۱۳۹۵ مهر ۲۳, جمعه

هماندیشی با مریم (70)

میم نون

مریم

انتقاد
ـ به استثنای انتقاد والدین از فرزند ـ
چگونه مى تواند سرچشمه عشق باشد،
يا برعكس اگر بگوييم عشق سرچشمه انتقاد است
انتقاد با تفكر همراه است
يعنى ما بعد از فكر كردن روى قضيه اى انتقاد مى كنيم ،
ولى عاشق كه در باره اعمال معشوق فكر نمى كند
كه از او انتقاد هم بكند
تازه اگر هم فكر كند و معشوق را نقد كند،
براى اينكه او را نرنجاند به روي خودش نمى آورد.

پایان


اصل این نقل قول از قرار زیر است:
انتقاد، کله عشق است.

1
منظور لئو کوفلر این است که
اگر عشق را ارگانیسم و یا اندام فرض کنیم،
کله آن ارگانیسم و یا اندام،
انتقاد
 است.

2
این
عملا و عینا
بدان معنی است که عشق فاقد انتقاد
مثل اندام بی سر است.
یعنی فاقد سمتگیری روشن است.

3
اندام بی سر
سمت و سو نمی شناسد و خود را به در و دیوار می کوبد.

4
عشق فاقد انتقاد
عشقی است که فاقد مرکز فرماندهی  است

5
چنین عشقی
منجلاب بحران است.

6
چون چنین عشقی از چاله در نیامده
به چاه می افتد.

7
اگر عاشق و معشوق همدیگر را نقد و تصحیح و تکمیل نکنند،
رابطه فی مابین از مغز (محتوا) تهی می شود.

8
رابطه تهی از مغز
پوسته ای توخالی است.

9
اصلا رابطه نیست.

10
میان مادران و پدران توده ای
انتقاد همیشه و همه جا حی و حاضر است.

11
روابط مستحکم فی مابین مبتنی بر احترام و عشق
هم
احتمالا به همین دلیل است.

12
تئاترها و تظاهرهای سرشته به ریا و تزویر
که در خانواده های غیر توده ای هست
از بی محتوائی روابط فی مابین خبر می دهد.

13
بلحاظ پسیکولوژیکی
خود مادران و پدران هم می خواهند که همسر شان
چشم بینای شان باشد و خریت های شان را تصحیح کند
تا درجا نزنند و رشد کنند.

14
اگر احیانا
به هر دلیلی
دیالک تیک سلب و اثبات (انتقاد و تأیید)
مختل شود،
رابطه فی مابین دیر یا زود دستخوش بحران می گردد
و فرو می پاشد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر