۱۳۹۹ فروردین ۷, پنجشنبه

تأملی در تصورات و تخیلات و توهمات کسری فروهی (۱۸)

 
در جستجوی بدیل:
بازگشت به دیالکتیک انقلابی

کسری فروهی
(۱۳۶۳)

منبع:
نوید نو

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطانپور
 
۱
این پیروان مارکسیسم جبر باور
(برنشتاین و کائوتسکی)
با
برداشتی سطحی و مکانیکی از مقوله "عین " و "ذهن "
این‌گونه استدلال می‌کردند
که
روسیه شرایط انقلاب سوسیالیستی
را
ندارد.
 
حریف
سران امپریالیستی رویزیونیسم و رفرمیسم
(برنشتاین و کائوتسکی)
را
بی سر و صدا
به
عنوان طرفداران مارکسیسم جبرگرا
به
خواننده لاطائلات خود
قالب می کند.
 
جبر چیست و جبرگرا کیست؟
 
جبر
(ضرورت)
از
سویی
در
دیالک تیک جبر و اختیار
(ضرورت و آزادی)
وجود دارد
و
از
سوی دیگر
در
دیالک تیک ضرورت و تصادف
نقش تعیین کننده در هر دو دیالک تیک
از
آن جبر و یا ضرورت
است،
بی آنکه اختیار و تصادف هیچ واره باشد.
 
قضیه
در
کلیه دیالک تیک های هستی
از
همین قرار است:
قطبی
در
تحلیل نهایی
تعیین کننده است،
بی آنکه قطب دیگر
هیچ واره باشد.
 
جبر
یعنی قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر هر چیز و پدیده و روند و سیستم.
 
جبرگرایی
هم
یعنی باور به این قوانین و قانونمندی های عینی و تمکین اکید به آنها.
 
هنر مارکس و انگلس
اثبات وجود جبر عینی در هستی
 بوده است.

جوشش آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد
امری جبری است.
 
گذار از فرماسیون های اقتصادی مثلا سرمایه داری به سوسیالیسم
امری جبری
است.
 
یعنی
بنا بر قوانین و قانونمندی های عینی جامعه
الزامی
است.
 
دترمینیسم (تعین) ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
همین است.

مگر
برنشتاین و کائوتسکی
خواهان گذار جامعه سرمایه داری امپریالیستی به سوسیالیسم بوده اند
تا
جبرگرا
قلمداد شوند؟
 
شیره مالیدن بر سر طبقه کارگر در غیاب مارکس و انگلس
و
ادعای گذار خود به خودی به سوسیالیسم
که
به
معنی خواهان سوسیالیسم بودن
نیست.
 
ضمنا
برنشتاین
اصلا
به
دیالک تیک
اعتنایی ندارد.
 
او
دشمن دیالک تیک به طور کلی است.
 
ما فکر نمی کنیم
که
برنشتاین و کائوتسکی
از
فلسفه
خبر داشته باشند.
 
ایندو
نمایندگان سیاسی امپریالیسم بوده اند
و
نه
طرفداران مارکسیسم جبرگرای کذایی.
 
۲
این پیروان مارکسیسم جبر باور
(برنشتاین و کائوتسکی)
با
برداشتی سطحی و مکانیکی از مقوله "عین " و "ذهن " 
 
منظور حریف
از
مفهوم «برداشت سطحی و مکانیکی از مقوله "عین " و "ذهن "»
چیست؟
 
بدون فراگیری وسواس مند تعریف استاندارد مفاهیم فلسفی و فوت و فن کاربست آنها
نمی توان اندیشید.
 
اوبژکت و سوبژکت
(عین و ذهن کذایی)
در
دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت
وجود دارند 
و 
نه
 به
 تنهایی.
 
دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت
یکی از مهمترین دیالک تیک های فلسفه و جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
است.

دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت
در
دو عرصه زیر وجود دارند:
 
الف
در
عرصه جامعه بشری
 
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک در این عرصه
از
آن سوبژکت
است.
 
سوبژکتیویته
در
عرصه جامعه بشری
یکی از مهم ترین کشفیات مارکس و انگلس
است.
 
مراجعه کنید
به
تحلیل «تزهایی راجع به فویرباخ»
و
سوبژکت تاریخ
 
ب
در
عرصه تئوری شناخت
 
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک در این عرصه
از
آن اوبژکت
است.
 
این مسئله و نکته در عرصه شناخت
یکی از مهم ترین دستاوردهای معرفتی مارکسیسم ـ لنینیسم
است:
چون
محتوای شناخت هر چیز
در
خود آن چیز
(اوبژکت شناخت)
است.

خریت خر
در
خود خر
است
و
نه
در
خرسوار
خرچران
خرفروش
خرشناس

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر