۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

سیری در شعری از هما وثوق (19 )


ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺎﺭﯾﺨﻨﺪ
ویرایش و تحلیل از
ربابه نون 

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        معنی تحت اللفظی:
·        زنان ایران از محرم هایی که محرم اسرار دل شان نشده اند، خسته اند.

·        این جمله هما وثوق از زیبائی استه تیکی خاصی برخوردار است و به دل می نشیند:  

1
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        هما در مفهوم «محارم»، علاوه بر همسر، پدر شوهر، برادر شوهر و غیره را تجرید می کند.
·        هر زن به محض عقد قرارداد ازدواج، محارم قراردادی نوینی بر محارم طبیعی اش (پدر، برادر، عمو، دائی، عمه، خاله و غیره)  می افزاید.
·        خستگی زنان ایران از این بابت است که محارم جدید، محرم اسرار دل شان نمی شوند.

·        این اما به چه معنی است؟  

2
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        برای پاسخ به این پرسش باید شناخت افزاری را پیدا کرد که هما وثوق در این جمله برای بیان افکار خود به خدمت گرفته است.
·        می توان گفت که هما وثوق، دیالک تیک پدیده و ماهیت (ظاهر و باطن) را به شکل دیالک تیک محرم نمودین و محرم ماهوی بسط و تعمیم می دهد و از بی اعتباری این دیالک تیک پرده برمی دارد:
·        منظور هما وثوق این است که محرمیت ناشی از عقد قرارداد ازدواج در حد محرمیت صوری ـ حرفی باقی می ماند.

·        این اما به چه معنی است؟  

3
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        این، قبل از همه بدان معنی است که زن پس از ازدواج محارم اسرار طبیعی خود را تا حدودی از دست می دهد، یعنی پدر، مادر، خواهر، برادر، عمو، عمه، خاله و غیره را تا حدودی از دست می دهد، بی آنکه محارم اسرار جدیدی در زندگی مشترک جدیدش به دست آورد.
·        این بدان معنی است که زن پس از ازدواج، تنهاتر، بی کس تر و بی پناه تر می گردد.
·        نتایج روحی و روانی منفی این تنهائی را هم هما در بندهای بعدی همین شعر تبیین خواهد داشت و هم هر زنی در دلنوشته هایش اینجا و آنجا بکرات تبیین می دارد:
·        اکثر زنان از دلتنگی، گریه در خفا، تلنبار بغض در گلو و غیره شکوه دارند.

·        اما دلیل تنهائی چیست؟

·        چرا همسر زن و یا مادر شوهرش و یا خواهر شوهرش و یا پدر شوهرش محرم اسرار دل او نمی شوند؟

4
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        به این سؤالات تنها زمانی می توان پاسخ علمی و عینی داد که جایگاه طبقاتی زن و شوهر مشخص باشند.
·        وظیفه نویسندگان رئالیست هم انعکاس همین مسائل است.

الف
·        مثلا در خیلی از خانواده ها، تضاد عمیقی بطور سنتی میان عروس و مادر شوهر تشکیل می شود که به مسموم کردن جو روحی و روانی خانواده منجر می گردد.

·        این تضاد در اشعار میرزا علی معجز ـ شاعر طنز پرداز دیار آتش ها ـ مورد انتقاد انقلابی قرار گرفته است که ترجمه، تحلیل و منتشر می شوند.
·        علل و دلایل مادی و روحی و روانی این تضاد در روند تحلیل اشعار معجز حتی الامکان جستجو، کشف و اعلام خواهند شد.

ب
·        در خیلی از خانواده ها عروس توسط شوهر مورد ضرب و شتم سیستماتیک قرار می گیرد.
·        این بدان معنی است که بر ستم وارده از طرف مادر شوهر، ستم خود شوهر اضافه می شود.
·        یعنی زن به ستمکش مضاعف بدل می شود.

5
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        شاید منظور هما وثوق عمیقتر و فراتر از این بیگانگی باشد.
·        عروس در خیلی از خانواده ها مورد تجاوز پدر شوهر و یا برادر شوهر و محارم قراردادی دیگر قرار می گیرد.
·        کسی کمترین خبر از لطمات روحی و روانی مادام العمر ناشی از این کثافتکاری ها ندارد.
·        آدم ولی آدم است و نه ماشین مکانیکی.
·        کمترین لطمه های فیزیکی و فکری و روحی و روانی حتی، در اعماق روح و روان آدمیان تلنبار می شوند و او را مادام العمر عذاب می دهند.

6
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ

·        شاید منظور هما وثوق، از این جمله، بی اعتنائی همسر و اعضای خانواده همسر به زن جوان باشد.
·        این بی اعتنائی می تواند علل مادی، فکری و فرهنگی متفاوت داشته باشد.
·        این علل را فقط در صورتی می توان کشف کرد که جایگاه اجتماعی زن و شوهر مشخص باشد:

الف
·        شوهری که برای پیدا کردن کار و استخدام باید از هفت خوان فکری و فیزیکی و روحی و روانی بگذرد، پس از برگشت به خانه توان مادی و فکری لازم را برای شنیدن اسرار دل همسر ندارد.
·        چنین شوهری قاعدتا خرد و خراب به خانه می رسد و در زن به دنبال روانپزشک می گردد و نه روان بیمار و روان پریش.

ب
·        شوهری که در محل کار روح و روانش در منگنه مبارزه با همکاران و رؤسا له می شود، پس از برگشت به خانه گلوئی مملو از بغض دارد و دلش می خواهد سر بر سینه همسر نهد و زار بزند.
·        چنین کسی نمی تواند به شنیدن اسرار دل همسر بپردازد.
·        برای اینکه توان جسمی و روحی و روانی لازم را ندارد.

ت
·        چنین افرادی برای تسکین دل دردمند خود، چه بسا دست به خود فریبی توأم با همسر و فرزند فریبی می زنند و از عظمت و عزت و اعجاز خود در محل کار افسانه ها سر هم بندی می کنند تا صورت خود را به ضرب سیلی هم که باشد، جلوی همسر و فرزندان خود سرخ نگه دارند.

پ
·        مردی که مأمور بازجوئی و شکنجه مخالفین رژیم است، ضمن شکنجه جسمی و روحی و روانی همنوع، خود نیز بلحاظ روحی و روانی تخریب می شود.
·        به روایاتی، خیلی از شکنجه گران ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی در کشورهای اروپائی تحت مداوای پسیکولوژیکی قرار دارند.

ث
·        چه بسا شکنجه گران که پس از برگشت به خانه ناخن انگشت های همسر خود را می کشند.
·        دلایل این کرد و کار وحشت انگیز، خود قابل بررسی است.
·        ولی زن در هر صورت زجر می کشد.
·        شاید منظور هما وثوق از محرم نگشتن محارم، پدیده هائی از این نوع هم باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر