۱۳۹۵ اسفند ۳, سه‌شنبه

در انتظار گودو (2)



در انتظار گودو
سروده ی نزار قبانی
ترجمه و توضیح از
 رضا افضلی

در انتظار آن قطاريم
با بيرق و گل سرخ 
در دست.

بلندگوها
شب ها و روز ها را مي جوند

راديوي دولتی
ـ با اره ـ
مي برد اعصاب مان را:
«توجه
توجه
شايد قطار، پنجاه روز تأخير كند
شايد قطار
پنجاه سال تأخير كند.»

ران های مان از فرط نشستن  
به چرك نشست

افکار مان در کاسه ی سر
به چرك نشست

و گوشت پشت مان
جزئي از ديوار گشت.

ما را 
بيست هزار بار
زير شيون باد و بارش باران
آوردند

براي حمل و نقل مان
اتوبوس
كرايه كردند
و جا تعیین کردند.

 چون ميمون
رقص مان آموختند
و به ساز شان، رقصیدن مان  
و به ميل شان، نواختن مان

به تمرين مان واداشتند
تا چون سگان شكاري
 پشت خم كنيم
براي آينده اي
  وحشتناک و راز آمیز
به هنگام رسيدن قطار.

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر