۱۳۹۵ اسفند ۱, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (413)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

نیما یوشیج

ری را
صدا می آید امشب
ازپشت «کاچ» که بندآب
برق سیاه تابش تصویری ازخراب
درچشم می کشاند،
گویا کسی است که می خواند.

اما صدای آدمی این نیست

با نظم هوش ربائی، من
آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین،
ز اندوه های من
سنگین تر

و آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم، ازبر.

یک شب درون قایق دلتنگ
خواندند، آنچنان
که من
ـ هنوز ـ
هیبت دریا را
در خواب می بینم.

ری را، ری را

دارد هوای آن که بخواند
در این شب سیا

او نیست با خودش
او رفته با صدایش، اما
خواندن نمی تواند.

پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری 

بحث روی صاحبنظر نیست.

1
صاحبنظر مهم نیست.

2
چون می تواند در نظرش تجدید نظر کند.

3
بحث روی نظر است.

هراسی نیست.

1
هماندیشی برای هماموزی است.

2
آموزش
دیالک تیک تعلیم و تعلم است.

3
جامعه چیست؟

4
اندام چیست؟

5
شما قدیمی ترین دوست مجازی ما هستید

6
ما این مفاهیم را بارها در فرم های متنوع توضیح داده ایم.

7
صدها صفحه راجع به رشته تحصیلی شما
فیزیک و مکانیک و فیزیک کوانتومی و غیره
ترجمه و منتشر کرده ایم

8
شما
ـ بیشک ـ
حتی سطری از آنها نخوانده اید.
چرا؟

بحث
بر سر دوست مان که نیست.

1
دوست مان که در این زمینه تنها نیستند.

2
اگر سری به آثار و اشعار جلال آل احمد و احمد شاملو و آخوند های با عمامه و بی عمامه
و یا به پست ها و عکس ها و رقص های هر مدعی بزنید
به منگرائی می رسید.

3
این ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین است
که در فرم های متنوع تبلیغ می شود.

4
در فرمایشات اجامر
از بوش تا بن لادن
از هیتلر تا خمینی
از جلال آل احمد تا احمد شاملو
منگرائی تبلیغ می شود.

5
روی دیگر مدال منگرائی
توده ستیزی است.

6
برای این جماعت
«من»
در کانون هستی قرار دارد و همه چیز کاینات
حول آن می چرخد.

7
منگرائی به فاشیسم و فوندامنتالیسم منجر می شود.

8
برای منگرا
مقدس تر از «من» چیزی وجود ندارد.

9
ریشه نظری منگرایی
در تئوری فاشیستی موسوم به
«تئوری نخبگان» است.

10
تعداد «من» ها را بشمار و خود حدیث مفصل بخوان
از این هومانیسم خودت.

11
منگرا نمی تواند جامعه گرا و توده گرا باشد.

12
خودخواه (اگوئیست، منگرا) نمی تواند
طرفدار منافع توده مردم باشد.

13
خودخواه (اگوئیست، منگرا) نمی تواند
جامعه گرا، هومانیست، کمونیست باشد.

14
این قانون دیالک تیکی است:
در دیالک تیک فرد و جامعه
نقش تعیین کننده از آن جامعه است

15
جامعه گرا باید خادم جامعه و یا توده باشد

ممنون
سوسن دال

1
ما می دانیم که کسی پست کسی را نمی خواند.

2
به همین دلیل برای خودمان می نویسیم
و خودمان هم می خوانیم.

3
جماعت
ـ دربدر ـ
به دنبال عکس و سکس و لایک و لاس و .. اند.

کوته فکری
حلقه اول در زنجیر علی فاقد حلقه اول و آخر که نیست.
کوته فکری
معلول علت و علل دیگری است.
آن چیست و آنها چیستند؟

عجب چیزهائی
ایرانی ها از آلمانی ها
می آموزند!

1
لامصبا
یک میلیون کتاب علمی، هنری و فلسفی
به زبان آلمانی
منتظر ترجمه به زبان جمارانی و جمکرانی
اند.

2
مردم دارند عرعر می کنند
و حریف به فکر پختن نان است.

3
به کجای این تنور شعله ور
باید بیندازد، عبای ترمه خود را؟


اولا
لامصب
مگر فاتحه فارسی هم داریم؟

ثانیا
چه فرقی دارد که فاتحه به چه زبانی خوانده شود؟

ثالثا
مگر تو هم سقوط کرده ای و سر تنت طلب و یا سطل ننه ات طلب شده ای
که از فرم کرد و کار ها انتقاد می کنی؟

انتقاد آن است که رادیکال باشد.
تو باید از خرافه فاتحه خوانی انتقاد کنی
و نه از زبان حریف فاتحه خوان

رابعا
چه بدیلی برای فاتحه داری؟
اصلا چه بدیلی برای نماز میت داری؟

خامسا
نماز را به چه زبانی بخوانیم؟
اگر به زبان شیرین فارسی و یا به زبانک ترش ترکی
بخوانیم
شق القمر می کنیم؟

زناني كه از متجاوزان به خود و همجنسان خويش
اينطور حمايت مي كنند،
لياقت آزادي و برابري را ندارند
حریف

حتی
خر انتزاعی وجود ندارد
چه رسد به زن انتزاعی و یا نر انتزاعی

1
زنان
ـ بسان نران ـ
هم، می توانند جزو توده زحمت باشند و
هم، جزو طبقه حاکمه باشند.

2
تفاوت زن سید علی و یا دختر کوسه
با زن دهقان و دختر عمله
از زمین تا آسمان است.

3
در عرصه بین المللی هم به همین سان است:
تفاوت تاچر و هلری و مرکل و تره زا می
با زنان و دختران زحمتکش
از زمین تا آسمان است.

4
بحث اینجا بر سر مسئله ی دیگری است:
بحث بر سر این است که
زنان
بسان نران
آزادند که خود بیندیشند و خود تصمیم بگیرند و خود موضع بگیرند و کسی برای شان تعیین تکلیف نکند.

5
50 میلیون نر از اجامر جماران حمایت می کنند
کسی ایرادی نمی گیرد

5
50 نفر زن به حمایت چه بسا الکی از جباران می پردازند
انتقاد و فحش و تف و تهمت و توهین شروع می شود.

حماقت ما ملت ايران حد و مرز نداره
از ما ست كه بر ما ست
حریف

نه.
نه، ملت ایران احمق تر از ملل دیگر است
و نه از ما ست که بر ما ست

1
ما در این 40 سال
400 سال عقب تر انداخته شده ایم

2
سقوط کرده ایم

3
دلیلش در حکومت مردگان بر زندگان است.

4
درد این است که
این زباله ها
لیاقت اداره طویله ای را حتی ندارند
ولی جامعه ای را می خواهند «اداره» کنند

شما دعاوی اندره ژید را
به سکه نقد می خرید و می فروشید
اندره ژید از علمای
خردستیز فرانسه است
چیزی وجود ندارد که قابل شناخت نباشد.
شناخت چیزها
فقط دیر یا زود دارد
و نه سوخت و سوز

ناصر خسرو می نویسد:
در سفر به آذربایجان
قطران نام شاعری دیدم که شعر به فارسی نیکو می سرود
ولی فارسی نمی دانست.

1
هنرمند شعورمند
حکم کیمیا دارد.

2
کدام نقاشی
هنرپیشه ای
موسیقی پردازی
و غیره ای
قادر به تمیز «هر» از «بر»
است.

3
99 در صد هنرمندان
غیر از شعور همه چیز دارند.

4
هنرمند اندیشنده
کیمیا و کمیاب است.

5
هگل پس از توسعه فلسفه و اسلوب دیالک تیکی خویش
هنر را زاید دانست.

6
البته نظرش نادرست بود.

7
در آیینه هنر
جامعه و روح و روان انسانی
انعکاس می یابد.

8

شیللر
در بحث شورانگیزی با کانت
آثار هنری را برای تربیت اعضای جامعه پیشنهاد می کند.

9
هنر
از دید شیللر
فونکسیون پداگوژیکی دارد.

10
حق با او ست.

11
با سیطره اجامر جماران
هنر در عیران
مرده است و
اعضای جامعه
سلب آدمیت شده اند.

12
تفاوتی با زباله ندارند.

13
ارسطو در زمینه هنر
پیشرفته تر از شیللر بود:
ارسطو هنر را برای تطهیر طویله ی روح آدمیان
لازم می دانست.

14
اکنون در عیران کسانی هستند که لیسانس و دکترا دارند
ولی بیتی از فردوسی ر و حتی نام شاعری به نام کسرائی را نمی دانند.

15
درست به دلیل بیگانگی با آثار هنری
به جای زندگی
جندگی می کنند.
با پوزش از کاربرد واژه مستهجن

شعر برخاسته از شعور
شعر نیست.
شعار است.

گر در هوای رستن از تکرار، هستی
اول بگو، آیا هوای «کار» داری؟

مفهوم مربوط به این ایده چیست که
یکی از مهمترین کشفیات مارکس است؟

فرمول معروف مربوط به این سخن چیست که
معروف خاص و عام است؟

1
مفهوم مربوطه
سوبژکتیویته (معنی تحت اللفظی: فاعلیت) است
که مهمترین کشف مارکس و
مهمترین مفهوم فلسفی
در ماتریالیسم تاریخی است.

2
این ایده بسیار مهم مارکس را
سوبژکت مندی تاریخ (جامعه)
می نامند.

3
این بدان معنی است که
تاریخ بی سوبژکت نیست.

4
سوبژکت تاریخ
در طول تاریخ
از چه قرار بوده است؟

5
مارکس با مفهوم فلسفی سوبژکتیویته
میان پدیده های طبیعی و پدیده های اجتماعی
مرزبندی می کند.

6
مثال:
زلزله و توفان و باد و باران
به سوبژکت نیاز دارد.
حتی زمانی که حیات و انسان وجود نداشت،
صورت گرفته اند.

7
پدیده های اجتماعی اما
بدون فعالیت سوبژکت
صورت نمی گیرند.

8
اوتوماتیسم (خود به خودیت) در جامعه بشری
وجود ندارد.

9
نکنی، نمی شود.

10
با این کشف مارکس
حساب ماتریالیسم دیالک تیکی ـ تاریخی
از انواع متنوع ماتریالیسم های قبلی جدا می شود.

11
ماتریالیسم ماقبل مارکس
مثلا ماتریالیسم قرن هجده فرانسه (ماتریالیسم مکانیکی) و یا ماتریالیسم متافیزیکی و آنتروپولوژیکی لودویگ فویرباخ،
ماتریالیسم های منفعل و تماشاگر اند.

12
فلسفه فویرباخ
به همین دلیل
در عرصه جامعه
ایدئالیستی است.

13
دلیل توسعه ایدئالیسم در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم
همین ضعف ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی بوده است.
چون ماتریالیسم قادر به حل مسائل جامعه نبوده،
ایدئالیسم وارد میدان شده و راه حل بخور و نمیر ارائه داده است.

14
سوبژکت در فلسفه فیشته و کانت و هگل
نقش بسیار مهمی دارد.

15
سوبژکتیویته
در لنینیسم
توسعه همه جانبه می یابد.

16
این بحث شورانگیزی است که
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
مفصلا صورت گرفته است.

17
پراتیک (پراکسیس) چیست؟

هیچ ملتفت شده ای که هر پستت با
واژه مقدس «من»
شروع می شود؟
محتوای شناخت هر چیز
اما نه در من و ما و او و آنها
بلکه در خود آن چیز است.

بحث، نه بر سر استفاده از آثار
بلکه بر سر نحوه تشکیل آثار است.

1
مدیحه شعر نیست.
همانطور که نجار میز می سازد
مداح هم مدیحه می سراید و برای سید علی می خواند و
خلعت به خانه می برد.

2
نجار و مداح هر دو کالای مادی و فکری خود را می فروشند
و ارتزاق می کنند.

3
هر دو آگاهانه کالا تولید می کنند.

4
شعر حیدر بابا اما
به شاعر تحمیل می شود.

5
دست خود شاعر نیست.

6
اگر نسراید، جنون می گیرد.

7
کسان دیگری از «دوستان» فاشیست سیاوش
به تقلید از او
برای کسب شهرت
«آرش کمانگیر»
سروده اند.

8
آرش کمانگیر اینها اما
شعر نیست.
زباله است.

9
اینها نمی دانند که جاذبه غول آسای
شعر آرش کمانگیز سیاوش به چه دلیل است.

10
هر گردی گردو نمی شود.
هر «شعری» شعر نمی شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر