۱۳۹۵ اسفند ۴, چهارشنبه

در انتظار گودو (3)


سروده ی نزار قبانی
ترجمه و توضیح از
 رضا افضلی

ما
نديده ايم، اورا

اما
كساني كه
ـ  با دوربين ـ
ديده اند،
اورا،
مي گويند:
«شيشه مي جود

چون هندوها
روی آتش راه مي رود

از جيب هايش
 خرگوش هاي سفيد  
بيرون مي آورد

 زغال را
به الماس
بدل مي كند.»

كساني كه
ديده اند،
اورا،
تاكيد دارند 
که
 از اوليای خدای بزرگ است
و
نور سیمایش
چشم ها را خيره می سازد.

خاطرنشان می شوند 
که
او
روغن و گندم و آرد   
فراوان ـ فراوان
به خانه های مان خواهد آورد

نابینایان را
بينا خواهد كرد
و
مردگان را
احیا
و
 گندم
خواهد كاشت در دريا

و
ما   
تحت حکومتش
  بهشتی برین به نصیب خواهیم برد
با جویباران جاودان جاری و روح افزا. 

ما
نديده ايم، اورا
و نبوسيده ايم، دستش را

اما 
سعادتمندان رشک انگیر 
که بوسه بر دستش زده اند،
مي گويند:
«سنگ ها و صخره ها
از شنیدن صدایش
به جنب و جوش می آیند
و
چنين و چنان است
و
قدر قدرت و گرانقدر و بی همتا ست.»

ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر