مرگ گئومات
ادامه
·
«بردیا» در پارسی به معنای «بلندبالا» ست
·
و او را به یونانی «اسمردیس» می گفتند
·
که به مفهوم «هیولا» یا «هیبت آور» است.
·
هیولا برادر تنی کامبیز بود
·
و همراه با او به مصر رفت
·
اما کامبیز به او رشگ می ورزید
·
و پس از مدتی او را به پارس بازگرداند
·
زیرا برادر زورمندش توانسته بود
·
زه کمان بزرگی را که
·
شاه حبشه برای خوار کردن پارسیان
·
به نزد او فرستاده بود
·
تا دو انگشت خم کند
·
و کامبیز نتوانسته بود.
·
آنگاه او به خواب دید که پیکی از پارس آمده
·
و پیام آورده که هیولا بر تخت نشسته
·
و سرش به آسمان می ساید.
·
پس کامبیز رایزنش را به پارس فرستاد
·
تا هیولا را پنهانی سر به نیست کند.
·
رایزن در شوش با هیولا به شکار رفت
·
و او را در شکارگاه کشت.
·
با این وجود خواهر کامبیز که همسر او نیز بود
·
از مرگ هیولا آگاه شد.
·
یک روز کامبیز برای سرگرمی
·
بچه شیری را به جان توله سگی انداخت
·
جنگ داشت مغلوبه می شد که توله ی دیگری
·
زنجیر خود را گسست و به کمک برادرش آمد
·
و بدین سان هر دو بر شیر پیروز شدند.
·
این پیشامد کامبیز را به خنده انداخت
·
اما خواهرش که کنار او نشسته بود به گریه افتاد.
·
کامبیز علت گریه را پرسید
·
و خواهرش گفت همدلی دو سگ او را به یاد هیولا انداخته
·
که حالا دیگر نیست تا به یاری برادرش بیاید.
·
کامبیز با شنیدن این حرف بر سر خواهر پرید
·
و با وجود اینکه آبستن بود
·
او را در جا کشت.
«تاریخ
هرودوت»،
کتاب
سوم.
برابرگذاشت
فارسی واژه ی یونانی «اسمردیس» را
وامدار فریدون فریاد
مترجم شعر یانیس ریتسوس
هستم.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر