۱۳۹۵ بهمن ۱۸, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (408)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

دعوای استالینیسم و تروتسکیسم بر سر چیست؟
حریف

این دو جریان
از خیلی وقت ها قبل رواج یافته اند:

1
استالینیسم اصلا ربط تعیین کننده ای به استالین دارد.

2
این الاغ ها حتی کتب استالین را نخوانده اند و
نمی توانند بخوانند و بفهمند.

3
اینها بین الملل استالینیستی دارند.

4
آبروی استالین را هم می برند.

5
اینها تا همین چندی قبل
ضد شوروی بودند.

6
پس از سقوط سوسیالیسم
اینها طرفدار سوسیالیسم مرده شده اند و عرعر می کنند.

7
دلیل تشدید عرعر اینها
وجود طرز تفکر استالینیستی
در احزاب کمونیست کشورهای عقب مانده
و بویژه ایدئالیزه شدن استالین
توسط حزب کمونیست عقب مانده ی شوروی است.

8
تروتسکیسم هم بسان استالینیسم
جریانی ضد کمونیستی است.

9
اینهم آبروی تروتسکی را می برد.

10
این زباله ها
ـ در بهترین حالت ـ
ژیگول ـ میگول اند.

11
بچه خر پول غرب نشین ـ کافه نشین اند.
کثافت محض اند.

12
اینها هنری جز فحش دادن به هر دگراندیش ندارند.

13
فکر و ذکر هر دو
جنگ زرگری با یکدیگر است.

14
اینها هم بین الملل درست کرده اند.
ولی ذره ای شعور و فراست و صداقت ندارند.

15
دلیل تشدید هارت و پورت این زباله ها
شکست سوسیالیسم و
غیاب طبقه کارگر در صحنه است.

همه جا همین است:

1
شعور طبقاتی طبقه حاکمه
(صاحبان وسایل تولید،
کارخانجات، معادن، منابع، بانک ها و املاک و مستغلات و مزارع و مراتع و قنوات و غیره)
در هر جامعه
شعور حاکم بر آن جامعه است.

2
توده از شعور طبقاتی خود بیگانه است.

3
توده به همین دلیل به حزب توده نیاز دارد.

4
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
اما دمار از روزگار حزب توده در می آورد.

5
در غیاب حزب توده،
توده از سازمان و ارگان روشنگری علمی و انقلابی
و از شعور توده ای
یعنی از خرد و خوداندیشی و خود مختاری
بی نصیب و بی خبر می ماند.

6
مسائل را نباید مورالیزه کرد.

7
شعور اجتماعی هرکس
انعکاس وجود اجتماعی او ست:

8
طرز تفکر بورژوا
ناشی از تعلق او به بورژوازی (طبقه حاکمه سرمایه دار)
است.

9
بورژوازی
مورال و اتیک (اخلاق) خاص خود را دارد.

10
برای بورژوازی
فرد
منافع فردی
تعیین کننده است
نه مصلحت آتی جامعه
نه سعادت توده

11
خریت و خردستیزی
دلایل طبقاتی دارد

12
اگر توده در جهل بسر می برد
به دلیل شعور اجتماعی مبتنی بر خریت و خردستیزی طبقه حاکمه است
که شعور اجتماعی حاکم است.

13
توده
با شعور طبقاتی خویشتن بیگانه است.

14
سرکوب و نابودسازی حزب توده
به همین نیت است.

15
طبقه حاکمه می خواهد که
توده با شعور خاص خود بیگانه بماند

16
خر تو خر است

17
منظور این اجامر طبقه حاکمه از مارکسیسم
دول به اصطلاح سوسیالیستی است

18
این ها اصلا نمی دانند
مارکسیسم ـ لنینیسم چیست

19
حتی اکثر رهبران احزاب کمونیست نمی دانند که مارکسیسم ـ لنینیسم چیست؟
آنها مشتی نقل قول گسیخته از مارکس و انگلس و لنین ازبر کرده اند و نشخوار کرده اند.

«دل»
یکی از معروف ترین و ضمنا مبهم ترین مفاهیم ادبی ـ هنری
است.

1
خیلی ها
دل را تحت اللفظی معنی می کنند و
با قلب مترادف می دانند.

2
منظور از دل چیست؟

3
با دل دیدن چه فرقی با
با عقل و با چشم دیدن دارد؟

لامصبا
اول معنی واژه ها را بیاموزید و
بعد سودای «فرا پیش» تازی
در سر خالی از مغز اندیشنده بپرورانید:
آنچه که شما
 «به طرز دیالک تیکی» 
می نامید، 
در واقع
«به طرز تئولوژی منفی» 
است.
مراجعه کنید به
تئولوژی منفی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ریختن شطی از خون آزادی خواهان
برای سرکوب مطالبات بشریت آزادی خواه
دلیل بر اهمیت عظیم بردگی بشریت
برای طبقه حاکمه برده دار بوده است.

به تنگ آمدن بشریت از ذلت بردگی
و
آزادی خواهی
حتی با غرقه شدن در شطی از خون خویش
نیز
دال بر اهمیت و ارزش حیاتی آزادی از قید و بند بردگی
بوده است.

در سال 2009 میلادی 793 میلیاردر
با ثروت در مجموع 2.4 تریلیون دلار وجود داشت
اما در سال 2016 ثروت این 793 نفر
در مجموع به 5 تریلیون دلار رسید.
به این ترتیب ثروت این میلیاردرها سالانه
به میزان 11% افزایش داشته است
دوستان
آیا در این دهه ، بر ثروت شما سالیانه 11 % افزوده شده است
حریف

1
از محاسبه درصدی
باید اکیدا پرهیز کرد:
چون کار دست آدم می دهد:

1
اگر در آمد عمله ای در سال 2009 مثلا 500 دلار در ماه باشد 
و در سال 2016 به 600 دلار برسد
در آمد او
1.2 درصد افزایش خواهد یافت.

2
اگر در آمد ترامپی هم
در سال 2009 مثلا 500 میلیون دلار در ماه باشد 
و در سال 2016 به 600 میلیون دلار در ماه برسد
در آمد او هم
1.2 درصد افزایش خواهد یافت.

اعدام فقط کار حکومت هایِ دیکتاتوری و مستبدان است و
نه یک جامعه یِ پیش رفته
ورثه شاملوی کبیر

دیکتاتوری یعنی چی؟

1
سخن از کدامین دموکراسی است؟

2
مهد دموکراسی بورژوائی کجا ست؟

3
کدام سیستم اجتماعی است که
به دعوی صدور دموکراسی
خاورمیانه را به خاوران مبدل کرده و
میلیون ها نفر را اعدام کرده است؟

4
کدام سیستم اجتماعی است که
در زندان ها و شکنجه گاه هایش در جهان
اولاد حوا و آدم تحت فشار و آزار و شکنجه بهیمی جسمی و روحی و روانی مسخ می شوند؟

5
کدام سیستم اجتماعی است که
یک میلیون نفر در زندان های مخوفتر اززندان ابوغریبش
زجر می برند
و هزاران نفر در انتظار اعدام به سر می برند؟

6
فرق بوش و کلینتون و کلبتین و ترامپ 
با صدام و ممد رضا و روح الله و سید علی الله و بن لادن و ملا عمر 
چیست؟

7
تو اصلا کجائی تا شویم
ما چاکرت
چارقت دوزیم کنیم شانه سرت
ای محتشم؟

اعدام فرمی از مبارزه طبقاتی است.

1
اعدام فرمی از جنگ میان طبقات اجتماعی است.

2
در جنگ امپریالیستی ـ جهانی اول و دوم
بیش از 70 میلیون نفر به قتل رسیدند.

3
6 میلیون نفر به جرم واهی
پس از کشیده شدن شیره جسم و جان شان
به کوره های آدم سوزی سپرده شدند
و خاکستر شدند
تا به عنوان کود در کشاورزی طبقه حاکمه امپریالیستی ـ فاشیستی مورد استفاده قرار گیرد.

4
اعدام همنوع در هر فرم
فرمی از مبارزه طبقاتی است:
چه در جنگ جهانی
چه در جنگ ملی
چه در جنگ مذهبی
چه در جوخه اعدام

5
فرم های جنگ میان طبقات اجتماعی متفاوت اند
ماهیت شان اما یکی است.

اگر به حقوقدان ها بگوئید اعدام فرمی از مبارزه ی طبقاتی است باور کنید 
حیرت می کنند و اگر نه به شما می خندند !
ورثه شاملوی کبیر

1
مبارزه طبقاتی فرم های متنوع دارد.

2
روند ها و روال های قضائی و حقوقی
فرم سیاسی و حقوقی مبارزه طبقاتی را تشکیل می دهند.

3
قبل از اعدام حریفی
او
با قوانین حقوقی و قضائی کذائی
به اعدام محکوم می شود
بعد جلاد حکم مصوبه محکمه را جامه عمل می پوشاند.

4
اشغال کشور های خاور و تبدیل شان به خاوران
هم در پارلمان ها و حتی سازمان ملل تصویب شده است.

5
عمل یعنی اندیشه ی جامه عمل پوشیده

6
هر کرد و کاری از کله آدمیان می گذرد.
یعنی نخست فرم ایده و اندیشه به خود می گیرد
تا بعد مادیت یابد.
(جامه عمل پوشد)

درماندگان
علی پاشائی

لاله ها رفتند ازصحنِ چمن
ما
ـ مترسک های بستان ـ
مانده ایم

شب نشسته برسریرِ بوستان
جای گل،
ما
ـ شب پرستان ـ
مانده ایم

شد چراغِ لاله گونِ می، خموش
شادخواران، می پرستان، مانده ایم

گوئیا دیگر نمی چرخد زمین
اینچنین ما، در زمستان مانده ایم

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

من در بیرون از زمان ایستاده ام.
احمد شاملو

بحث بر سر ایستادن کسی در بیرون از زمان است.

1
همین ادعا را متمدنانه مورد بحث قرار دهید.

2
فحش دادن کسب و کار لات ها و لومپن ها و لاشخور ها ست.

3
روشنگری یعنی خروج از خریت خود خواسته
به قول کانت خردگرا

4
منظور حریف طعنه زدن به بی همه چیزان است؟

5
این سخن مارگوت بیگل
در هر صورت
جفنگ است.
سکوت به معنی خلأ است و سرشار از چیزی نیست.

6
آره.
حق با شما تس:
شعر با فیزیک و شیمی فرق دارد.
مسئله اما این است که ایراسیونالیسم (خردستیزی) را
نمی توان در فیزیک و شیمی و علوم طبیعی دیگر
به خورد خلایق داد.

7
برای تخریب خانه خرد خلایق
خردستیزان وطنی و فرنگی
یا در فرم شعر وارد عمل می شوند
(شوپنهاور، نیچه و شاملو و لاشخورهای دیگر)
و یا با نثر شعرگونه (هایدگر، جلال ال احمد، هدایت و زباله های دیگر)

8
دفاع از خرد
تکلیف بشریت خردگرا و حقیقت پرست است.
دفاع از خرد واجب تر از آب و نان شب است.

من از آن تو ام
مرا به من باز مده
مولانا

این سخن مولانا
ـ در لفافه عشق ـ
تبلیغ نظام برده داری است.

1
آدم اما آدم است و نه گوساله
تا از آن این و آن باشد.

2
آدم
قابل خرید و فروش و اجاره دادن نیست
مگر اینکه سلب آدمیت شده باشد.

3
سلب آدمیت از آدمیان
اما
توهین به آدمیت آدم ها ست.

4
بنده و برده و رهی و کنیز و غلام و غیره
آدم های سلب آدمیت شده اند.

5
وظیفه روشنگری
دفاع از آدمیت آدم ها و اختیار (آزادی) آدم ها و
خود مختاری (استقلال فکری و عملی) آنها ست.

دقیقا
انعکاس عین در آیینه ذهن
و تفکر
بر شالوده همین دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
امکان پذیر می گردد.

1
آثار هنری
در واقع احیای مجدد خاطرات (تجارب فیلتریزه شده ی) تلنبار و انبار شده در حافظه و روح و روان اند.

2
دانش تجربی و تئوری هم نتیجه کار فلسفی بر روی خاطرات است.

3
خاطرات ما
چه خوشایند و چه ویرانگر
تجارب از صافی گذشته (فیلتریزه شده ی) ما هستند
که در حافظه ما
در اعماق روح و روان ما ذخیره می شوند و
در موارد معینی از اعماق کنده می شوند
بالا می آیند و باز ادراک و حتی باز اندیشیده می شوند.

4
نه خاطرات و نه تجارب
به آسانی به دانش تجربی (درس عبرت به قول خاقانی)
تبدیل نمی شوند.

5
برای تبدیل تجربه و یا خاطره به دانش تجربی (تئوری)
باید روی آن کار فکری عرقریز صورت گیرد.

6
این کار به بضاعت مفهومی و به لیاقت فکری نیاز دارد.
کار هر کس نیست.

7
به همین دلیل خیلی ها خطای واحدی را
(تجربه منفی واحدی را)
بارها مرتکب می شوند.

8
به همین دلیل از دیالک تیک حسی و عقلی
(سنسوئال و راسیونال) از سوئی و
از دیالک تیک تجربی و نظری
(امپیریکی و تئوریکی) از سوی دیگر
سخن می رود.

9
حسی روی دیگر مدال عقلی است
تجربی روی دیگر مدال نظری است.
تفکر به همه این چهار قطب دیالک تیکی محتاج است.

10
نقش تعیین کننده از آن حسی و تجربی است
بدون شناخت حسی، شناخت عقلی تشکیل نمی شود
و بدون شناخت تجربی، شناخت نظری تشکیل نمی شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر