«نظام»
را چگونه بفهميم
عبدی
کلا نتری
سخنرانی
در مرکز کِه وُرکيان
دانشگاه
نيويورک
( ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶)
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک
وی وی یان
تحلیلی
از
یدالله
سلطان پور
به نظر من
نمي شود صحبت از «تغيير نظام» يا «اصلاح» يک
نظام کرد
بدون آنکه يک تئوری يا تحليل ساختاری از سيستم قدرت
در
آن نظام داشته باشيم.
·
اگر عبد «کلان» تر ها، تعریف علمی
از مفاهیم می داشت، اگر نظام جمهوری
اسلامی را به مثابه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی تلقی می کرد که بر پایه شیوه تولید
معینی قوام یافته، که ساختاری به نام مناسبات تولیدی معین دارد، که دیالک تیکی از
زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی است و در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده
از آن زیربنای اقتصادی (ساختار جامعه) است، می شد ادعای او را تأیید کرد.
·
ولی چون او با مفاهیم فلسفی و با مفاهیم اقتصاد سیاسی بیگانه است و فقط در
روبنای جامعه و با عناصر سطحی آن روبنا کلنجار می رود، نمی توان به دعاوی او تره
حتی خرد کرد.
1
به
نظر من
نمي شود صحبت از «تغيير نظام» يا «اصلاح» يک
نظام کرد
بدون آنکه يک تئوری يا تحليل ساختاری از سيستم قدرت
در
آن نظام داشته باشيم.
·
اگر منظور او از سیستم قدرت، هیئت
حاکمه باشد که مدیر بخور ـ نمیر نهادهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و
غیره جامعه است، حتی بی اعتنا به بی اعتنائی او به طبقه حاکمه که اعضای هیئت حاکمه
یا متعلق به آن اند و یا مأمور آن اند، ادعای او در این جمله، جفنگی بیش نیست.
·
چرا و به چه دلیل؟
2
به
نظر من
«تغيير
نظام»
·
اگر فرض را بر این بگذاریم که
جامعه عمارتی چند طبقه است، منظور عبد «کلان» تر ها در این جمله این خواهد بود که
پیش شرط تغییر آن عمارت، داشتن تحلیلی از روبنای آن، مثلا شکل و شمایل در و دیوار
و پنجره و سقف و غیره، ضمن بی اعتنائی به زیربنای آن است.
·
در این صورت می توان بر شانه های
زیربنای لاغر ـ مردنی، عمارتی چند تنی برپا داشت.
·
اتفاقا در ترکیه از این کارها هم
کرده بودند.
·
عبد «کلان» تر های ترکیه هم بی
اعتنا به زیربنا، عمارات چند طبقه ساخته بودند و به این و آن فروخته بودند.
·
اما بادی وزید و عمارات مبتنی بر
شن، در طرفة العینی فرو ریخت.
3
به
نظر من
«اصلاح» يک نظام
·
منظور عبد «کلان» تر ها از «اصلاح»
نظام چیست؟
·
چه فرق، تفاوت و تضادی میان تغییر
و اصلاح وجود دارد؟
·
می توان به قبر قمر بنی هاشم قسم
خورد که عبد «کلان» تر ها از تعریف این دو
مفهوم فلسفی نیز عاجز است.
·
تغییر، مفهوم عامی است که اصلاح هم
مشمول آن می شود.
·
اگر عبد «کلان» تر ها تعریف علمی
این مفاهیم را می دانست، به بطلان ادعای
خود سهلتر و بهتر پی می برد:
4
«تغيير نظام» يا «اصلاح» يک نظام
·
تغییر هر چیز بی سمت و سو ست:
·
نظام را هم می توان به طرز مثبت و
بالنده تغییر داد و به نظام مترقی تر تبدیل کرد و هم می توان آن را تخریب کرد و به
نظام ارتجاعی تر مبدل ساخت:
مثال
·
نظام اجتماعی ـ اقتصادی ناشی از
انقلاب بورژوائی سفید در اثر پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی
تغییر یافت.
·
هر تغییری مثبت و امید بخش نیست.
·
جای طبقه حاکمه بورژوائی مدرن را
طبقه حاکمه متشکل از ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی گرفت و فاجعه آغاز
شد.
·
در مدت کوتاهی بخش اعظم دارائی زیر
زمینی و روی زمینی و حاصل عرق جبین توده های مولد و زحمتکش برباد رفت.
·
جامعه بلحاظ فکری و فرهنگی به اعماق
تاریخ، به عصر توحش و در بهترین حالت، به عصر بربریت سقوط کرد.
5
«تغيير
نظام» يا «اصلاح» يک نظام
·
اصلاح و یا رفرم نیز فرمی از تغییر
است.
·
اصلاحات ارضی و یا رفرم ارضی پس از
پیروزی انقلاب بورژوائی سفید و لغو مناسبات تولیدی فئودالی، تغییر مثبت و بالنده و
حتی انقلابی بود.
·
با لغو مناسبات تولیدی فئودالی،
قید وبندهای دیرین از دست و پای نیروهای مولده جامعه برداشته شدند و جامعه رو به
رشد نهاد.
·
همین مثال حاوی چه آموزش نظری
(تئوریکی) است؟
6
«تغيير
نظام» يا «اصلاح» يک نظام
·
از این مثال می توان فهمید که میان
رفرم و انقلاب، و رفرم و ارتجاع رابطه دیالک تیکی هست.
·
رابطه ای هست که با بمب اتم حتی نمی
توان آن را پاره کرد.
·
دیالک تیک انقلاب و رفرم و ارتجاع
و رفرم را اما چگونه می توان بدون تسلیحات فلسفی توضیح داد؟
·
مگر می توان با مفاهیم تق و لق عبد «کلان» تر ها از عهده توضیح
آن بر آمد؟
·
اصلا تفاوت و تضاد رفرم و انقلاب و
ارتجاع چیست؟
7
«تغيير
نظام» يا «اصلاح» يک نظام
·
انقلاب اجتماعی (و ضد انقلاب) در
زیربنای اقتصادی جامعه صورت می گیرد.
·
انقلاب اجتماعی مناسبات تولیدی
حاکم را، ساختار اقتصادی جامعه را ـ قبل از همه ـ درهم می کوبد و با ساختار
اقتصادی بهتر و برتر جایگزین می سازد.
·
مثلا مناسبات تولیدی فئودالی را
لغو می کند و با مناسبات تولیدی کاپیتالیستی جایگزین می سازد.
·
این عملا به چه معنی است؟
8
«تغيير
نظام» يا «اصلاح» يک نظام
·
این به معنی تعویض طبقه حاکمه است.
·
در اثر انقلاب بورژوائی، طبقه
حاکمه فئودال، اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی از اریکه قدرت بطور کلی (چه
قدرت سیاسی، چه قدرت اقتصادی، چه قدرت ایده ئولوژیکی) به زیر کشیده می شود و همه
اهرم های قدرت در همه عرصه های جامعه به دست بورژوازی سپرده می شود.
·
برای این دست به دست شدن اهرم های
قدرت، رفرم های اجتماعی کسب ضرورت می کنند.
·
پس از هر انقلاب اجتماعی، همه عرصه
های اجتماعی رفرمیزه می شوند.
·
مثلا جای مناسبات ارباب ـ رعیتی را
مناسبات بورژوائی می گیرند.
·
رعایا به دهقانان و یا به
پرولتاریا استحاله می یابند.
·
کتب درسی در مراکز آموزشی ـ پرورشی
محتوای بورژوائی کسب می کنند.
·
روبنای ایده ئولوژیکی در اثر رفرم
های پی در پی مدرنیزه می شود.
·
مذهب و خرافه و فقه و زباله های
فئودالی دیگر رهسپار زباله دانی می شوند.
·
علم بر تخت می نشنید و جای خریت و
خرافه را خرد اندیشنده می گیرد.
·
همه این تغییرات، تدریجی و
زمانگیرند و محتاج رفرم های اجتماعی اند.
9
«تغيير
نظام» يا «اصلاح» يک نظام
·
تغییر و رفرم ضمنا می توانند منفی
باشند.
مثال
·
شکست انقلاب بورژوائی سفید و روی
کار آمدن ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی، نیز تغییری بوده است.
·
تغییر منفی و مخرب بوده است.
·
این روند ضد انقلابی و ماهیتا
فئودالی ـ روحانی را رستاوراسیون (احیای مناسبات قبل از انقلاب) می نامند.
·
رستاوراسیون نیز با رفرم هائی تحقق
می یابد.
·
این رفرم ها اما در خدمت ارتجاع
هستند و نه در خدمت پیشرفت جامعه.
·
با این رفرم های منفی و سطحی، زیربنای
اقتصادی دست نخورده می ماند، ولی بزک هائی در عناصر روبنایی صورت می گیرند تا
خلایق خام و خر و رام و اهلی شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر