۱۳۹۵ بهمن ۲۹, جمعه

متا تحلیلی بر تحلیل یاسر عزیزی در رابطه با دونالد ترامپ (19)


توضیح «کارل مارکس»
بر حقیقت «دونالد ترامپ»
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
یاسر عزیزی 
ویرایش و متا تحلیل از
مسعود بهبودی

در تشریح این قدرت و توانِ ماورای فردیت ترامپ،
باید به تشریح مارکس از
«قدرت پول در جامعه ‌ی بورژوایی»،
 به عنوان بخشی از «دستنوشته‌ های ۱۸۴۴» او
رجوع کرد.

·       اکنون سر و کله ی طرز «تحلیل» اسکولاستیکی (آخوندیستی) تق و لق یاسر که ذکرش گذشت، دوباره پیدا می شود:

1
گرچه بسیاری افراد کوته ‌بین،
نفس برخورداری مالیِ ترامپ را دال بر وجوهی از توانمندی در او دانسته‌ اند، 
اما او که وارث ثروت عظیم خانوادگی از پدرش بوده است،
تنها به همین اعتبار توانسته است
در این اذهان خُرد نفوذ کند.

·       یاسر قبل از همه، از دید این و آن و با شک و تردید بیکران، این نکته را به خورد خواننده می دهد که مش دونالد به دلیل داشتن پول کلان، توانا شده و انتخاب شده و همه کاره ی طویله امریکا شده است.

2
در تشریح این قدرت و توانِ ماورای فردیت ترامپ،
باید به تشریح مارکس از
«قدرت پول در جامعه ‌ی بورژوایی»،
 به عنوان بخشی از «دستنوشته‌ های ۱۸۴۴» او
رجوع کرد.

·       وقتی خواننده تحت تأثیر مواعظ یاسر، گرم و نرم و خام و خر شد، یاسر دست در خورجین نقل قول ها می کند و نقل قولی راجع به «قدرت پول» از دست نوشته های مارکس، که 173 قبل تحریر یافته، بیرون می کشد.
·       اگر یاسر روی کار آمدن عنقریب مش دونالد های آلمانی، فرانسوی، هلندی، لهستانی، مجارستانی، روسی و غیره را بررسی می کرد، دست نوشته های مارکس کمترین اعتباری کسب نمی کردند.

3
در تفسیر یک شعر از گوته و به طور مشخص قدرت پول،
مارکس می‌نویسد:
آنچه که از طریق واسطه‌ ای به نام پول برایم انجام می ‌شود
و بابت آن می‌ توانم وجهی بپردازم
(یعنی چیزی که پول می ‌تواند بخرد)،
خودم هستم:
صاحب پول.

·       معنی تحت اللفظی:
·       فردیت و خودیت من بسته به پول موجود در جیب من است.
·       چون من با پول است که می توانم چیزی را از آن خود کنم.

·       این ترجمه تق و لقی از سخن مارکس است.

·       این سخن اما به چه معنی است؟ 

4

·       این اولا بدان معنی است که پول وسیله مبادله است:
·       خیاط، لباسی را که دوخته می فروشد و با پول حاصل از آن، کفشی را می خرد که کفاشی دوخته است.
·       به قول همان مارکس در هیئت لباس و کفش، نیروی کار انسانی نهفته در آندو کالا مبادله می شود.
·       مثلا 8 ساعت کار خیاط با  8 ساعت کار کفاش مبادله می شوند.

5

·       این ثانیا بدان معنی است که توان ذاتی هر کس و یا نیروی کار هر کس، اگر در ماده نفوذ کند و فرم مادی به خود گیرد، به آن کس عملا و واقعا منتقل می شود.
·       اگر خیاط و کفاش لباس و کفش نمی دوختند، نه به قدرت ذاتی خود واقف می شدند و نه می توانستند، چیزی را مبادله کنند.

6
حدود قدرت پول، حدود قدرت من است
 ویژگی ‌های پول، ویژگی‌ ها و قدرت‌ های ذاتی من است:
ویژگی ‌ها و قدرت های صاحب آن.

·       معنی تحت اللفظی:
·       خاصیت و قدرت پول هر کس، مساوی با خاصیت و قدرت ذاتی آن کس است.

·       این هم ترجمه تق و لقی از سخن مارکس است که احتمالا بدان معنی است که نیروی کار شیئت یافته ی هر کس، مثلا نیروی کار لباس گشته خیاط و یا نیروی کار کفش گشته کفاش، مساوی با قدرت و لیاقت و خلاقیت ذاتی ـ انسانی آندو ست.

7
بنابراین، آن چه که هستم و آن چه که قادر به انجام دادنش هستم
ابداً بر اساس فردیت من تعیین نمی ‌شود.
زشت هستم
 اما می ‌توانم برای خود زیباترین زنان را بخرم.
بنابراین،
زشت نیستم،
زیرا اثر زشتی،
قدرت بازدارنده ‌ی آن،
با پول خنثی  می شود.

·       معنی تحت اللفظی:
·       هویت و قدرت هر کس را فردیت آن کس تعیین نمی کند.
·       به همین دلیل هر آدم زشت می تواند به شرط داشتن پول، به انجام همان کاری نایل اید که هر کس زیبا نایل می آید.
·       مثلا گرفتن زن زیبا 

·       اولا باید اصل این سخن مارکس را پیدا کرد و درست ترجمه کرد.
·       بعد آن را مورد تأمل و تحلیل قرار داد.
·       کسی می تواند آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم را ترجمه کند که وقوف عمیق به  مفاهیم فلسفی داشته باشد.
·       در غیر این صورت، ترجمه ای تحت اللفظی و شلخته صورت می گیرد.

·       ما همین ترجمه یاسر را مورد تأمل قرار می دهیم: 

8
هویت و قدرت هر کس را فردیت آن کس تعیین نمی کند.

·       این سخن مارکس ـ در تحلیل نهائی ـ درست است:
·       هویت و قدرت هر کس را ماهیت  و ذات آن کس تعیین می کند.
·       لیاقت کاری هر کس تعیین می کند.
·       مولدیت و خلاقیت هر کس تعیین می کند.

9
هویت و قدرت هر کس را فردیت آن کس تعیین نمی کند.

·       این سخن مارکس ـ البته اگر درست ترجمه شده باشد و از آن مارکس باشد ـ اما دقیق نیست.

·       درست به همان سان بیت معروف زیر از شیخ شیراز در عین درستی، دقیق نیست: 

صورت زیبای ظاهر، هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار

·       منظور شیخ این است که در دیالک تیک فرم و محتوا (صورت زیبا و سیرت زیبا)، نقش تعیین کننده از آن محتوا (سیرت زیبا) است.
·       در تحلیل نهائی حق با شیخ شیراز است.
·       قصد سعدی هم تأکید مؤکد بر همین نکته مهم است.

·       سعدی خودش بهتر از هر کس می داند که صورت زیبا هیچ واره نیست.
·       به همین دلیل یک میلیون بیت در وصف چشم و ابرو و روی و موی و قد و قامت و نشست و برخاست و روش و رفتار جانان سروده است.

·       فرم بینی اگر «زیبا» نباشد، می تواند مانع تنفس فرد شود و اوقاتش را تلخ کند.
·       فرم قلب اگر «زیبا» نباشد، می تواند به مرگ فرد منجر شود.

·       نقش تعیین کننده داشتن قطبی در دیالک تیکی به معنی هیچکاره و هیچ واره بودن قطب دیگر نیست.

·       به همین دلیل، انگلس، مفهوم «در تحلیل نهائی» را مطرح و توصیه کرده است.

10
هویت و قدرت هر کس را فردیت آن کس تعیین نمی کند.

·       به همان سان نیز باید خاطر نشان شد که هویت و قدرت هر کس را فردیت او هم تعیین می کند.
·       ولی نقش تعیین کننده ـ در تحلیل نهائی ـ از آن ماهیت او ست.
·       از آن مولدیت و خلاقیت او ست.

11
به همین دلیل هر آدم زشت می تواند به شرط داشتن پول،
به انجام همان کاری نایل اید که هر کس زیبا نایل می آید.
مثلا گرفتن زن زیبا

·       آره.
·       ولی در تحلیل نهائی به انجام آن کار نایل می آید.

·       مرد 60 ـ 70 ساله خر پول می تواند جانان 18 ساله ماهرو «بخرد»، ولی جای لذت از زندگی را ذلت و ریاضت و فلاکت می گیرد.
·       فردیت را نباید دستکم گرفت.

·       فرم و نمود و ظاهر را نباید به بهانه نقش تعیین کننده ی محتوا و ماهیت و باطن و ذات در دیالک تیک ظاهر و ذات، پدیده و ماهیت دستکم گرفت.

12
به عنوان یک فرد، چلاق هستم
 اما پول بیست و چهار پا در اختیارم می ‌گذارد
بنابراین، چلاق نیستم.

·       این سخن مارکس هم بسان همان بیت سعدی است.
·       پول ـ در تحلیل نهائی ـ گشاینده گره ها ست.
·       پول اما حلال حقیقی مشکلات نیست.

·       مارکس هم می داند که بی اعتنا به داشتن و نداشتن پول، چلاق و کور و کر و لال بودن، به جای خود می مانند.
·       تمول می تواند به تعدیل معایب، نقص ها، نقصان ها و کمبودها منجر شود.
·       نه کمتر و نه بیشتر.

·       چلاق و کور و کر و لال بودن چیزهای عینی اند.
·       عینیت برای پول و تجمل و غیره تره خرد نمی کند.

·       مارکس هم این چیزها را بهتر از ما می داند.
·       هدف مارکس تأکید مؤکد بر نقش تعیین کننده ماهیت و محتوا ست.
·       همین و بس.

·       انگلس بارها توضیح داده که فرصت کم بوده، چالش ایده ئولوژیکی بی رحمانه بوده و ما می بایستی نخست بر نقش تعیین کننده قطبی ابرام ورزیم تا بعدها سر فرصت مسئله را باز کنیم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر