نشریه دنیا شماره 4
(زمستان 1345)
)
زمان را گنج ها در آستین است
تحلیلی از
شین
میم شین
·
شنـــــیدم لا
لــه ای در کـوهســــــاری
·
درفـش افراشـت،
آغـاز بهــــــاری
·
به گــرد خــود
جهانــی یافــت غمگین
·
جهانی بی گل و
ریحان و نسریـن
·
دلــش افســرده
شــد از بـــی نصیبــــی
·
همــی سـر کـرد
آهنـــگ غریبـی:
·
«که ما را همدمی
دراین زمین نیســـــت
·
بجز خار
مغیلان در کمین نیسـت
·
چـو گلبـــرگ
تــــرم پژمــرده گــــردد
·
کســی نی،
کاو دلـش افسرده گـردد
·
در این
صحـرای پر خاشاک و پر خــس
·
به داغ
خویـش تنهائیــم و بی کــس»
·
ولـی آن دانــه
هـا کـان لالـه افشـانـــــد
·
نسیمی برد
و در هر گوشه بنشاند
·
هنــوز آن لالــه
را جــان بــود در تــن
·
که شد رشگ
جنان آن تیره گلخـن
·
چــو آتـش شعله
هــا از خـــاک بــر زد
·
ز هـر سو لالـه
ای گلـرنـگ سر زد
*****
·
تو را من نکته ای
جانانه گفتم
·
مپندار از سر
افسانه گفتم
·
ز تنهایی و
ناکامی و ذلت
·
مشو نومید، ای
یار عدالت
·
که گیتی رنگبازی
راستین است
·
زمان را گنج ها
در آستین است
تلاشی برای تحلیل شعر
·
جهان بینی احسان طبری برای ما
عرصه بکلی ناشناخته ای است.
·
اشعار و نوشته هائی که ما از
ایشان خوانده ایم، از تعداد انگشتان دست مان تجاوز نمی کنند.
·
اما با این حال، تصمیم داریم که
اشعار و نوشته های ایشان را در حد توان معرفتی خویش مورد بررسی اوبژکتیو قرار
دهیم و گام به گام در جهت آشنائی با جهان
بینی ایشان حرکت کنیم.
1
·
احسان طبری در این شعر پا جای
پای شیخ شیراز می نهد و برای ابلاغ اندرز خویش به نقل حکایتی می پردازد.
·
مهدی اخوان ثالث را نیز می توان
بلحاظ فرم تبیین اندیشه از پیروان شیخ شیراز تلقی کرد.
2
·
شیوه استدلال و اثبات احسان
طبری در این شعر شباهت ماهوی غریبی به شیوه استدلال و اثبات شیخ شیراز دارد.
·
شیخ شیراز برای اثبات نظریات و
نظرات اجتماعی چه بسا ارتجاعی خویش، چیزها، پدیده ها و سیستم های طبیعی را برای
توضیح چیزها، پدیده ها و سیستم های اجتماعی مورد استفاده قرار می دهد و عملا میان
آنها علامت تساوی می گذارد.
3
·
امروزه همین ترفند را ایدئولوگ
های بورژوازی واپسین و معاصر بطرز همه جانبه توسعه داده، تکمیل کرده و بر ضد جهان
بینی پرولتاریا به خدمت گرفته اند.
·
محتوا و فونکسیون بیولوژیسم،
آنتروپولوژیسم، نئوداروینیسم، راسیسم، پوزیتیویسم و نئوپوزیتیویسم، ژئوپولیتیک،
سوسیال ـ داروینیسم و غیره جز این نبوده است:
الف
·
توضیح پدیده های اجتماعی به
سیاق توضیح پدیده های طبیعی.
ب
·
یکسان قلمداد کردن روندهای
طبیعی با روندهای اجتماعی و انسانی.
ت
·
تنزل دادن اشرف موجودات تا درجه
نیاکان حیوانی اش.
4
·
ما این شیوه تحریف حقایق را
ناتورالیزه کردن پدیده های اجتماعی می نامیم، که ضمنا به معنی سوسیالیزه و هومانیزه
کردن پدیده های طبیعی است:
الف
سعدی
به کوشش نروید گل از شاخ بید
نه
زنگی به گرمابه، گردد سپید
·
معنی تحت اللفظی:
·
با سعی و کوشش نمی توان شرایطی را پدید
آورد که از شاخه بید، گل بروید.
·
به همان سان که سیاه پوست
با رفتن به حمام، سفید پوست نمی شود.
·
سعدی در این بیت، برای اثبات
همیشه همانی انسان و جامعه انسانی دست به ناتورالیزه کردن آن می زند:
·
در قاموس سعدی، همان طور که از
شاخ بید گل نمی روید و زنگی به گرمابه سپید نمی شود، به همان سان نیز راهزن و زن و
بچه اش تربیت ناپذیرند و آدم نمی شوند.
·
پس جلاد را خبر کنید تا حکم
«قتل الموذی قبل عن یوذی!» را جامه عمل بپوشاند.
·
همین منطق ناتورالیستی سعدی است
که کماکان خونریزی بربرمنشانه را توجیه می کند.
·
قتل عام مخالفان بالقوه و
بالفعل بی دفاع، قبل از جامه عمل خونین پوشیدن، جامه تئوریک می پوشد.
·
تئوری را دستکم گرفتن خطای
خطیری است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر