۱۳۹۵ اسفند ۲, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (414)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

آثار هنری اصیل
عمدتا خودپو هستند.

1
خودپوئی اما همیشه به آگاهی سرشته است.

2
مراجعه کنید به
دیالک تیک خودپوئی و آگاهی

3
منبع و سرچشمه آگاهی
ـ در تحلیل نهائی ـ
خودپوئی است.

4
عمل خودپو ست که
پس از تحت تأمل قرار گرفتن
به آگاهی استحاله می یابد.

5
تجربه
زادگاه دانش تجربی است.

6
میزی که نجار آگاهانه می سازد
اثر حرفه ای است
نه هنری است و نه اثری تصادفی است

7
چون عمدتا آگاهانه است.

8
میز را سفارش می دهند و نجار می سازد.

9
تندیس خری و یا درخت حاجتی
اما نتیجه تجرید
خرها و درختان حاجت متنوع است
که تندیس ساز در طول عمرش دیده و
تحت تأثیر شان قرار گرفته است.

10
شعر حیدربابا
تجرید و بازتولید استه تیکی و هنری تجارب دوران کودکی شهریار است:

الف
از برون آمده است

ب
و پس از 50 سال
راه آمده را برمی گردد و
از درون به برون می ریزد.

11
شهریار مجبور به سرایش شعر حیدر بابا ست

12
دست خودش نیست.

13
پیشطرحی ندارد

14
شعر حیدربابا
در روند سرایش
تشکیل می شود و قوام می یابد و
خود شاعر را غافلگیر می کند.

15
خود شناسی و خودستائی بی اختیار شاعر
حاکی از همین غافلگیری است.

16
همین اندیشه ها که رد و بدل می شوند
نتیجه همین هماندیشی اند.

17
یعنی در حین هماندیشی
و ببرکت هماندیشی
و تحت الزامات هماندیشی
اندیشیده می شوند.

18
قبلا در صندوقچه ذهن وجود نداشته اند.

19
مغز انبار اندیشه نیست.

20
مغز ارگان اندیشیدن است.

21
اندیشه
اندیشیده می شود.

22
به همان سان که کار گل
توسط عمله جامه عمل می پوشد
به همان سان هم
اندیشه معینی
توسط مغز
اندیشیده می شود.

23
مواد و مصالح عمله
خاک و آب و کاه و آهک و سنگ و سیمان است

22
مواد و مصالح مغز
سیگنال های حسی از برون آمده اند

الهام
از مفاهیم ایراسیونالیستی است.

1
آنچه الهام نامیده می شود
همان انعکاسات واقعیت عینی در طول زندگی اند
همان شم و شعور طبقاتی ته نشین شده در اعماق روح و روان اند
مثلا همان اشعاری اند که حریف خوانده است
همان فیگورهائی اند که تندیس ساز در طول عمرش دیده است
و به خیال خود
فراموش کرده است.

2
انعکاس هستی عینی در آیینه روح
چه بسا بدون اطلاع آدم ها صورت می گیرد.

3
این از برون به درون آمده ها
بعدها
به صور مختلف فکری و فلسفی و هنری
احیا، بازسازی و فرمولبندی می شوند

4
روح و شعور از برون آمده
و در درون تلنبار و انبار شده
دو باره به برون برمی گردد.

5
تصویر زنی و یا تصاویر زنانی
پس از تجرید
در هیئت تندیسی
بازتولید می شود .

6
راه واحدی
دوبار طی می شود:

الف
زن و یا زنان در آیینه روح منعکس می شود.

ب
تصویر روحی آنها
دوباره در هیئت تندیس باز تولید می شود.

7
آنچه از برون آمده
دوباره از درون به بیرون برمی گردد


اثر هنری
در رابطه ی دیالک تیکی تنگاتنگ هنرمند با محیط
تشکیل می شود.

1
اثر هنری از صفر شروع نمی شود.

2
محیط پیرامون است که
با واسطه و یا بی واسطه
مستقیم و یا غیرمستقیم
آنی ـ جرقه ای ـ فوری و یا بطور تاریخی
هنرمند را تحت تأثیر قرار می دهد
و به تولید شعری و یا تندیسی برمی انگیزد.

3
تحولات روحی هنرمند
نتیجه تحولات مادی محیط زیست او هستند.

4
در درون آدم ها نیروهای نا شناخته وجود ندارند.

5
روح و شعور انسانی
انعکاس وجود انسانی است.

6
شعور اجتماعی هر کس
انعکاس وجود اجتماعی او ست.

7
هر کس بنا بر جایگاه اجتماعی اش
بنا بر تعلقات طبقاتی اش
شعور اجتماعی و طبقاتی خاص خود را دارد.
منظور از اجنه نامرئی درونی همین است.
نه چیزهای ایراسیونال

8
در روند تولید اثر هنری ویا حتی حرفه ای
در کشاکش دیالک تیکی میان سوبژکت و اوبژکت
(هنرمند و موضوع هنری، مثلا موضوع شعر و یا تندیس)
هم اثر هنری رشد می کند و هم خود هنرمند.

9
شاعر در روند سرایش شعر
ضمنا می اندیشد و می آموزد و شعر را هم مرتب تغییر می دهد.
روند دیالک تیکی بی پایان

10
از غزلیات حافظ
نسخه هائی هست که سرشار از عیب و ایرادند.

11
این بدان معنی است که حافظ
غزلیات خود را صدها بار خوانده و تصحیح کرده است.

12
یعنی هم خود شاعر تغییر یافته و هم خود شعر

13
این بدان معنی است که شعر و شاعر در یکدیگر
تأثیر می گذارند.

با تحلیل اثر هنری
می توان
هم
جامعه هنرمند را 
و هم
جهان بینی او را شناخت.

1
پیام هنرمند
خرافه ای بیش نیست.

2
اثری که آگاهانه
به نیت ابلاغ پیامی تولید شود
نمی تواند اثر هنری باشد.

3
شعر فرمایشی
شعر نیست.
زباله است.
مثال:
زباله های «هنری»
تحت سیطره استالینیسم

4
هر شعر و هر اثر هنری دیگر
باید از دل برخیزد و به دل نشنید.

5
در هر اثر هنری اصیل
هنرمند
فقط بلحاظ فوت و فن فرمال هنر مربوطه
کاره ای است.

6
هنرمند
آنچه استاد ازل گفت:
«بگو»
می گوید.

7
استاد ازل خواجه شیراز
تجرید اجنه طبقاتی ـ درونی نامرئی است.

8
قوای درونی ـ طبقاتی
هنرمند را
و نه هر مدعی هنرمندیت را
هدایت می کنند.

9
اثر هنری آگاهانه
اثر هنری محسوب نمی شود.

10
اثر حرفه ای محسوب می شود.
مثل مبلی که نجار می سازد.

تسلیم؟

1
مرگ پایان رابطه که نیست.

2
نوشداروئی هست.

3
نوشداروئی از یاد ها

4
یادها نامیرا هستند.

5
آدم ها در طول زندگی هم
چه بسا
سالی چند بار
چند دقیقه
دور هم می نشنند و یا گپ می زنند.

6
تعیین کننده
اما
نه دور هم نشینی ها و گپ های تصادفی و توخالی
بلکه یادها هستند.

7
حتی در دور هم نشینی ها
یاد ها
به یاد همدیگر آورده می شوند.

8
بدین طریق
رود ماضی در رودخانه ی مضارع جاری می شود.

9
حبل المتین رابطه
حتی میان زندگان
یادها هستند.

10
از مرگ هراسی نیست.

11
شاید سیاوش به همین دلیل می گوید:
من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی کنم.

12
سیاوش فیلسوف است تا شاعر
یاد خروشانش به یاد باد.

آره.

1
تصنیف و ترانه داشتن
اما حلقه اول در زنجیر علی مربوطه نیست.

2
این اجنه طبقاتی ـ درونی نامرئی اند که
موجد تصنیف و ترانه اند.

3
چه بسا دست تصنیف ساز و خود آواز خوان نیست.

4
اجنه طبقاتی ـ درونی اند که
آواز خوان را به خواندن وامی دارند.
حتی در لحن و احساس و صدای او
مرئی می شوند و خودنمائی می کنند.

5
ایراد مفهوم اگزیستانسیالیستی پیام
هم همین جا ست.

6
با مفهوم اگزیستانسیالیستی پیام
هنرمند
به عنوان فرد منفرد همه کاره ای مطرح می شود.

7
هنرمند
اما نماینده طبقه معینی است.

8
در هر اثر هنری
ایده ئولوژی طبقه معینی تبیین می یابد.

9
به همین دلیل از طریق تحلیل آثار هنری
می توان به ماهیت طبقاتی هنرمند پی برد.

10
ضمنا ماهیت طبقاتی
ربط تعیین کننده ای به تحزب و تمایلات سیاسی هنرمند ندارد.

11
نرودا
احتمالا
عضو حزب کمونیست شیلی و دوست النده بوده است.

12
امپریالیسم اما به اشعار بند تنبانی اش
جایزه نوبل ادبی آت داده است.

13
لورکا
آنتی فاشیست بوده و قربانی فاشیسم بوده

14
محتوای طبقاتی اشعارش اما
احتمالا فاشیستی اند.

15
بی دلیل نیست که 
عادولف احمد شاملو
ترجمه شان می کند و به صورت کاست در می آورد.

نقاشى ، موسيقى ، شعر و تنديس
بطور کلی
مثل يكديگر هستند .
فرم هاى گوناگون بيان كننده پيام.
در هر عرصه هنرى معین
از زبان و شيوه خاص آن هنر استفاده ميشه
حریف

پیام
مفهوم رسا و دقیق و درستی نیست.

1
پیام
احتمالا منشاء اگزیستانسیالیستی دارد.

2
در زمان شاه مفقود
مد شده بود.

3
سوقات فرانس است.
ادبی آت متعهد

4
باید ایرادش را پیدا کنیم و
آلترناتیو دقیق و رسا و درستش را.

این جور اشعار
مال قرون وسطی است.
سخن تازه بیاور که جهان تازه شود.
مولانا

شعر زیبائی است.
زنده باد شاعر

1
عشق آباد اما وجود ندارد.

2
چون عشق
هنری جز تخریب ندارد.

3
زنده باد، دوستی
که سازنده است
و ضمنا حاوی مهر و محبت و حمایت و همبستگی راستین و راسیونال است.


چون شاهی
ـ شبانگه ـ
به دهکده ای درآمد، خروسی بانگ زد
شاه، بانگ خروس را به فال بد گرفت و گفت:
«هرچه خروس به دهکده هست، بکشند.»

و چون خواست بخوابد، گفت:
«وقتی خروس خواند، مرا بیدار کنید تا به راه افتیم.»

بدو گفتند:
«مگر خروسی بجا گذاشتی
که بانگ بردارد،
تو بیدار شوی و به راه افتی؟»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

به چه دلیل
در ادبیات قرون وسطای فئودالی
سرو مظهر آزادگی جا زده شده است؟

1
شیخ شیراز می گوید:
چون سرو بی ثمر است و همیشه سبز است.

2
ترفند فئودالی همین جا ست.

3
بی ثمری و همیشه سبزی
از خصوصیات اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی است

تطهیر طویله
سخنی از حکیمی از یونان باستان است.

1
ذهن طویله نیست.
ذهن چیست؟

2
ما با مغز سر و کار داریم.
مغز چیست؟

3
مغز عضو اندام و یا ارگان ارگانیسم است.

4
بسان دست و پا که عضو و ارگان اند.

5
پا ارگان رفتن و در رفتن از دست اجامر جماران و جمکران است.

6
مغز ارگان اندیشیدن (تفکر) است.

7
اصلاح مغز (ذهن، سوبژکت)
به همان اندازه بی معنی است که اصلاح دست و پا

8
مغز کار می کند.
بسان عمله و بنا و نجار و حفار که کار می کنند.

9
مغز کار فکری می کند
عمله و بنا کار مادی.

نه.

1
این جور عکس ها قابل تحلیل اند
و از تحولاتی در ساختار طبقاتی جامعه حکایت دارند.

2
حریف این عکس را زده و هر کس آمده
فحشی به زن ها داده:
فاحشه آخوندیسم
و غیره

3
در حرف
همه طرفدار برابری زن و نر اند

4
ولی کمترین اهانتی به میلیون ها نر
که طرفدار اجامر جماران اند
صورت نمی گیرد.

5
اما وقتی چند نفر از نیمه دیگر جامعه
ابراز نظر می کنند
فحش و تف و تهمت و توهین شروع می شود.

ما
هماندیشی کردیم تا احیانا چیزی بیاموزیم.
همین و بس.
موفق باشید.

اگر شرایط نقد نشود
آب از آب تکان نمی خورد.

1
نقد شرایط
پیش شرط تغییر آن است.

2
سرسخت ترین قاضیان و نقادان اعضای هر جامعه
(فرزندان)
مادران و پدران هستند.

3
بدون قضاوت، ارزیابی و انتقاد،
جامعه به جنگل اگر تبدیل نشود
به طویله تبدیل می شود.


این طرز برخورد به زنان جامعه
تقلیدی از طرز برخورد
فاناتیسم کپک زده ی اسلامی ـ فئودالی است:

1
آنها هم به زنان متجدد طرفدار انقلاب سفید و برابری زن و نر
همین برخورد را داشتند و دارند.

2
دیوار زن
بسان دیوار دیگر مولدین و زحمتکشان
کوتاه است
و هر ننه قمری می تواند
آستین بالا زند و از آن بالا رود
و به عرش و فرش فخر بفروشد.

قفس نساخته اند.

1
عنگلاب کرده اند تا جامعه را به صدر اسلام برگردانند.
به عصر برده داری

2
چرخ تاریخ اما به عقب برنمی گردد.

3
کوه نجنبیده و نزد پیامبر قلابی نرفته.
پس پیامبر از جا کنده شده و به سوی کوه رفته است.

4
این در طبیعت انقلابات شکست خورده است
که جلاد هر انقلاب اجتماعی
ـ خواه و ناخواه ـ
به اجرای بخش مهمی از وصایای آن انقلاب اجتماعی
مجبور می شود.

5
جهنم جماران
اکنون
کاپیتالیستی تر از جامعه زمان شاه است.

6
در جامعه سرمایه داری
اما
همه چیز اتمیزه می شود.

7
جامعه
ایندیویدوئالیزه می شود.

8
همه کس
از دارا تا ندار
بی کس و تنها و بی همه چیز می گردد.
اتم واره می گردد.

9
جنگ همه بر ضد همه
در می گیرد.
«من» به صورت «من» چنگ می زند (سیاوش کسرائی)

10
هومانیسم و همبستگی
حکم کیمیا پیدا می کند.
مسئله این است.

11
راه نجاتی جز گذار به کمونیسم نیست که
تجسم وحدت ناتورالیسم و هومانیسم است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر