اثری از مارک شاگال
مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
حالت
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
غم
دور و اندیشه ی بیش و کم، دور
هستی
همه لذت و شور
ای
لحظه های بدینسان شگفت، از کجایید؟
کی،
وز کدامین ره آیید؟
از
باغ های نگارین مستی؟
از
بودن و تندرستی؟
از
دیدن و آزمودن؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
غم از شما دور باد.
·
دغدغه خاطر بیش و کم از شما دور
باد.
·
ای لحظه های این چنین شگفت انگیز منشاء
شما چیست؟
·
کی و از کدامین راه می آیید؟
·
از باغ های پر نقش و نگار مستی می آیید؟
·
از هستی و تندرستی می آیید؟
·
از دیدن و آزمودن می آیید؟
1
·
اخوان به دنبال منشاء لحظات زندگی
است که میهمان آسا هر از گاهی به دیدارش می آیند.
·
لحظات میهمان واره در قاموس اخوان
سرشار از مستی و هستی و تندرستی اند.
·
علاوه براین، فعال و کوشا و پویا و
جویا هستند و نه کسل، منفعل و بی بو و بی خاصیت:
·
در پی مشاهده و آزمون و آزمایش چیزها،
پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اند.
·
می توان گفت که لحظات زندگی در قاموس
شاعر، زنده و پویا و کوشا هستند.
·
وقتی از اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی)
شاعر سخن می رود، به دلیل این سمتگیری های او ست.
2
نه
من
بس
بودم و آزمودم
حتی
گاهی
خوشم آمد از خنده و بازی کودکانم (کودکانه ام)
اما
نه
ای
آنچنان لحظه ها، از کجایید؟
از
شوق آینده های بلورین
یا
یادهای عزیز گذشته؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
نه، فکر نمی کنم که شما در پی دیدن
و آزمودن باشید.
·
چون خود من، بوده ام و آزموده ام.
·
حتی گاهی از خنده و بازی کودکانه
ام، خوشحال بوده ام.
·
ای لحظات آنچنانی منشاء شما کجا
ست؟
·
شوق آینده های بلورین است و یا یاد
های ارزشمند ماضی؟
·
اخوان در این بند شعر، با رجوع به
تجارب شخصی خویش، به تصحیح تصورات خود راجع به لحظه ها می پردازد.
·
ضربه ای که ارتجاع فئودالی و امپریالیستی
بر جنبش انقلابی کشور وارد آورده، دمار از روزگار شاعر در می آورد.
·
تبر بر ریشه های ایدئال و امید
شاعر فرود آمده است.
·
اخوان به همین دلیل نمی تواند باور
کند که لحظه های شگفت منشائی از شرایط حال حاضر دارند:
از
باغ های نگارین مستی؟
از
بودن و تندرستی؟
از
دیدن و آزمودن؟
3
از
شوق آینده های بلورین
یا
یادهای عزیز گذشته؟
·
بنابرین، تنها منشائی که لحظه های
شگفت می توانند داشته باشند، یا در آینده های بلورین است و یا در یاد های ماضی.
·
منشاء لحظات زیبا نه در حال حاضر،
نه در باغ های مستی، نه در بودن و آزمودن، بلکه در شوق آینده های بلورین و یا یاد
های عزیز ماضی است.
4
نه
آینده؟
هوم، حیف، هیهات
و
اما گذشته
افسوس
باز
آن بزرگ اوستادم
یادم
آمد
چون
سیلی از آتش آمد
با
ابری از دود
بدرود،
ای لحظه، ای لحظه، بدرود
بدرود
·
معنی تحت اللفظی:
·
نه، فکر نمی کنم که از شوق آینده های
بلورین و یا از یادهای عزیز گذشته امده باشید.
·
آینده؟
·
حیف و هیهات.
·
گذشته؟
·
افسوس.
·
به یاد استاد بزرگم افتادم که با
سیلی از آتش و با ابری از دود آمد.
·
بدرود، ای لحظه.
·
بدرود.
5
و
اما گذشته
افسوس
·
اخوان نمی تواند منشاء لحظه های
میهمان را در ماضی ببیند.
·
چون ماضی نقد دیالک تیکی نشده است.
·
اگر ماضی نقد دیالک تیکی نشود، درس
گرفتن از آن محال می گردد.
·
بشریت فقط به شرط نفی دیالک تیکی ماضی
می تواند ادامه حیات دهد.
·
بدون نفی دیالک تیکی ماضی، بدون
نقد و حذف جنبه های منفی ماضی و حفظ و توسعه جنبه های مثبت ماضی، اعضای جامعه بی
ریشه می گردند و در مضارع بی پایه، بی مایه و بی سرمایه بسر می برند.
6
نه
آینده؟
هوم، حیف، هیهات
·
بدون حلاجی ماضی، اعضای جامعه در
مضارع شروع شده از صفر و در مضارع دایم بسر می برند.
·
چون اعضای جامعه، بدون نفی دیالک
تیکی ماضی، دستخالی می مانند و نمی توانند آینده ای داشته باشند.
·
پیش شرط تشکیل آینده، نقد دیالک
تیکی ماضی است.
7
باز
آن بزرگ اوستادم
یادم
آمد
چون
سیلی از آتش آمد
با
ابری از دود
·
سخن استاد بزرگ شاعر احتمالا همین
است.
·
برای نقد دیالک تیکی ماضی، بدیلی
وجود ندارد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر