۱۳۹۵ اسفند ۴, چهارشنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (24)


جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه

برادرم
به باغچه می گوید:
«قبرستان»

برادرم به اغتشاش علف ها می خندد
و از جنازه های ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل می شوند
شماره بر می دارد

·       فروغ در این بند شعر، دیالک تیک تئوری و پراتیک (نظر و عمل) را به شکل دیالک تیک باغچه شناسی و عکس برداری بسط و تعمیم می دهد.

·       در این بند شعر فروغ، یک دنیا اندیشه انقلابی و انتقاد اجتماعی نهفته است:

1
برادرم
به باغچه می گوید:
«قبرستان»

·       در این جمله فروغ، باغچه شناسی (جامعه شناسی) برادر (سوبژکت مرد متعلق به نسل جدید) تبیین می یابد.
·       باغچه در آیینه ضمیر نسل جدید به صورت قبرستان منعکس می شود.
·       قبرستان قلمداد کردن باغچه اولا به معنی قطع امید از تحول آن است.
·       ثانیا حاکی از تحقیر باغچه است.

·       نه فروغ، نه پدر و نه مادر، هچکدام به تحقیر باغچه نپرداخته اند:

الف
·       برای پدر، بود و نبود باغچه مهم نیست.
·       چون او خود را در آخر خط می بیند.

ب
·       برای مادر، وضع باغچه مهم است.
·       به همین دلیل شب و روز نماز می خواند و دعا می کند و به عناصر متشکله باغچه فوت می کند تا بلکه قوای ماورای طبیعی و اجتماعی باغچه را نجات دهند.

پ


·       فروغ نگران وضع باغچه است و مطمئن است که می توان باغچه را از مرگ عنقریب نجات داد.
·       به همین دلیل، بی تابانه آژیر می کشد، بیدار می کند، هشدار می دهد:

کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکرماهی ها نیست

کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد، می میرد
که قلب باغچه
ـ در زیر آفتاب ـ
ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد
ـ آرام آرام ـ
از خاطرات سبز، تهی می شود

·       از همین نگرانی و هشدار و بیدارباش، موضع انقلابی سرخ ترین سرخگل جامعه (سیاوش کسرائی)  آشکار می گردد.

ت

·       تحقیر باغچه توسط برادر، اما به چه دلیل است و حاکی از چیست؟

2
برادرم
به باغچه می گوید:
«قبرستان»

·       در تحقیر باغچه توسط برادر، از سوئی، بی اعتنائی پدر نسبت به وضع باغچه بازتاب می یابد.
·       پدر و برادر از این بابت شبیه همدیگرند.

·       یعنی در بی اعتنائی به وضع باغچه فرقی میان نسل نر قدیم و نسل نر جدید وجود ندارد.

3
برادرم
به باغچه می گوید:
«قبرستان»

·       قبرستان نامیدن باغچه از سوی دیگر به معنی قطع امید از نجات باغچه است.
·       این بدان معنی است که برادر به سوبژکتیویته ایمان ندارد.

·       یعنی از این لحاظ شبیه مادر است.
·       وجه مشترک مادر و برادر، انکار سوبژکتیویته است.
·       این بدان معنی است که بلحاظ بی باوری به سوبژکتیویته فرقی بین نسل زن قدیم و نسل نر جدید وجود ندارد.  

4

برادرم
به باغچه می گوید:
«قبرستان»

·       قبرستان نامیدن باغچه توسط برادر اما حاکی از خود خواهی توخالی او ست.

·       برادر دچار بیماری خودبزرگ بینی است.
·       دچار هارت و پورتیسم است.

·       برادر به باتلاقی شباهت دارد که مملو از نومیدی و بدبینی و خودبینی و بی اعتنائی و بی تفاوتی است.

·       برادر بلحاظ فلسفی، شباهت غریبی به شوپنهاور و صادق هدایت دارد.
·       خود را تاقچه بالا می گذارد و از آن بالا بالا ها بر سر اعضای جامعه تف می اندازد و یا استفراغ می کند.

5
برادرم به اغتشاش علف ها می خندد
و از جنازه های ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل می شوند
شماره بر می دارد

·       فروغ اکنون از کرد و کار برادر گزارش می دهد:
·       یعنی قطب پراتیک (عمل) دیالک تیک تئوری و پراتیک (نظر و عمل) را زیر ذره بین تحلیل قرار می دهد.

·       کسب و کار برادر به شرح زیر است:      

الف
برادرم به اغتشاش علف ها می خندد

·       کسب و کار برادر اولا خندیدن به اغتشاش علف ها ست.

·       یعنی نه تنها از وضع مغشوش علف های باغچه رنج نمی برد و در جهت سر و سامان دادن به آن، اقدامی به عمل نمی آورد، بلکه حتی احساس خشنودی و خوشحالی می کند.

·       نه پدر و نه مادر و نه فروغ، نسبت به باغچه چنین احساسی نداشته اند:

الف
·       پدر بی اعتنا بود، ولی باغچه ستیز نبود.
·       ضعف پیری او را به این موضع سوق داده بود.

ب
·       مادر به نوبه خود در صدد نجات باغچه با توسل به قوای ماورای طبیعی و ماورای اجتماعی بود.

پ
·       فروغ ـ در سنت نیما ـ فریاد می کشید:  

من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم،
معلوم بر شما ست
یک دست، بی صدا ست
من، دست من
کمک ز دست شما می کند، طلب

ت


·       برادر اما باغچه ستیز است.
·       یعنی آسوسیال است.
·       ضد اجتماعی است.
·       لات و لومپن و لاشخور است.

·       به همین دلیل، شباهت غریبی به شوپنهاور و صادق هدایت دارد.

ب
و از جنازه های ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل می شوند
شماره بر می دارد

·       کسب و کار دیگر برادر، عکس برداری از جنازه ماهی ها ست.

·       سؤال این است که چرا و به چه دلیل به این کار بیهوده و بی ثمر مبادرت می ورزد؟   

6
و از جنازه های ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذره های فاسد تبدیل می شوند
شماره بر می دارد

·       اولین دلیل او می تواند آسوسیالیته خود او باشد.
·       همانطور که او از اغتشاش علف ها (گرفتاری گیاهان در چنگ علف های هرز) لذت می برد، به همان سان هم از مرگ ماهی ها کیف خر می کند.

7
·       دومین دلیل او می تواند، تشکیل پرونده و سند از جنازه ماهی ها برای اثبات صحت تئوری اجتماعی اش باشد:
·       او بدین طریق، تئوری پسیمیستی اش را مبنی بر قبرستان وارگی باغچه (جامعه) اثبات می کند و لذت می برد.

·       احسان طبری، پس از شکست انقلاب آذربایجان تحت رهبری فرقه دموکرات آذربایجان، گفتگوئی در خیابان با صادق هدایت دارد که ما مورد تأمل قرار داده ایم.

·       صادق هدایت در این گفتگو با احسان طبری، شادی حظ آمیز خود از شکست انقلاب آذربایجان را بی شرمانه تبیین می دارد:

روشنفکر مأيوس
(صادق هدایت)   

خوب شما را پيدا کردم،
مدت‌ ها بود که مي‌ خواستم انتقام خود را
از يکي از اين آقايان طرفدار توده‌ ها بکشم.

به عقيده من اگر ديگر شما دم از آزادي بزنيد،
فقط براي اين است که حيا را فراموش کرده ايد.
تمام رشته ‌هاي ملت ايران
 در اثر شاهکارهاي شما پنبه شده.
اگر مرد ميدان نبوديد،
چرا پا در ميدان گذاشتيد؟
چرا ملت را تحريک کرديد و خودتان کنار رفتيد؟

سیری در جهان بینی احسان طبری

19

20

21
؟
22

23

24

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر