۱۳۹۵ بهمن ۱۸, دوشنبه

چنگی از الماسگنج «چرند و پرند» (2)


علی اکبر دهخدا

ویرایش از 
مسعود بهبودی

مکتوب شهری
چرند و پرند
اثری از علی اکبر دهخدا
 ادامه

باري برويم سر مطلب.

1
در آن وقت كه جناب چكيده غيرت نتيجه علم و سياست،
معلم مدرسه قزاقخانه
جناب ميرزا عبدالرزاقخان مهندس
بعد از سه ماه پياده روي
نقشه جنگي راه مازندران را براي روس ها كشيدند
ما دوستان گفتيم:
«چنين آدم با وجود
حيف است كه لقب نداشته باشد.»

2
بيست نفر
ـ سه شبانه روز ـ
هي نشستيم، فكر كرديم كه
چه لقبي براي ايشان بگيريم،
 چيزي به عقل مان نرسيد
حالا از همه بدتر خوش سليقه هم هستند .

3
مي گويند:
 «لقبي كه براي من مي گيريد، بايد بكر باشد
يعني پيش از من كس ديگر نگرفته باشد.»

4
از مستوفي ها پرسيدم، گفتند:
 «ديگر لقب بكر نيست»

5
كتاب هاي لغت را باز كرديم، ديديم در زبان فارسي، عربي، تركي، فرنگي
ـ از الف تا يا ـ
يك كلمه نيست كه اقلاً ده دفعه لقب نشده باشد.


خوب حالا چه كنيم؟
يعني خدا را خوش ميآيد اين آدم همين طور بي لقب بماند؟

5
از آنجا كه كار ها بايد راست بيايد
یک روز من
ـ در كمال اوقات تلخي ـ
 كتاب را باز كردم
در صفحه دست راست، سطر اول ديدم
نوشته است:
«آن روز به بعد
يوناني ها
به افيالتس
 خائن گفتند
و خونش را هدر كردند

6
اي لعنت به شما يوناني ها
مگر افيالتس به شما چه كرده بود كه شما او را خائن بگوييد .

7
مگر مهمان نوازي در مذهب شما كفر بود؟

8
مگر به غريب پرستي
 شما
اعتقاد نداشتيد؟

9
خلاصه
همين كه اين اسم را ديدم
گفتم:
«هيچ بهتر از اين نيست كه اين اسم را براي جناب ميرزا عبدالرزاق خان لقب بگيريم »

10
چرا كه هم بكر بود هم ايندو نفر شباهت كامل به هم داشتند:

الف
اين غريب نواز بود، او هم بود.

ب
اين مهمان پرست بود، او هم بود .

پ
اين مي گفت:
«اگر من اين كار را نمي كردم، ديگري مي كرد.»
او هم مي گفت.

ت
 تنها يك فرق در ميانه بود كه
تكمه هاي سرداري افيالتس از چوب جنگلي وطن نبود .

ث
خوب نباشد .

11
اين جزئيات قابل ملاحظه نيست

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر