۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (44)


احسان طبری
 (1295 ـ 1368)
تحلیلی از شین میم شین

نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما دل به نو بسته ایم.
·        برای اینکه تاریخ تکرار نمی شود.

1
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        طبری در این بیت، یکی از مهمترین دیالک تیک های مارکسیستی ـ لنینیستی را برای توضیح افکار خود به خدمت می گیرد:
·        دیالک تیک کهنه و نو را.

·        امیر نیک آیین نیز در اثر دو جلدی اش تحت عنوان ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی به توضیح این دیالک تیک می پردازد.
·        این اثر او احتمالا از کتب درسی مدارس شوروی ترجمه شده و امیر نیک آیین هم با ترس و لرز چیزهائی بدان اضافه کرده و از پیک ایران خوانده است.

2
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        طبری در این بیت، اولا تئوری حرکت دایره وار را رد می کند.
·        بزعم او، تاریخ تکرار نمی شود.
·        کهنه مو به مو بازتولید نمی شود.

·        سؤال این است که اگر کهنه تکرار نمی شود، پس چه می شود؟
·        ضمنا نو از کجا می آید که طبری و همگنان بدان دل بسته اند؟  

3
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        آنچه طبری به دلیل محدودیت شعری تبیین نمی تواند مفصلا و دقیقا توضیح دهد، این است که کهنه  نفی می شود.

·        نو از آسمان نازل نمی شود، بلکه نتیجه نفی کهنه است.
·        به عبارت دقیقتر، نو در بطن کهنه تشکیل می شود.
·        نو بسان نطفه ای در رحم کهنه (مادر)   تشکیل می شود و با تغذیه از کهنه (مادر) رشد می کند.
·        نو پس از رسیدن تغییرات کمی به حد عینی، پس از رشد تدریجی تا حد معین در رحم کهنه، ناگهان چارچوب کهنه را از درون منفجر می سازد و تولد می یابد.
·        به همین دلیل، ما با دیالک تیک کهنه و نو، با همبائی و «ستیز»  کهنه و نو سر و کار داریم.

·        سؤال این است که چرا طبری نو را در گیومه قرار داده است؟

4
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        طبری شاید می خواهد نکات زیر را به خواننده و شنونده شعر آموزش دهد:  

الف
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        اولا نو از آسمان نازل نمی شود، بلکه در بطن کهنه تشکیل می شود.
·        یعنی با کهنه رابطه دیالک تیکی ناگسستنی دارد.

ب
·        ثانیا نو رئال است و نه ایدئال.
·        نو واقعی و عینی (اوبژکتیو)  است و نه آرزوئی، خیالی، دلبخواهی، سوبژکتیو.

ت
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        ثالثا نو، نه نتیجه نفی مکانیکی کهنه، بلکه نتیجه نفی دیالک تیکی کهنه است.
·        نو بخشی از کهنه را از آن خود کرده است.
·        نو در بطن کهنه تغذیه و رشد کرده است.
·        یعنی جنبه های مثبت و مفید کهنه را در خود حفظ کرده است.
·        فقط جنبه های منفی و به درد نخور و مزاحم کهنه را دور ریخته است.

پ
·        طبری رابعا می خواهد با نو پذیری و تازه جوئی فرمال مرزبندی کند.
·        نوی مورد نظر طبری نوی محتوائی ـ ماهوی است و نه هر زباله در زر ورق تازه.

5

نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        برای درک بهتر و سهلتر دیالک تیک کهنه و نو بهتر است دیالک تیک نطفه و بیضه را در نظر گیریم:
·        نطفه در بیضه رشد می کند.
·        نطفه به مثابه نو از بیضه تغذیه می کند.
·        از زرده و سفیده و ویتامین ها و آنزیم ها و املاح معدنی بیضه تغذیه می کند.
·        یعنی جنبه های مفید و مثبت بیضه را در خود حفظ می کند.
·        می توان گفت که میان کهنه و نو، بدین طریق پیوست برقرار می شود.
·        شباهت جوجه به پرنده مادر و پدر به دلیل همین پیوست است.
·        به دلیل همین از آن خود سازی و حفظ جنبه های مثبت بیضه است.

6
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        نطفه اما پس از رسیدن به حد عینی تغییرات کمی، پوسته بیضه را از درون منفجر می سازد و بیرون می آید.
·        نطفه (جوجه) پوسته بیضه را از آن خود نمی کند، بلکه دور می اندازد.
·        حذف می کند.
·        با پرنده مادر و پدر از این لحاظ قطع رابطه می کند.
·        گسست وارد رابطه جوجه و پرنده ماده و نر می شود.

7
·        نفی دیالک تیکی هم همین است:
·        جذب جنبه های مثبت و مفید کهنه و توسعه آنها، ضمن حذف جنبه های منفی و مزاحم کهنه.
·        می توان گفت که گذار از کهنه به نو از گردنه دیالک تیک پیوست و گسست می گذرد.
·        بدین طریق می توان ادعای طبری در مصراع اول را استدلال و اثبات کرد:   

8
نيست تاريخ چو تكرار قديم
ما به «نو»  بسته و دلبسته شديم

·        دلیل «تکرار کهنه نبودن» نو، نفی دیالک تیکی است.
·        نو همه جنبه های مثبت و مفید کهنه را از آن خود می کند و به نوبه خود، آنها را توسعه می دهد، تکامل می بخشد.
·        در نتیحه همین توسعه جنبه های مثبت کهنه، جوجه بهتر از پرنده مادر و پدر می گردد و نوع پرنده تکثیر می شود، توسعه می یابد و تحکیم می شود.
·        به زبان فلسفی، تاریخ به پیش می رود.
·        درجا نمی زند.
·        تکرار نمی شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر