فروغ
فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
تحلیلی از
شین میم شین
آب
از سر یه شاپرك گذشته بود و داشت حالا فروش می داد
علی
كوچیكه
نشسته
بود كنار حوض
حرفای
آبو گوش می داد
انگار
كه از اون ته ته ها
از
پشت گلكاری نورا یه كسی صداش می زد
آه
می كشید
دس
عرق كرده و سردش رو یواش به پاش می زد
انگار
می گفت:
«یك دو سه
نپریدی؟
هه
هه هه
من
توی اون تاریكیای ته آبم، به خدا
حرفمو
باور كن، علی
ماهی
خوابم، به خدا
دادم
تمام سرسرا رو آب و جارو بكنن
پرده
های مرواری رو
این
رو و آن رو بكنن
به
نوكران با وفام سپردم
كجاوه
بلورمم آوردم
سه
چار تا منزل كه از اینجا دور بشیم
به
سبزه زارای همیشه سبز دریا می رسیم
به
گله های كف كه چوپون ندارن
به
دالونای نور كه پایون ندارن
به
قصرای صدف كه دربون ندارن
یادت
باشه از سر راه
هفت
هشت تا دونه مرواری
جمع
كنی كه بعد باهاشون تو بیكاری
یه
قل دو قل بازی كنیم
ای
علی، من بچه دریام، نفسم پاكه علی
دریا
همونجاس كه همونجا آخر خاكه علی
هر
كی كه دریا رو به عمرش ندیده
اززندگیش
چی فهمیده؟
خسته
شدم، حالم بهم خورد از این بوی لجن
انقده
پا به پا نكن كه دو تایی
تا
خرخره فرو بریم، توی لجن
بپر
بیا وگرنه ای علی كوچیكه
مجبور
میشم بهت بگم نه تو نه من»
آب
یهو بالا اومد و هلفی كرد و تو كشید
انگار
كه آب جفتشو جست و تو خودش فرو كشید
دایره
های نقره ای
توی
خودشون
چرخیدن
و چرخیدن و خسته شدن
موجا
كشاله كردن و از سر نو
به
زنجیرای ته حوض بسته شدن
قل
قل قل تالاپ تالاپ
قل
قل قل تالاپ تالاپ
چرخ
می زدن رو سطح آب
تو
تاریكی چن تا حباب
ـ
علی كجاس؟
ـ
تو باغچه
ـ
چی می چینه؟
ـ
آلوچه
آلوچه
باغ بالا
جرات
داری، بسم الله
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر