۱۳۹۵ بهمن ۲۴, یکشنبه

تاملی در تحلیل تخیلی فرج سرکوهی (17)


جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور

فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه

و حس باغچه انگار
چیزی مجرد است که
ـ در انزوای باغچه ـ
 پوسیده است.

·       منظور فروغ از واژه «مجرد»، احتمالا معنی تحت اللفظی آن است:
·       فروغ در این بند شعر، حس (روح) باغچه را چنان تصور و تصویر می کند که انگار از تن باغچه جدا شده و در گوشه ای از باغچه چمباتمه زده و پوسیده است.
·       در نتیجه، باغچه عاری از احساس (حس کردن) شده است.

·       برای درک منظور فروغ، کافی است که انگشتی را با بندی محکم ببندیم.
·       آن سان که جریان خون و سیگنال میان دو سوی بند مختل شود.
·       در آن صورت پیوند ارگانیک (عضوی) و حسی بند انگشت با اندام قطع می شود و اگر سوزن هم در آن فرو کنند، اندام (اعصاب) احساس نمی کند.

1
حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       فروغ در این بند شعر، گامی فراتر می نهد و از باغچه به حیاط خانه می رسد:
·       از خطه خاص (باغچه)  به عالم عام (حیاط خانه)  عبور می کند.
·       حیاطی که حاوی باغچه و حوض است.
·       بعد راجع به حیاط و حوض گزارش می دهد:   

2
حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       فروغ علاوه بر بی حسی باغچه، اکنون هم از تنهائی حیاط و هم از بی آبی حوض گزارش می دهد.
·       منظور فروغ از تنهائی حیاط احتمالا غیاب فعال اعضای خانواده است.
·       در ادامه شعر به تک تک اعضای خانواده خواهد پرداخت.
·       درست به همین دلیل، باغچه با گل هایش در حال احتضار است و حوض خانه از آب خالی است.
·       برای درک بهتر منظور فروغ، باید به دهه ها قبل برگشت که با هدایت آب و یا با ریختن آب، حوض خانه پر می شد و باغچه آبیاری می شد.
·       در آن دوره، هنوز آب لوله کشی وجود نداشت.
·       آب خوردنی از آب انبار شهر و یا از چشمه در سطل حمل می شد.

3
حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       این بند شعر فروغ، بلحاظ فلسفی و نظری فوق العاده غنی و عمیق است.  
·       به همین دلایل است که از فیلسوفشاعر بودن فروغ سخن می رود:

4

حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       فروغ در این بند شعراز سوئی دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک اعضای خانواده و حیاط (با باغچه و حوض و گل و ماهی و آبش) بسط و تعمیم می دهد.

·       سوبژکتیویته یکی از مهمرتین کشفیات کارل مارکس است.
·       با کشف سوبژکتیویته بوده که حساب ماتریالیسم مارکسیستی (ـ لنینیستی) از حساب ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی و علم الاشیائی و غیره جدا می شود.

·       این کشف مارکس در شعار «تاریخ بی سوبژکت نیست»، تبیین می یابد.
·       هر دوران تاریخی، سوبژکتی دارد که توده زیر پرچم رهائی بخشش گرد می آید و بر عرش اعلی هجوم می برد.

·       پرولتاریا، سوبژکت فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری است.
·       پیش شرط گذار از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری به سوسیالیستی، گرد آمدن توده در زیر پرچم رهائی بخش پرولتاریا ست.

·       نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت در جامعه از آن سوبژکت است.
·       بدون رهبری پرولتاریا و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش، جامعه سرمایه داری تحول بنیادی نمی یابد و نمی تواند بیابد.
·       ولی می تواند دچار فاجعه شود.

5
حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       فروغ یا مارکسیسم ـ لنینیسم را از آن خود کرده است و یا خود با هوش اعجاب انگیزش به کشف سوبژکتیویته در تاریخ بطور کلی نایل آمده است.

·       در این بند شعر، به دلیل تنهائی حیاط خانه، حوض خانه از آب و ماهی و باغچه خانه از گل و عطر و حس و روح خالی است.
·       غیاب سوبژکت به معنی مرگ عنقریب حیاط خانه و مخلفات آن است.

·       این هنوز تمامی عظمت بینشی ـ فلسفی فروغ نیست.

·       برای درک عمیقتر این بند شعر، باید به تفاوت طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه) پی برد:

الف

حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       طبیعت اول، نیازی به سوبژکت ندارد.
·       بی اعتنا به بود و نبود انسان، باد و توفان می وزند.
·       تگرگ و برف و باران می بارند.
·       رعد می غرد.
·       برق می رخشد.
·       زلزله و آتشفشان صورت می گیرند.

·       پدیده ها و روندهای طبیعی بی سوبژکت اند.
·       خودپو هستند.
·       بی خیال تنهائی خویش اند.

ب
حیاط خانه ی ما تنها ست
حیاط خانه ی ما
 ـ در انتظار بارش یک ابر ناشناس ـ
خمیازه می کشد
و حوض خانه ی ما خالی است

·       طبیعت دوم (جامعه) اما به سوبژکت نیاز دارد.

·       به قول فروغ فیلسوف در این بند شعر، حیاط خانه به پدر، مادر، برادر، خواهر و همسایه (سوبژکت)  نیاز دارد تا باغچه آبیاری شود و حس مند و حیات مند و گل مند و شاداب و زیبا گردد و حوض خانه از آب پر شود و ماهی مند گردد.

·       اگر سوبژکت نباشد، به قول دقیق فروغ، حیاط خانه تنها خواهد ماند و فرم برهوتی را، فرم بر و بیابان را، یعنی فرم چیزها، پدیده ها و سیستم های طبیعی را به خود خواهد گرفت و بسان آنها «در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه خواهد کشید.»

·       این سخن فلسفی فروغ فیلسوف، فوق العاده غنی و غول آسا ست.

·       بدون آشنائی با فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی (خرد کل اندیش) نمی توان شعر نبوغ آمیز فروغ بالغ را درک کرد.
·       حالا ببینیم که فرج سرکوهی از این بند شعر، چه استخراج کرده است:

باغچه طوفانی فروغ در رؤیای انفجار

در شعر فروغ نیز
نبوغ ادبی با گیرنده های حساس ترکیب شد.
 در شعر «دلم برای باغچه می سوزد» فروغ،
 جامعه ایران «باغچه ای است» با «قلب ورم کرده»، که
«در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه می کشد.»

·       اولا باغچه نیست که «در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه می کشد»، بلکه حیاط است.
·       ثانیا از این بند شعر فروغ، نمی توان به جنگ چریکی و «باغچه طوفانی و رؤیای انفجار و نبوغ ادبی با گیرنده های حساس»، فروغ رسید.
·       فقط می توان به بی صداقتی و بی سوادی فرج سرکوهی و امثال بیشمار او رسید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر