۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبه

در انتظار گودو (4)


سروده ی نزار قبانی
ترجمه و توضیح از
 رضا افضلی

ساعت شکستگانیم 
از بدو آمدن، اینجا
قطار را چشم در راهیم
زمان، ساکن
ثوانی، شل

بلندگو ها
با دندان های تیز و برا شان
اعصاب مان را
ـ بی مهابا ـ
مي جوند و می درند:
«توجه  
توجه
هيچ كس حق ندارد
جاي خود را ترك كند،
تا روزنامه اي بخرد
يا كلوچه اي
يا تكه پنيری»

هيچ كس نيست كه لاقل، بتواند بگويد:
«خدايا»

احدي نيست
كه بتواند
به دستشويي
ـ حتي ـ
برود

گودو
بيا و ما را
از ستم وستم پیشگان
رهايي بخش
و از بوجهل و بو سفیان

ما
گوسفند آسا
در ايستگاه تاريخ
به بند ایم
و کودکان مان
ـ بره وار ـ
بر شانه ها مان در خواب اند.

ريه ها مان
از دود زغال
مسموم اند

شکایت نامه ها مان
از نداری، از گرانی ـ بی دوائی را
ملازمان شه و شیخ
  ربوده اند و برده اند.

گودو
بيا، اشك از چشم مان بزدا
و آدمیان را از چنگال آدمیان
رهائی بخش.

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر