۱۳۹۵ بهمن ۲۲, جمعه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (15)


جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد

·       این عنوان همان شعر فروغ فرخزاد است، که فرج سرکوهی از آن، تفسیر زیر را عرضه کرده است: 

باغچه طوفانی فروغ در رؤیای انفجار

در شعر فروغ نیز
نبوغ ادبی با گیرنده های حساس ترکیب شد.
 در شعر «دلم برای باغچه می سوزد» فروغ،
 جامعه ایران «باغچه ای است» با «قلب ورم کرده»، که
«در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه می کشد.»

·       باید در روند تحلیل این شعر فروغ، به صحت و سقم تفسیر فرج سرکوهی پی ببریم.

·       اما ـ قبل از همه ـ باید به این سؤال سمج جواب دهیم که چرا فروغ محتوای شعر بلندش را در این عنوان تجرید و تقطیر کرده است؟ 

1
دلم برای باغچه می سوزد

·       فروغ در این عنوان شعر، از سوئی دیالک تیک من و باغچه را توسعه می دهد و از سوی دیگر از ترحم انگیزی باغچه پرده برمی دارد.

·       ترحم به چیزی و یا کسی، نشانه مهر و عشق و علاقه فرد به آن چیز و آن کس است.

·       ترحم، واکنش روانی مثبت عاشق چاره جو و چاره اندیش به وضع و حال معشوق درمانده و بی چاره است.

·       فروغ را می توان شاعری جامعه گرا، انسان گرا و از سر تا پا انقلابی محسوب داشت.

·       فروغ بلافاصله دلایل ترحم انگیزی باغچه را توضیح می دهد و رنج عظیم خویشتن از آن را:

2
کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکرماهی ها نیست
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد، می میرد
که قلب باغچه
ـ در زیر آفتاب ـ
ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد
ـ آرام آرام ـ
از خاطرات سبز، تهی می شود

·       معنی تحت اللفظی:
·       کسی به گل های باغچه و به ماهی های حوض نمی اندیشد.
·       کسی نمی خواهد باور کند که باغچه در حال احتضار است و قلب باغچه در زیر تابش آفتاب، ورم کرده است و ذهن باغچه ـ آرام، آرام ـ از خاطرات سبز خالی می شود.

·       در این بند آغازین شعر، دلایل فروغ تبیین می یابند:

3


کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکرماهی ها نیست

·       باغچه در قاموس فروغ، کلی متشکل از گل و حوض و ماهی است:
·       می توان گفت که فروغ دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک گل و حوض و ماهی و باغچه بسط و تعمیم می دهد.

·       طبیعی است که باغچه با گل معنی کسب کند.

·       سؤال این است که چرا حوض و چرا ماهی؟

·       باغچه چه نیازی به حوض و ماهی دارد؟

3
کسی به فکرماهی ها نیست

·       رابطه حوض با باغچه، رابطه ای مقبول و منطقی است.
·       حوض برای آبیاری باغچه الزامی است.

·       سؤال این است که ماهی با باغچه چه رابطه ای دارد؟

4

کسی به فکرماهی ها نیست

·       ماهی به احتمال قوی نه در رابطه مستقیم و بی واسطه با باغچه، بلکه در رابطه غیر مستقیم و با واسطه با باغچه قرار دارد.

·       ماهی با آب در پیوند حیاتی ـ مماتی است و باغچه هم به همین سان.
·       آب (حوض) حلقه پیوند ماهی و باغچه است.

·       هم ماهی و هم باغچه به آب نیاز دارند و بدون آب نمی توانند ادامه حیات دهند.
·       حوض حاوی همین آب حیاتی ـ مماتی است.

5
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد، می میرد

·       انتقاد سرشته به عشق و ترحم فروغ این است که کسی باور نمی کند که باغچه در حال احتضار است.

·       سؤال این است که منظور فروغ از «کسی» کیست و چیست؟

·       جامعه طبقاتی از اشخاص و شخصیت ها و افراد و اقشار و طبقات اجتماعی تشکیل می یابد.

·       منظور فروغ ـ مشخصا ـ کیست؟

·       کدام قشر اجتماعی و یا کدام طبقه اجتماعی به مرگ عنقریب باغچه باور ندارد؟

6
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد، می میرد

·       فروغ باغچه را آنتروپومورفیزه و یا انیمالیزه می کند.
·       انسان واره و یا جانور واره تصور و تصویر می کند.
·       به همین دلیل از احتضار باغچه دم می زند.
·       این تصور و تصویر فروغ در ادامه همین بند شعر روشن تر می شود:

7
که قلب باغچه
ـ در زیر آفتاب ـ
ورم کرده است

·       باغچه بسان انسان (و یا جانور) قلب دارد و قلبش در زیر تابش آفتاب ورم کرده است.
·       یعنی احتمال سکته قلبی باغچه می رود.
·       ولی از این خبر مهیب، فقط فروغ خبر دارد و کسی به اخطار و هشدار او تره خرد نمی کند.
·       این هنوز چیزی نیست: 

8
که ذهن باغچه دارد
ـ آرام آرام ـ
از خاطرات سبز، تهی می شود

·       باغچه بسان انسان ذهن دارد و ذهنش رفته رفته از خاطرات سبز خالی می شود.

·       اکنون شاعر را سخن از احتمال سکته مغزی باغچه است.

·       در همین بند اول شعر، دنیایی از اخطار و هشدار و بیدار باش گنجانده شده است.
·       دنیایی از اخطار و هشدار و بیدار باش سرشته به درد و اندوه.

·       عظمت فکری فروغ را هنوز کسی نمی شناسد.

·       خیلی از الاغ ها، خیال می کنند که فروغ فرخ زاد، جنده بوده است.
·       خیلی هنر کنند، خیال می کنند که یاغی و طاغی و سنت شکن و قرتی و جنگول ـ منگول بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر