فصل بیستم
توسعه علوم طبیعی و فلسفه بورژوائی واپسین:
فیزیک، بیولوژی، روانشناسی
جان ارپن بک
اولریش روزه برگ
برگردان
شین
میم شین
پیشکش به
هوشنگ قربان
نژاد
بخش دوم
فیزیک
ادامه
79
·
حضرات در زبانتحلیل منطقیِ زبان
روزمره و در زبانعلم تصنعی به دنبال نتایجی گشتند که مستقل از شالوده جهان
بینانه باشند.
·
تحلیل های منطقی اما بر خلاف
ریاضیات، برای پیشرفت معرفتی فیزیک تاکنون بی معنی مانده اند.
80
·
علمفلاسفه و علم ـ منطقدانان، که
سمتگیری کونستروکتیویستی داشته اند نیز کرد و کار های علمی را و تئوری های تقلیل
یافته در آغاز تا حد احکام را، ترجیحا در اهمیت عملیاتی و پراگماتیکی مورد تأکید
قرار داده اند.
·
از آن جمله اند، بریجمن و غیره.
81
·
دینگلر تلاش کرد تا در نظریه
کونستروکتیویستی، یقین و اطمینان معارف
فیزیکی را که در رلاتیویسم و کونونسیونالیسم بر باد رفته است، نجات دهد.
·
(دینگلر، «فروپاشی علم و تقدم فلسفه»، 1926)
·
(کونستروکتیویسم به مجموعه ای از جریانات
فلسفی در قرن 20 اطلاق می شود.
·
بخش اعظم این جریانات بر آنند که
موضوع شناخته شده توسط خود ناظر تشکیل می شود.
·
این جریانات نماینده موضع
نومینالیستی در رابطه با مسائل عام اند.
·
مراجعه کنید به نومینالیسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
1
·
ما با دو نوع مهم از
کونستروکتیویسم سر و کار داریم:
الف
کونستروکتیویسم رادیکال
·
کونستروکتیویسم رادیکال بر آن است
که انسان ها قادر به شناخت واقعیت عینی نیستند.
·
چون هر کس «واقعیت» را در کله خود
می سازد.
·
این به معنی انکار عینیت واقعیت
عینی است.
ب
کونستروکتیویسم ارلانگر
·
کونستروکتیویسم ارلانگر بر آن است
که واقعیت نه بطور فردی، بلکه مشترکا تشکیل می شود.
·
این کار به مدد متد زبانی و متد
علمی صورت می گیرد:
·
بر «واقعیت خام جهان» غلبه می شود
و جای آن را «کونستروکسیون شناخت متدیکی و علمی» می گیرد.
·
کونستروکتیویسم ارلانگر تحت تأثیر
کونستروکتیویسم ریاضی است و بسان کونستروکتیویسم رادیکال، نگرشی نومینالیستی است.
مترجم)
82
·
این کرد و کار دینگلر، به قیمت حذف
و امحای فیزیک مدرن تمام می شود.
·
از دید او، تئوری نسبیت و تئوری کوانتومی
فاقد «اعتبار واقعی» اند و فقط برای محاسبه صوری مفید اند.
83
·
در امپیریسم فیزیک آلمان (لنارد،
اشتارک)، محاسبه صوری هم خط می خورد و حذف می شود.
84
·
امروزه، پیروان دینگلر در
پروتوفیزیک به همین دلیل می کوشند تا ضمن زیر علامت سؤال فلسفی قرار دادن مقررات
متافیزیکی فیزیک کلاسیک، از نتایج نهائی وخیم به ویراژی جان بدر برند.
·
(پروتوفیزیک عبارت است از برنامه فلسفی برای
اثبات فیزیک اسلوبی.
·
در این برنامه، وسایل اندازه گیری،
مثلا ساعت بنا بر اصول معینی تعریف می شوند و گذار غیر امپیریکی (غیر تجربی) به
مقدمات فیزیک امکان پذیر می گردد.
·
آنگاه، مفهوم اندازه گیری امپیریکی
با توجه به هنجارهای وسایل اندازه گیری تدارک دیده می شود. مترجم)
85
·
برای دینگلر و پروتوفیزیسین ها در
شناخت واقعیت، اطمینان های روشن وجود دارند.
·
بنظر این تئوریسین ها در روند
اندازه گیری، هم دیالک تیک روند شناخت وجود دارد و هم انحلال آن در نسبیت مرز
هایش.
86
·
علم ـ منطق کونستروکتیو که در آغاز
بر ضد علم ـ منطق تحلیلی تشکیل شد، تا کنون، پیشرفت معرفتی فیزیک را به همان
اندازه اندک توانسته جلو براند که ضد آن، یعنی علم ـ منطق تحلیلی توانسته
است.
87
·
علمفلسفه پوزیتیویستی که با فرضیه
صرفنظر از جهان بینی وارد صحنه شده، علیرغم دیشوتومی (دو گرائی) مبتنی بر امپیریسم
و راسیونالیسم، هم ضد ماتریالیستی است و هم ضد دیالک تیکی است.
·
یعنی از سر تا پایش جهان بینی می
تراود و اصلا و ابدا از جهان بینی صرفنظر نکرده است.
·
این مسئله از دید انواع مختلف
طبیعتفلسفه بورژوائی که حاوی سمتگیری فلسفه حیاتی قوی اند، از خیلی وقت ها قبل،
پنهان نمانده است.
88
·
وقتی در خط سنتی پوزیتیویستی رفته
رفته اجبار به تضمین ماتریالیسم اسلوبی افزایش یافت که برای پژوهش های فیزیکی لازم
بود، رئالیسم انتقادی به عنوان مثال که در آغاز سمتگیری ضد پوزیتیویستی آشکار داشت،
با تز همگرائی رئالیسم انتقادی با پوزیتیویسم وارد صحنه شد و حتی کوشید تا برای
توجیه این همگرائی، ماتریالیسم دیالک تیکی را آلت دست قرار دهد.
·
(فون دلنگرو، «همگرائی فلسفه معاصر و فیزیک
مدرن»، 1970)
89
·
رئالیسم انتقادی مدعی توسعه و
تدوین آموزش مقولات فلسفی برای رفع حوایج فیزیک مدرن شده است.
·
رئالیسم انتقادی با «انتقادی» جا
زدن خود، مقولات منطبق با آن را با تصوراتی مرزبندی کرده که بنا بر آنها، روابط
زمانی، مکانی و دیگر روابط فونکسیونالِ بلحاظ فیزیکی بسته، می بایستی بالاجبار با
معاییر (معیارهای) واقعیت عینی خارجی انطباق یابند.
·
این خط فکری را بشر، هارتمن، ونتسل
و غیره نمایندگی می کنند.
90
·
رئالیسم انتقادی ـ بر خلاف
کانتیانیسم ـ قابل شناخت بودن چیز در خود را تا حدودی فرضیه بندی کرده است و به
خدمت روش رایج در فنومنولوژی کمر بسته است.
·
مراجعه کنید به چیز در خود در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
91
·
ضمن اینکه رئالیسم انتقادی،
متافیزیک ستیزی پوزیتیویسم را با هارت و پورت رد می کند، به آسانی آب خوردن به
تشکیل انجمنی با پوزیتیویسم می پردازد که هندوانه زیر بغل رئالیسم انتقادی می
چپاند و آن را به «وحدت فلسفی بخشیدن به مهمترین نتایج علوم طبیعی به مثابه تصویری
از طبیعت» موظف می سازد.
·
(بشر، «طبیعتفلسفه»، 1915، ص 29)
92
·
ضمن اینکه فونکسیون هویریستیکی
فلسفه در مقابل علوم طبیعی حفظ می شود، مسائل علوم طبیعی باز (حل نشده) از همان
آغاز بدون تعللی با ایراسیونالیسم ها پر می شوند.
·
در نتیجه، رئالیسم انتقادی به
عنوان پایه فلسفی تفاسیر مذهبیِ پژوهش
علوم طبیعی مثلا توسط باونیک و غیره به عرش اعلی برده می شود.
93
·
در بی اعتنائی نسبی بدان، انواع
مختلفی از اونتولوژی «مدرن» با نمایندگانی از قبیل هارتمن و یاکوبی تشکیل شده اند
که در آنها احکامی راجع به «وجود حقیقی» مستقل از متد های (اسالیب) شناخت صادر شده
اند.
94
·
سیستم های منطبق با آن بر خلاف
نیات اعلام شده، مقدم بر تئوری های فیزیکی قلمداد می شوند.
·
طبیعتفلسفه ای از این دست، نمی
تواند فراتر از شلینگ و هگل باشد.
95
·
به همین دلیل، تعجبی ندارد که در
بحث های فلسفی فیزیکدانان (فیزیسین ها) کسی کمترین اعتنائی به آنها ندارد.
·
ولی این چیزها برای کسانی که سواد فلسفی
ندارند، به دلیل داشتن انگیزه های مذهبی و غیره، اغلب به مثابه آخرین کلام علم
جلوه گر شده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر