۱۳۹۵ اسفند ۱, یکشنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» ی گلسرخی (2)


ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

وقتی با او آشنا شدم،
هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .

·       در این جمله آغازین حیدر به  مفاهیم «شهادت» و «ایثار» برمی خوریم.
·       این  مفاهیم ـ بلحاظ ایده ئولوژیکی ـ  مفاهیم اساطیری و مذهبی ـ اسلامی و بویژه شیعی اند.

·       احسان طبری هم پس از شکنجه و تخریب و توبه و هدایت به صراط مستقیم و رهایش از عذاب انکر و منکر، گویا مطالبی نوشته و از همین  مفاهیم بهره برگرفته است.

·       ما هنوز مطالب او را پیدا نکرده ایم و نخوانده ایم.

·       منشاء طبقاتی این  مفاهیم اما از چه قرار است؟

1
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .

·         مفاهیم «شهادت» و «ایثار» و امثالهم  مفاهیم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند.
·       یعنی  مفاهیم ماقبل بورژوائی اند.

·       در این  مفاهیم، سجایای اخلاقی و معاییر (معیار های)  ارزشی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی حمل و نقل و منتقل می شوند.
·       جریانات فئودالی، فاشیستی و فوندامنتالیستی از همین  مفاهیم بهره برمی گیرند.

·        مفاهیم، فرمی از بسط و تعمیم عالی ترین مقوله فلسفی، موسوم به روح و یا شعور است.

·         مفاهیم «شهادت» و «ایثار» و غیره، تسلیحات ایده ئولوژیکی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اند.

·       سؤال این است که چرا باید حیدر مهرگان و احسان طبری از این  مفاهیم بیگانه با توده بهره برگیرند؟ 

2
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .

·       احسان طبری به احتمال قوی، واژه های «شهادت» و «ایثار» و غیره را از محتوای برده داری و فئودالی شان تخلیه می کند و با محتوای به خیال خود توده ای پر می کند.
·       به همین دلیل در گنجینه  مفاهیم احسان طبری، سر و کله  مفاهیم فئودالی، مثلا  مفاهیم سرشت و سرنوشت و نهاد و غیره پیدا می شود.

3

·       این کرد و کار احسان طبری و بقیه، شاید علت پسیکولوژیکی داشته باشد:
·       حزب توده به طرز بی رحمانه و بی شرمانه ای بمباران ایده ئولوژیکی ـ فئودالی ـ بورژوائی شده است.
·       به عنوان حزب بی وطن، وطن فروش، نوکر اجنبی و غیره قلمداد شده است.
·       آنهم نه توسط اعضای شریف و پاک و پارسای جامعه، بلکه توسط بی وطن ترین، وطن فروش ترین و نوکر اجنبی ترین زباله ها.

·       احتمالا به همین دلیل است که سران حزب توده، ابرام و  اصرار خاصی در اثبات «ایرانیت» خود به خرج داده اند.

·       استفاده از  مفاهیم بنده داری و فئودالی آشنا و دیر آشنا احتمالا به همین دلیل پسیکولوژیکی هم بوده است.

4
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .

·       دلیل دیگر استفاده از این  مفاهیم، شاید دلیل پراگماتیستی باشد.

·       ما در تحلیل آثار احسان طبری به گشتاور های جدی از پراگماتیسم بر خورده ایم.

·       طبری برای سهل الفهم کردن اندیشه اش، از  مفاهیم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی وسیعا بهره برمی گیرد.

·       غافل از اینکه بدین طریق، نه ایده ئولوژی توده های مولد و زحمتکش را، نه مارکسیسم ـ لنینیسم را، بلکه ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را اشاعه می دهد.

·       برای اینکه  مفاهیم،  آجر های اولیه عمارات احکام (افکار، جملات، نظرات، قضاوت ها) هستند.

·       با اجر های فکری اساسی نظامات اجتماعی بنده داری و فئودالی که نمی توان عمارات فکری توده ای برپا داشت.

·       مراجعه کنید به  سیری در جهان بینی احسان طبری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


4
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .

·       دلیل دیگر استفاده از این  مفاهیم بنده داری و فئودالی بویژه توسط حیدر مهرگان، فقر فلسفی او ست.
·       مشخصه حیدر پر کردن جای خالی شعور فلسفی (خرد کل اندیش) با شور و شعر و شعار است.

·       حیدر به دلیل عجز از استدلال تجربی ـ منطقی ـ نظری، به تسلیحات استه تیکی ـ هنری ـ احساسی ـ عاطفی توسل می جوید.

5
و او با این سوداهای پهلوانی
تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .

·       دلیل دیگر استفاده حیدر از این  مفاهیم بنده داری و فئودالی، احتمالا تعلقات طبقاتی و گرایشات ایده ئولوژیکی خود او ست.
·       حیدر احتمالا قبل از گرایش به حزب توده، تمایلات آوانتوریستی داشته است.

·       آوانتوریسم چپ از حزب توده انشعاب کرده و پس از فرود آوردن تبر بر ریشه های حزب توده، مجددا به حزب توده ملحق شده است.

·       این روند و روال تراژیک که برای مردم ایران بسیار گران تمام شده،  باید مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد.

·       واقعیت این است که حزب بزرگ توده به مثابه درخشان ترین گوهر توده، نه از یک سو، بلکه از همه سو آماج هجوم اجامر مرتجع ضد توده ای می گردد:

الف

·       حزب توده در وهله اول آماج هجوم اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی می شود.
·       حزب توده به بهانه آته ئیسم، مورد لعن و نفرین روحانیت قرار می گیرد.

·       بدین طریق و با این ترفند، کمونیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم،  مساوی با آته ئیسم جا زده می شود.

·       اوج این تخریب ایده ئولوژیکی حزب توده در 28 مرداد بوده است:
·       آخوندی به نام آیت الله فلسفی از رادیو، تحریف عامه فهمی از کمونیسم عرضه می دارد:
·       کمو یعنی خدا.
·       کمونیست، یعنی خدا نیست.

ب
·       البته سطح نازل توسعه نیروهای مولده جامعه و در نتیجه، شرایط اقتصادی و اجتماعی و فکری وخیم هم به نفع ارتجاع عمل می کند.
·       اگر چه حزب توده در امر روشنگری علمی و انقلابی زحمات خارق العاده متحمل می شود، ولی چاره ای جز ساده کردن مارکسیسم ـ لنینیسم نمی یابد.

·       به همین دلیل مارکسیسم ـ لنینیسم در آته ئیسم خلاصه می شود.
·       ارتجاع فئودالی بویژه روحانیت شیعی از این آب گل آلود، ماهی بزرگ خود را می گیرد و ناصر مکارم شیرازی در زباله ای به نام «فیلسوف نما ها»، به تحریف نظر مارکس راجع به دین و مذهب می پردازد و دین را تریاک توده جا می زند.

پ

·       حزب توده هم به سبب فقر فلسفی، قادر به تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی مذهب و تدوین موضع مارکسیستی ـ لنینیستی نسبت به مؤمنین زحمتکش نمی شود.

·       فرقه دموکرات آذربایجان احتمالا در این زمینه پیشرو تر از حزب توده بوده است.
·       این عجز حزب توده، توده را از حزب خویش دور می سازد و در و دروازه حزب را به روی لامذهبان لاابالی باز می کند و نهایتا به تضعیف حزب توده می انجامد.
·       رابطه ماهی با دریا (مائو) مخدوش می شود.

ت
·       حزب بزرگ توده از سوی دیگر، آماج هجوم طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوائی به سرکردگی دربار و امپریالیسم قرار می گیرد.
·       به لجن پراکنی های تئولوژیکی ـ ایده ئولوژیکی روحانیت، بمباران ایده ئولوژیکی دربار و امپریالیسم اضافه می شود.

ث
·       با پیروزی انقلاب بورژوائی سفید، بخشی از وصایای ضد فئودالی و انقلابی حزب توده، توسط جلاد حزب توده (دربار و امپریالیسم) جامه عمل می پوشد.

·       حزب بزرگ توده، علیرغم خدمت از این طریق و از این بابت، پایگاه توده ای وسیع خود را به طبقه حاکمه بورژوائی ـ واپسین مدرن می بازد.

·       حزب توده در اثر تنگ تر گشتن فجیع پایگاه اجتماعی اش، تا حد هیچ و پوچ تضعیف و عملا فلج می شود.

ج

·       دربار و طبقه حاکمه بورژوائی ـ واپسین مدرن، با برخورداری از حمایت وسیع دهقانی ـ کارگری ـ پیشه وری، حزب توده را بلحاظ تشکیلاتی در هم می کوبد و بی اعتبار می سازد.

·       حزب توده پس از نفوذ ساواک توسط عباس شهریاری و تخریب تشکیلات داخلی اش، به عنوان حزبی پلیس زده تلقی می شود.

·       عبدالرحمن قاسملو در سخنرانی اش پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی در دانش کاه عار یا مهر، گفت:
·       «ما با حزب توده دیری است که به سبب نفوذ ساواک در آن، قطع رابطه کرده ایم.»

·       هیئت همراه قاسملو از تلاش برای ملاقات با بازرگان برمی گشتند که حتی به دفترش راه شان نداده بود.
·       شاید می خواست، به گوش او برساند که با حزب توده میانه ندارد. 

ح
·       بدترین و شکننده ترین ضربه ایده ئولوژیکی ـ تئوریکی ـ اعتباری بر حزب توده، توسط زباله های ملهم از جلال آل احمد و احمد شاملو، موسوم به سازمان فدائیان خلق وارد آمد.

·       این زباله های فئودالی ـ فاشیستی، پس از گذاشتن هر بمبی و یا ترور هر پاسبانی، اعلامیه می دادند و بر حزب توده خاین و اوپورتونیست  و غیره می تاختند.

·       تحت سمپاشی های این زباله ها، حتی بخشی از اعضا و هواداران حزب توده از نسل 28 مرداد، به هواداری اکتیو و یا پاسیو از آوانتوریسم چپ برخاستند.

خ
·       آخرین و هلاکت بار ترین ضربه بر حزب توده، توسط بقایای رهبری آن به سرکردگی کیانوری وارد آمد.
·       کیانوری آبروی حزب توده را حراج کرد و ضمنا فاتحه بلندی بر آن خواند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر