اشرف
دهقانی
«رویکرد
جدید» حزب دموکرات کُردستان ایران
در
خدمت کیست؟
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک اشرف دهقانی
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
اصولا
باید دانست و تأکید کرد،
تا زمانی که نظام سرمایه داری وابسته (؟)
بر
جامعه ایران حاکم است،
با
وجود هر رژیمی،
مسئله
حق تعیین سرنوشت
و یا به زبان محدود رهبران حزب دموکرات
«مسئله
کُرد»
هیچگاه به شیوه دموکراتیک (؟)
قابل
«حل» نبوده و نخواهد بود.
·
سؤال این بود که ایراد تئوریکی
بنیادی حضرات در طبقه بندی بورژوزی به دو زیر طبقه خوب و بد (دوست و دشمن) کجا ست؟
·
اصطلاح «زیرطبقه» را به تقلید از
اصطلاح ریاضی «زیرمجموعه» می سازیم.
1
·
در ایران و در خیلی جاهای دیگر،
کسی از فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی خبر ندارد.
·
در احزاب به اصطلاح کمونیست و
جریانات مدعی طرفداری از طبقه کارگر، واژه ها، اصطلاحات و سخنانی ـ چه بسا گسیخته،
مرده، آیه واره و احادیثی از این و آن ـ به نام مارکسیسم ورد زبان های بعضی از
افراد بودند که بیشتر به درد دختربازی می خوردند تا به درد تحلیل شرایط اجتماعی ـ اقتصادی
فوق العاده بغرنج.
·
قحط آشنائی با خرد کل اندیش
(فلسفه) حاکم بوده و کماکان حاکم است.
·
اگر جفنگیات رهبران مدعی کمونیسم این
سامان بی سامان زیر ذره بین تحلیل قرار داده شوند، مسئله روشن تر می شود.
·
آنگاه تمیز دعاوی چپ های کذائی از
دعاوی راست های فاشیستی و فوندامنتالیستی
به شق القمری تبدیل می گردد.
·
خوداندیشی، تفکر خلاق، زنده و پویا،
در میان اجامر عیرانی همچنان و هنوز حکم کیمیا دارد.
·
تنها هنر این جماعت، نشخوار
جفنگیات این و آن خودی و بیگانه و فرار از خوداندیشی است.
·
مغز اکثر این اجامر گچ بسته است.
·
کله این جماعت به گورستان
گرانبهاترین سلول ها بدل شده است.
·
پیر تر می شوند، ولی نه خردمندتر،
بلکه بمراتب خر تر.
·
این جماعت، حتی عاجز از تحلیل
امپیریستی و یا سنسوئالیستی (تجربه گرایی، حسگرائی) چیزها، پدیده ها، سیستم ها و
روندهای هستی اند.
·
دنبال آیه و روایت و حدیث می گردند
و مشخص ترین فاکت ها، اسناد و مدارک را عمدا و آگاهانه فراموش می کنند.
·
این نوعی ذلت فکری و فرهنگی
است.
2
·
بورژوازی، روزی روزگاری طبقه
اجتماعی انقلابی ئی بوده است.
·
بورژوازی، روزی روزگاری، تمایلات
انقلابی و ضد فئودالی داشته است.
·
غولان فلسفی بزرگی در خدمت این
طبقه اجتماعی بوده اند:
·
کانت، فیشته، هگل، فویرباخ در
آلمان از آن جمله اند.
·
دیدرو (دیده رو)، هلوه تیوس،
لامتری، د المبر، هولباخ، ژان ژاک روسو، روبسپیر و غیره در فرانسه از آن جمله بوده
اند که چه بسا در میادین عمل رزمیده اند.
·
این بورژوازی را بورژوازی آغازین
می نامند.
·
یکی از منابع فلسفه مارکسیستی،
میراث فلسفی این غولان بورژوائی بوده است.
·
مارکس و انگلس میراث فلسفی
بورژوائی آغازین را نفی دیالک تیکی کرده اند:
·
یعنی جنبه های مثبت و مترقی آن را
حفظ کرده اند و توسعه داده اند و جنبه های منفی و مزخرف آن را نقد و حذف کرده اند.
3
·
بورژوازی اما پس از ورود پرولتاریا
به مثابه طبقه ی برای خود، به عرصه تاریخ، رفته رفته همه خصایل و دستاوردهای فکری
و فرهنگی و فلسفی خود را بوسیده و کنار نهاده و از پوتانسیل (ظرفیت) انقلابی تهی
شده و به بورژوازی واپسین بدل شده است که
بر لب گور تاریخی اش ایستاده است و داوطلبانه تن به کفن و دفن نمی دهد.
·
فلسفه بورژوائی واپسین کمترین
قرابتی به فلسفه کلاسیک بورژوائی ندارد.
·
فلسفه بورژوائی واپسین ـ به عبارت روشن
تر ـ سودائی جز بی اعتبار سازی فلسفه کلاسیک بورژوائی در سر ندارد.
·
مراجعه کنید به فلسفه بورژوائی
واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری که در فصل اول آن، فلسفه کلاسیک
بورژوائی نیز توضیح داده شده است.
4
·
خاتم الفلاسفه ی فلسفه کلاسیک
بورژوائی، لودویگ فویرباخ بوده است.
·
مارکس تحت همین عنوان یکی از آثارش
را به رشته تحریر در آورده است:
لودویگ فویرباخ و پایان
فلسفه کلاسیک آلمان
5
·
فلاسفه کلاسیک بورژوائی از سرتاپا اوپتیمست، طرفدار پیشرفت اجتماعی،
طرفدار هومانیسم و راسیونالیسم بوده اند.
·
خردگرا به تمام معنی بوده اند.
·
فلاسفه کلاسیک بورژوائی از فرق سر
تا نوک پا، ضد فئودال، ضد روحانی، ضد خرافات از هر نوع و ضد مذهبی بوده اند.
·
آثار فلاسفه کلاسیک بورژوائی،
مسیحیت و کلیسا را به بحران کشیده اند و به زانو در آورده اند.
6
·
خاتم الفلاسفه فلسفه بورژوائی
واپسین، فریدریش نیچه بوده است که مؤسس خردستیزی (ایراسیونالیسم)، نیهلیسم اخلاقی،
پسیمیسم، ضدیت با پیشرفت اجتماعی و پدر معنوی راسیسم و فاشیسم (ناسیونال ـ
سوسیالیسم) بوده است که کتبش در زمان هیتلر جزو کتب درسی در آلمان بوده اند.
·
به قول گئورگ لوکاچ، بدون مسمومیت
مردم آلمان به زباله های فکری و فلسفی نیچه اینقدر پیروزی سهل و آسان فاشیسم امکان
پذیر نمی گشت.
·
(نقل به مضمون)
·
بدون مسمومیت مردم آلمان و غیره به
سم ایده ئولوژیکی نیچه زجرکش و قلع و قم کردن 6 میلیون نفر از همنوعان شان در داخل
رایش سوم و 60 میلیون نفر در خارج از رایش سوم امکان پذیر نبود.
·
مراجعه کنید به خرد، خردستیزی،
نیهلیسم اخلاقی، نیهلیسم، پسیمیسم، فاشیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
7
·
مدعیان چپ در ایران و شاید هم در
جهان، عمدتا عاجز از تمیز بورژوازی انقلابی آغازین از بورژوازی مرتجع، کنسرواتیو و
ضد انقلابی واپسین اند.
·
در مطبوعات حزب توده حتی واژه
بورژوازی واپسین یافت نمی شود.
·
مسئله درست در همین جا ست.
8
·
بورژوازی از اواخر قرن 19، تغییر
ماهیت داده و به بورژوازی واپسین استحاله یافته است.
·
بورژوازی واپسین مخالف سرسخت شعار
ها و ایدئال های فلاسفه کلاسیک بورژوائی است:
الف
·
ایمانوئل کانت و امثالهم صلح ابدی
را آرزو می کردند و ایدئالیزه می کردند.
·
فرمانفرمائی خرد را آرزو می کردند،
تجلیل و ایدئالیزه می کردند.
ب
·
فلاسفه بورژوازی واپسین، مبلغ
خستگی ناپذیر جنگ ابدی اند.
·
این اجامر با توسل به تئوری های
بیولوژیکی، تئوری جنگ ابدی و سیطره قوی بر ضعیف را سرهم بندی و وسیعا تبلیغ می
کنند.
·
(سوسیال ـ داورینیسم، نئو داروینیسم)
·
فلاسفه بورژوازی واپسین، خردستیزی
را شب و روز تبلیغ می کنند.
·
کپک زده ترین و عتیقه ترین مذاهب و
خرافه ها را از قبور عتیق بیرون می کشند و مد می کنند.
·
مبلغ عرفان و نیهلیسم و نیهلیسم
اخلاقی و پسیمیسم و پست مدرنیسم و زباله های متنوع دیگر اند.
·
کانت و هردر و غیره مبلغ سرسخت فرامین
اخلاقی بودند.
·
فلاسفه بورژوازی واپسین در صدد
تبدیل بشریت به جنده و جاکش اند.
9
·
وحدت بورژوازی امپریالیستی با
کلیسا و کنیسه و مسجد و با نظامات برده داری و فئودالی، خود دلیل روشنی بر گسست بورژوازی
واپسین از بورژوازی انقلابی آغازین است.
10
·
دلیل گرفتاری طبقه حاکمه برخاسته
از انقلاب سفید در بحران نیز در همین پدیده بوده است:
·
زیربنای اقتصادی جامعه پس از
پیروزی سهل و آسان انقلاب بورژوائی سفید، کاپیتالیستی شد.
·
بورژوازی مدرن اما قادر به تغییر
روبنای ایده ئولوژیکی فئودالی نبود.
·
20 هزار مستشار امریکائی هم آلترناتیو ایده
ئولوژیکی در اختیار نداشتند تا روبنای ایده ئولوژیکی با زیربنای کاپیتالیستی جامعه
دمساز شود.
·
تنها پرچم ایده ئولوژیکی که 20
هزار مستشار امریکائی در اختیار بورژوازی مدرن ایران قرار دادند، پرچم آنتی کمونیسم
بود.
·
ساواک تا آخرین لحظات حیاتش سرسختانه
و کورکورانه بر ضد حزب توده می جنگید.
·
فرح دیبا هنوز هم در تلویزیون های امپریالیستی،
آنتی کمونیسم را نشخوار می کند و بسان بقیه رهبران عظیم الشأن اپوزیسیون عنگلابی، آبروی
ایران و ایرانی را می برد.
·
چون طبقه حاکمه امپریالیستی، نظام سرمایه
داری را به عنوان پایان تاریخ اعلام کرده و به خیال خود، فاتحه بالا بلندی بر
انقلابات پرولتری خوانده است.
11
·
با آنتی کمونیسم اما نمی توان بر
ضد اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی جنگید.
·
چون خود این اجامر، صدها بار ضد کمونیست
تر از بورژوازی مدرن ایران اند.
·
مستشاران پوپریستی ـ امپریالیستی از
فرط خریت به طبقه حاکمه بورژوائی توصیه حمایت از مسجد و منبر می کردند تا جامعه را
از خطر کمونیسم مصون دارند.
·
نتیجه همه این تدابیر نازک اندیشان
طبقه حاکمه امپریالیستی همین است که در ایران ویران و در خرابات خاورمیانه سوزان می
بینیم.
·
همه رژیم های لائیک سرنگون می شوند
و با رژیم های فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی جایگزین می گردند و فاجعه پایان
ندارد.
فرو خلید در دلم
غمی که نیست، مرهمش
و گرنه خار او بدی
به نشتری در آمدی.
(سایه)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر