حیدر
بابایه سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل
از
میمحا نجار
دوْنیا
قضوْ- قدر ، اؤلوْم - ایتیمدى
دوْنیا بوْیى اوْغولسوزدى، یئتیمدى
دوْنیا بوْیى اوْغولسوزدى، یئتیمدى
سید
محمد جواد غروی (موسوی غروی)
( ۱۲۸۲ - ۱۳۸۴)
از
مجتهدان و نویسندگان معاصر
سید
محمد جواد غروی می گوید:
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات و اسباب و مسبباتی است
که
تغییر نمی پذیرد.
و
قدر تعین قضاء ازلی در اندازه ای معین است که در اختیار انسان است.
·
این تعریف علامه غروی از دیالک تیک
قضا و قدر است:
1
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است.
·
قضا از دید علامه، حکمی است که
صادر شده است.
·
منظور علامه از حکم، احتمالا فرمان،
مشیت، اراده، خواست و فتوا ست.
·
آنچه عیان است، این است که قضا حکمی
است که سوبژکتی صادر کرده است.
·
این به چه معنی است؟
2
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
·
این بدان معنی است که قضا منشاء سوبژکتیوی
دارد.
·
سؤال این است که قضا حکم چه مرجعی،
چه اوتوریته ای، چه سوبژکتی است؟
·
شاید علامه بعدا سوبژکت حکم را، یعنی
حاکم را نام ببرد.
3
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
·
قضا حکمی است که حاکمی صادر کرده
است.
·
این حکم اما شبیه احکام معمولی
نیست.
·
احکام معمولی می توانند پس از مدت
معینی تحت شرایط دیگر کهنه و بی اعتبار شوند.
·
قضا اما حکمی ازلی است.
·
سؤال ناقابل دیگر این است که منظور
از حکم ازلی چیست؟
4
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
·
مشخصه دیگر قضا، ثبات آن است.
·
حکمی که حاکم مورد نظر علامه صادر
کرده هم ازلی است و هم ثابت و لایتغیر است.
·
سؤال ناقابل دیگر از علامه این است
که از کجا می داند که قضا حکم است و ضمنا ازلی و ثابت است؟
·
چگونه می توان بدون محک تجربه حکمی
راجع به چیزی صادر کرد؟
·
بدتر از آن چگونه می توان بدون
شنیدن دلیل تجربی و منطقی، ادعای علامه ای را قبول کرد؟
5
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
·
در قانون جهان؟
·
جهان که ازلی نبوده و نیست.
·
جهان تاریخی دارد.
·
جهان شناسنامه دارد که تاریخ تولدش
در آن ثبت شده است.
·
ازلی و ابدی ماده است که جامعه و
جهان یکی از فرم های وجودی آن است.
·
فرم وجودی دیگر ماده مثلا انرژی است.
·
فرم وجودی دیگر ماده مثلا کاینات
است با میلیاردها ستاره و سیاره، ماه و کمیت و غیره.
·
نکند این حاکم کذائی برای انرژی و
یا برای کرات آسمانی حکمی صادر کرده که قضا نام دارد؟
·
ضمنا منظور علامه از قانون عالم
چیست؟
6
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
و
معلولات و اسباب و مسبباتی است که تغییر نمی پذیرد.
·
لامصب، قضا حکم است و یا معلولات،
اسباب و مسببات؟
·
حکم به معنی جمله است.
·
هر حکمی جمله ای است که بر زبان
رانده می شود.
·
ما با دیالک تیک جمله و حکم سر و
کار داریم.
·
دیالک تیک جمله و حکم بسط و تعمیم دیالک
تیک فرم و محتوا ست.
·
جمله به مثابه ظرف حاوی مظروفی به
نام حکم است.
·
حکم اندیشه ای است.
·
جمله زره مادی اندیشه (روح) است.
·
حکم چیزی مجرد و انتزاعی است و فقط
در کله و یا در ذهن آدمیان وجود دارد.
·
جمله به مثابه زره مادی سبب می شود
که حکم شنیده شود.
·
نوشته شود.
·
گفته شود.
·
اگر قضا حکم کسی باشد، در فرم مادی
اش، جمله ای و یا عبارتی است.
·
اگر قضا مشیت و اراده سوبژکتی
باشد، در فرم جمله مادیت کسب می کند.
·
ابلاغ می شود.
·
«حسن،
برو آب بیاور.»
·
این حکم ننه ی حسن است که فرم مادی
جمله کسب کرده است.
·
این مادیت یابی اراده ننه حسن است
که آب لازم دارد.
7
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
و
معلولات و اسباب و مسبباتی است که تغییر نمی پذیرد.
·
قضا از دید علامه در هر صورت، حکمی
ازلی و لایغیر یعنی ابدی در قانون عالم است.
·
شاید منظور علامه این باشد که
قانون عالم از احکامی تشکیل یافته است و قضا یکی از آن احکام است.
·
قضا یکی از احکام ازلی و ابدی در
قانون عالم است.
·
علامه اما «تعریف» خود را فراموش
می کند و قضا را معلولات و اسباب و مسببات لایتغیر یعنی ازلی و ابدی قلمداد می کند.
·
معلولات، اسباب و مسببات اولا جمع
اند و نه مفرد.
·
قضا اما قرار بود حکمی باشد.
·
یعنی مفرد باشد.
·
سوبژکت که نمی تواند با صدور حکمی
میلیون ها معلول و سبب و مسبب معجزه کند.
8
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات
و اسباب و مسبباتی است که
تغییر نمی پذیرد.
·
هر معلولی در دیالک تیک علت و
معلولی تشکیل می شود و خود به نوبه خود علت معلول دیگری می گردد.
·
مثلا باران به مثابه معلول، علتی
دارد به نام مثلا ابر.
·
علامه که نمی تواند بگوید باران
قضا ست.
·
حکم ازلی و ابدی است.
·
چون خود ابر هم معلول علت و یا حتی
علل دیگری است.
9
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات
و اسباب و مسبباتی است که
تغییر نمی پذیرد.
·
اسباب جمع سبب است.
·
سبب هم در دیالک تیک مسبب و سبب
وجود دارد:
·
«عدو
شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»
·
·
عدو در این ضرب المثل، مسبب است و
خیر سبب.
10
قضاء
به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است
و معلولات و اسباب و مسبباتی است که
تغییر نمی پذیرد.
·
جالب تر از همه، مسببات بودن قضای
کذائی است که روزی حکمی بوده است.
·
شاید منظور علامه این است که قضا
به مثابه معلول و یا سبب، علت و مسبب، معلول و سبب دیگری می شود.
ادامه دارد.
ایام بکامتان .چند روز قبل از رابطه بین بازی کودکان اعمال اتوریته گوژپشت نتردام وگربه اش نوشتید .بدون آنکه دلایل ابژکت و سوبژکت موضوع را باز کرده و گسترش دهید.استدعا داریم این موضوع را بسیط توضیح دهید.با یاد استاد گرامی سالیان دور مرحوم ترابی در دانشگاه تبریز که در این موارد بسیار توضیح میداد و خواهان اندیشیدن ما دانشجویان آن سالها بود.سلامت باشید.آموزگار دیروز شاگرد هنوز
پاسخحذفممنون. از سحن نظر
پاسخحذفگوژپشت نوتره دام
در جامعه فرانسه آن دوره
نازل ترین فرد در هیرارشی (سلسه مراتب) اجتماعی بوده و
مورد تمسخر و تحقیر و آزار حتی کودکان قرار می گرفته است.
به همین دلیل
به گربه ای که داشت
امر و نهی می کرد
(اعمال اوتوریته می کرد)
درست به همان سان که دختر کولی به او اعمال اوتوریته می کرد
تا بتواند از شر کشیش در امان بماند.
اعمال اوتوریته به رگبه
به معنی خروج از هیچ وارگی بود.
به معنی کسب هویت بود.
کودکان همین رابطه را با عروسک ها و غیره دارند.
می توان حدس زد که در روانشناسی کودکان
رابطه آنها با مثلا عروسک شان
همان رابطه والدین با کودکان است.
اوتوریته مبتنی بر عشق
دیالک تیک تربیت
دیالک تیک تنبیه و تحبیب
حسن نظر
پاسخحذف