۱۳۹۵ بهمن ۲۵, دوشنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (18)


جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
  
فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه

ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک می افتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
ـ شب ها ـ
 صدای سرفه می آید
حیاط خانه ی ما تنها ست .

·       فروغ در این بند شعر، ستاره ها را به پرندگان کوچک تشبیه می کند، که به پرواز خطر می کنند، ولی به دلیل فقر تجربه ی پرواز، نمی توانند فراتر از ارتفاع درختان باغچه بپرند.
·       به همین دلیل سقوط می کنند و به خاک می افتند.

·       این ایده را فروغ احتمالا از پرواز اولیه ی جوجه های پرندگان گرفته است که به دلیل بی تجربگی ـ چه بسا ـ در آب دریا و یا در خاک جنگل و بیشه و باغچه می افتند و طعمه گربه و آن و این می شوند.

1
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
ـ شب ها ـ
 صدای سرفه می آید
حیاط خانه ی ما تنها ست .

·       ماهی یکی از  مفاهیم مهم فروغ است و هنوز نمی دانیم که منظور فروغ از ماهی چیست.
·       برای کشف منظور فروغ از ماهی، شعر علی کوچیکه را منتشر می کنیم تا شاید کمکی برای حل این معما گردد.

·       حوض حیاط خانه، خالی است.
·       پس خانه ماهی ها با پنجره های پریده رنگ نمی تواند حوض حیاط خانه باشد.
·       شاید تنگ شیشه ای باشد.
·       ماهی ها اما بیمار اند و سرفه می کنند.
 
·       سؤال این است که رابطه ستاره با ماهی و حیاط خانه از چه قرار است؟

2
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک می افتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
ـ شب ها ـ
 صدای سرفه می آید
حیاط خانه ی ما تنها ست .

·       فروغ به احتمال قوی حیاط خانه را دیالک تیکی از داخلی و خارجی تصور و تصویر می کند و به شکل دیالک تیک مخلفات حیاط (حوض و باغچه و ماهی و گل)  و آسمان بسط و تعمیم می دهد.

·       چون باغچه در حال احتضار است، حوض خالی از آب و ماهی است و آسمان خالی از ستاره است، فروغ به این نتیجه می رسد که حیاط خانه بی همه چیز و بی همه کس است.
·       تنها ست.
·        
·       باید ببینیم، آیا حدس ما صحت دارد و یا توخالی است. 

3
پدر می گوید:
« از من گذشته است
از من گذشته است
من بار خودم را بردم
و کار خودم را کردم »

·       پدر یکی از سوبژکت های خانواده و خانه است.
·       پدر می توانست حیاط خانه را سر و سامان دهد:
·       باغچه را بیل بزند.
·       از علوفه های هرز تهی سازد. 
·       گل بکارد.
·       حوض را پر آب و پر ماهی کند.
·       باغچه را آبیاری کند.

·       دانش تجربی خود را در اختیار ستاره های بی تجربه بگذارد، تا بتوانند ببرکت از آن خود کردن دانش تجربی (تئوری) پدر، بسان پرندگان مجرب، پرواز کنند و از ارتفاع درختان پایین نیفتند و نفله نشوند.

·       پدر (سوبژکت) ولی منفعل شده است.
·       سوبژکت خانه سلب سوبژکتیویته شده است.

·       وضع تراژیک خانه به دلیل انفعال پدر است.
·       این یأس و انفعال پدر اما بی دلیل نیست.    

4
و در اتاقش، از صبح تا غروب،
یا شاهنامه می خواند
یا ناسخ التواریخ

·       در این بند شعر کسب و کار پدر توضیح داده می شود:

الف
شاهنامه خوانی

·       منظور فروغ از خواندن شاهنامه، احتمالا غیاب پدر از حال حی و حاضر است:
·       پدر در اراضی ماضی ایرئال و ایراسیونال سیر می کند.
·       انرژی و نیروی فکری  روحی و روانی اش را پدر از ماضی ایرئال و ایراسیونال می گیرد.
·       حرف اساسی فروغ همین است که با شاهنامه نمی توان لبی از چشمه ی تجارب تاریخی (تجارب نوعی و همنوعی) تر کرد.

ب
ناسخ التورایخ خوانی


ناسخ‌ التواریخ
تألیف محمد تقی سپهر کاشانی،
کتابی ۹ جلدی در تاریخ عمومی عالم است  
مؤلف از سال ۱۲۵۸ ه‌.ق
 به دستور محمد شاه قاجار و تشویق حاجی میرزا آقاسی
مأمور تألیف آن شد.
 کتاب اول را در دو جلد در ظرف مدت پنج سال تدوین کرد
و به سال ۱۲۶۳ ه‌.ق به پایان برد.
سپس در زمان سلطنت ناصرالدین شاه
به تألیف تاریخ قاجاریه دست زد و در سال ۱۲۷۴ آن را به انجام رسانید و مورد پسند شاه واقع شد
و پس از پایان دادن آن،
به نگارش مجلدات کتاب دوم ناسخ‌ التواریخ پرداخت
و شش جلد از آن را تألیف کرد.
  بخش تاریخ قاجاریهٔ ناسخ ‌التواریخ کتاب مستقلی است
که از تأسیس حکومت قاجار تا وقایع ده سال اول سلطنت ناصرالدین شاه را
 در برمی گیرد.
سپهر در نگارش بخش قاجاریه از دیده‌ ها و شنیده‌ های خود و
 اسناد و مدارک رسمی بهره برده است.

·       غذای فکری و روحی و روانی دیگر پدر را ناسخ التواریخ تشکیل می دهد که توسط هیئت حاکمه فئودالی (قاجار) تحریر یافته است که فاقد ارزش علمی و تجربی و تاریخی به درد بخوری است.

5
پدر می گوید:
« از من گذشته است
از من گذشته است
من بار خودم را بردم
و کار خودم را کردم »
و  در اتاقش، از صبح تا غروب،
یا شاهنامه می خواند
یا ناسخ التواریخ

·       فروغ در این بند شعر، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک انفعال و شاهنامه و ناسخ التورایخ خوانی بسط و تعمیم می دهد.

·       پدر از دید فروغ ، بلحاظ عملی مفلوج است.
·       دیگر توان کرد و کار ندارد.
·       بلحاظ عملی به آخر خط رسیده است.

·       پدر سمبل سوبژکت پیر خانه و خانواده است.
·       پدر سمبل نسل قبلی جامعه است.

·       مراجعه کنید به دیالک تیک پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·       این کاهش فعالیت عملی و سستی و عجز و ناتوانی پدر، امری طبیعی است.
·       فروغ هم بی تردید از این حقیقت امر با خبر است.

6
پدر می گوید:
« از من گذشته است
از من گذشته است
من بار خودم را بردم
و کار خودم را کردم »
و  در اتاقش، از صبح تا غروب،
یا شاهنامه می خواند
یا ناسخ التواریخ  

·       ایراد پدر در فقر فکری، نظری، روحی و روانی است.

·       پدر ـ قاعدتا ـ باید روی تجارب گرانبهای شخصی و تجارب نوعی و همنوعی (تجارب تاریخی) کار کند و تجارب فوق الذکر را به دانش تجربی تبدیل کند و در اختیار نسل جدید (برادر و خواهر و خود فروغ) بگذارد.

·       ولی پدر لیاقت این کار را ندارد.
·       با شاهنامه و ناسخ التورایخ خوانی نمی توان به ساز و برگ تبدیل تجربه به دانش تجربی دست یافت.

·       حیرت انگیز برای ما این تسلط ستایش انگیز فروغ به دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی است.

·       از هزاران روشنفکر این سامان بی سامان ـ چه زن و چه مرد ـ حتی احدی را نمی توان پیدا کرد که به تفکر دیالک تیکی چنین مسلط باشد و آن را سعدی آسا با مهارتی خارق العاده بکار بندد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر