به تئوری توطئه
فقر فلسفی
(بیگانگی با مفاهیم فلسفی و تفکر مفهومی)
است.


۲
برای پوپولیست های چپ
برشمردن عیوب حاکمیت و مشکلات داخلی
( که غیر قابل اغماض هم هست (است))
بر افشای توطئه های شکننده و مستمر امپریالیسم 
ارجحیت دارد. 

نئاندرتالیسم
نه
به
تحلیل ماهیت طبقاتی جمهوری جنگ و جنون و جنایت جماران
پرداخته و می پردازد
و
نه
به
تحلیل ایالات متحده، امپریالیسم و اسرائیل و غیره.


نئاندرتالیسم و حزب نئاندرتالیستی

تحلیل علمی و عینی روشنی
از
طویله جماران 
نداشته است.

خرافات
جنگ که بر که
و
جبهه ضد دیکتاتوری
فاقد توضیح تئوریکی علمی و عینی بوده اند.

هنوز
هم
در
عرعریات نئاندرتالیسم 
قاتلان بی شرم و بی شعور اعضای حزب توده
نه
خط امام
بلکه
خط حجتیه خیالی و اختراعی حضرات بوده است.

ارتش آلمان فاشیستی
بخشی از خاک اتحاد شوروی
را
بمباران و اشغال کرده بود
و
دست به جنایات هولناک می زد.


استالین
می گفت:
هیتلر آدم خوبی
است.
حتما
ژنرال های آلمانی
بر ضد هیتلر کودتا کرده اند و پیمان عدم تجاوز با ما را شکسته اند.
 
وقتی
گفته می شود
که
برای شناخت فوندامنتالیسم
باید
فاشیسم 
را
شناخت
به
همین دلیل
است.

فاشیسم
هم
به
صور مختلف، متفاوت و متضاد
عرض اندام می کند،
فرقه های متنوع فاشیستی
هم
تشنه به خون همدیگرند.


در
ترکیه فاشیستی ـ فوندامنتالیستی
نیز
فرق طبقاتی و حتی ایده ئولوژیکی ماهوی میان عردوغان و گولن گریان
وجود ندارد
که
تشنه به خون یکدیگرند.

نئاندرتالیسم
انحلال و انهدام حزب توده
را
گاهی
حتی
کودکانه و کودک فریبانه
به
گردن مجاهدین خلق
می اندازند:
چون
مجاهدین 
به 
عملیات نظامی مبادرت ورزیدند،
اجامر جماران
دستپاچه شدند
و
حزب توده
را
منحل و اعضای آن را زجرکش و اعدام و تیرباران کردند.

بعد
در
پارانتز می نویسند
که
(البته غیرقابل اغماض است.)

انگار نه انگار
که
حزب توده
از
لحظه ورود به طویله
تحت تعقیب مستمر اجامر قرار داشته است.

گاهی 
ابلهانه
ادعا می کنند
که
اگر
حزب توده
اندرزهای طبری
را
عملی کرده بود،
صدها شق القمر کرده بود.
انگار
تئوریسین حزب توده
عبدالکریم سروش بوده است و نه احسان طبری.
۴

برای پوپولیست های چپ
برشمردن عیوب حاکمیت و مشکلات داخلی
( که غیر قابل اغماض هم هست (است))
بر افشای توطئه های شکننده و مستمر امپریالیسم 
ارجحیت دارد.

دلیل توسل فوندامنتالیسم و نئاندرتالیسم
به
تئوری توطئه
خودفریبی و عوام فریبی توسط هر دو
است.

امپریالیسم امریکا
برای این جماعت
شیطان بزرگ
است 
و
نه
جامعه ای بورژوایی.

شیطان
را
که
مظهر شر مطلق
است
نمی توان تحلیل کرد.

فقط
می توان
از
وسوسه های مخفی و مستورشیطان و اذنابش
هشدار داد.

سیاوش کسرایی
همین
سنت هشدار حزب
 نئاندرتالیستی
را
ساده لوحانه
در
شعری
تحت عنوان مار
تبیین داشته است.

بین طرز تفکرفوندامنتالیستی و نئاندرتالیستی
کمترین تفاوتی
وجود ندارد.

وقتی
اجامر القاعده
به
برج های دوقلو
حمله کردند،
صدها تئوری توطئه متنوع و ضد و نقیض
مثل قارچ
روییدند
و
اشاعه یافتند.


در
یکی از این تئوری های توطئه
اعلام شد
که
حمله به برج ها
نه
کردوکار فوندامنتالیسم
بلکه
دسیسه اسرائیل
 بوده است.
حتی
دلیل قوی 
هم
عرضه کردند:
در
انهدام دو برج نیویورک
حتی
یک نفر یهودی
کشته نشده است.
اسرائیل
پیشاپیش 
خبر داده بود.

در حالیکه بیش از ۵۰۰ نفر یهودی در این جنایت هولناک خاکستر شده بودند.

حتی
سفر امریکایی ها به کره ماه
را
زیر علامت سؤال
قرار داده اند.

آنهم
با
دلایل قوی.

امپریالیسم 
در
قاموس نئاندرتالیسم
جامعه
نیست
تا
قابل تحلیل
باشد.

امپریالیسم
نمی اندیشد، نقشه نمی کشد، طرح نمی ریزد،
تا
قابل تخمین و تحلیل و توضیح
باشد.
کسب و کار امپریالیسم
توطئه چینی
است:
چیدن توطئه های شکننده و مستمر
است.
  رسالت حزب و راه و چاه و مهر و ماه نئاندرتالیستی
نیز
نه
تحلیل امپریالیسم و نقشه ها و طرح های طبقاتی آن، 
بلکه
  افشای توطئه های شکننده و مستمر امپریالیسم
است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر