۱۳۹۵ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

حیدر مهرگان و «حماسه» گلسرخی (۱۱)


ویرایش و تحلیل از حیدر
یدالله سلطان پور

در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها
قهرمان نجات و پیروزی بود

ب
سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری

پیش شرط معرفتی ـ نظری برای تشکیل جو چریکی، ٰسوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری بود.

۱
بنیان معرفتی تئوری نخبگان هم سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری است.
در سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت وارونه می شود و نقش تعیین کننده از آن سوبژکت شناخت جا زده می شود.

سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری قدمتی هزاران ساله دارد.
 
تار و پود قرآن کریم به سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری سرشته است:
حضرت محمد احتیاجی به استدلال تجربی و منطقی ندارد.
غش می کند و آیه ای از خدا اختراع می کند و قال قضیه کنده می شود.
 
۲
می توان گفت که او دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت را به شکل دوئالیسم موضوع شناخت و خدای همه چیز دان  بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد:
حقیقت بدین طریق، عینیت خود را از دست می دهد.
هرچه خدا گفت، حقیقت مطلق قلمداد می شود.
خدا ـ به مثابه سوبژکت شناخت ـ همیشه حق به جانب جا زده می شود.

در حالیکه محتوای شناخت، نه در سوبژکت شناخت، بلکه در اوبژکت شناخت است.
خریت خر در خود خر است و نه در خرشناس و خر ‍پرور و خر فروش و خر سوار.

۳
حضرت محمد هم اغلب دستش رو می شود.
چون بطلان آیات الهی در عمل اثبات می شود.
در نتیجه حضرت محمد مجبور به تجدید نظر در آیات کذائی الهی می شود.

مراجعه کنید به قرآن کریم از دیدی دیگر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۴
دلیل معرفتی ـ نظری ایدئالیزاسیون نخبه (روشنفکر، چریک، فدائی، مجاهد، امام، ولی، مجتهد، فقیه و شخصیت) هم همین است:
آیه ای از اللهی، فتوائی از امامی، شعاری از شاعری، سخنی از شهیدی برای اثبات صحت اندیشه ای، کفایت می کند.
دیگر نه به ارائه دلیل تجربی نیاز می افتد و نه به اقامه دلیل منطقی.

۵
بدین طریق و با این ترفند، هم جامعه به طویله تبدیل می شود و هم سازمان های سیاسی کذائی.
 
در نتیجه، دیالک تیک شخصیت و توده به دوئالیسم شبان و رمه تبدیل می شود.
هر چریک و مجاهد و حزب اللهی، شبانی چماق به دست تصور می شود و توده بسان رمه گوسفند، «به او نماز می برد» (احمد شاملو)

در این طویله است که زباله های فکری روحانیت و فدائیان و مجاهدین اسلام و خلق، به دلیل سلب عینیت از حقیقت، به دلیل سوبژکتیو جا زدن حقیقت، دربست ‍پذیرفته می شوند.

تنها جریان سیاسی که با این سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری، به مقابله نظری برمی خیزد، حزب توده است.
در کیفیت تئوریکی روشنگری های حزب توده می توان بحث کرد، ولی در صحت اصولی و اساسی انتقادات آن در خطوط کلی اش نمی توان تردید داشت.

۶
سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری چنان در اذهان روشنفکریت فئودالی ایران ریشه دوانده که هر زباله ای را از اجامر امپریالیستی به عنوان حقیقت مطلق می پذیرند و بدون کمترین تأملی تکثیر و توزیع می کنند.
 
فیس آباد در این زمینه هم بهترین وسیله برای اشاعه زباله های فکری این و أن است و هم نمایشگاه جامه عمل پوشی سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری است.

۷
روی دیگر مدال سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری، بی اعتنائی به نظر و موضوع بحث و بررسی، ضمن حمله به صاحب نظر به مثابه سوبژکت شناخت است.
 
پیروان سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری، یا سوبژکت شناخت را به عرش اعلی می برند و یا به لجن می کشند.
ولی به نظر او و به موضوع مورد نظر او، حتی نظری نمی اندازند.

۸
تفاوت اصلی آوانتوریسم راست و چپ و فوندامنتالیسم، در مراجع و اوتوریته های آنها ست و نه در تئوری شناخت شان:

الف
فوندامنتالیسم اسلامی از پیامبر اسلام و خلفا و ائمه و اولیا و فقها، نقل قول می کنند و قال قضیه را می کنند و رمه کور و کودن تحت فرمان خود را به ‍پیش می رانند

ب
اوانتوریسم چپ از مارکس و انگلس و لنین و استالین و مائو و فیدل و چه گوارا نقل قول می آورند و شانه از زحمت خود اندیشی و استدلال تجربی و منطقی خالی می کنند.
ضمنا هم خودشان روز به روز خرتر می شوند و هم دکه و دکان و دار و دسته خود را به طویله تبدیل می کنند.

پ
اوانتوریسم راست به ذکر نقل قول از نیچه و شوپنهاور و پوپر و ویتگنشتاین و هیتلر و شاملو و صمد بهرنگی و این و آن می پردازد و خرمن هلهله و هورا درو می کند و هر روشنگر علمی اندیش انقلابی و خلقی را به رگبار فحش و تف و توهین می بندد.

۹
نتیجه تشبثات همه نمایندگان سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری، این است که خودشان از زحمت تفکر برای همیشه آزاد اند و هنرشان جست و جوی کلمات قصار و نقل قول و کپی کردن و تکثیر و توزیع آنها ست.

تحت چنین شرایط فکری است که چریکیسم به آسانی می نی ژوپ مد می شود.
 
فقر فلسفه زمنیه را برای استحمار همه جانبه همگانی آماده می سازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر