۱۳۹۵ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

چنگی از الماسگنج «چرند و پرند» (3)


علی اکبر دهخدا

ویرایش از 
مسعود بهبودی


مکتوب شهری
چرند و پرند
اثری از علی اکبر دهخدا
 ادامه

مخلص كلام
ما
ـ دوستان ـ
جمع شديم، يك مهماني داديم
شادي ها كرديم
فوراً يك تلگراف هم به كاشان زديم
كه پنج شيشه گلاب قمصر و دو جعبه جوز قند
زود بفرستند كه
بدهيم لقب را بگيريم.

1
در همين حيث و بيث (گیرودار)  
جناب حاجي ملك التجار، راه آستارا را به روس ها واگذار كرد

2
نمي دانم كدام نامرد حكايت اين لقب را هم به او گفت.
دو پاش را توي يك كفش كرد كه از آسمان افتاده ام
اين لقب حق و مال من است.

3
حالا چند ماه است نمي دانم چه الم سراتي راه افتاده

4
از يك طرف ميرزا عبدلالرزاق خان
ـ بقوه علم هندسه ـ
 از يك طرف حاجي ملك التجار
ـ به زور فصاحت و بلاغت و شعر هاي امرالقیس و ناصر خسرو علوي، کبلایی دخوـ
 نمي داني در چه انشر و منشري گير كرده ايم

5
اگر بتواني ما را از اين بليّه خلاص كني
مثل آن است كه يك بنده در راه خدا آزاد كرده اي
خدا انشاء الله پسر هات را ببخشد
خدا یک روز عمرت را صد سال كند.

6
امروز روز غيرت است
ديگر خود مي داني
زياده عرضي ندارم
خادم با وفاي شما .
خرمگس

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر