۱۳۹۴ بهمن ۲۶, دوشنبه

سیاوش کسرائی زیر ذره بین تحریف (5)


  سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)  

ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد  

پیشکش
به 

هوشنگ ابتهاج (سایه)   

در کاوش پیاپی لب‌ ها و دست ‌ها ست
کاین نقش آدمی
بر لوحه زمان
جاوید می‌ شود
 
·        معنی تحت اللفظی:
·        برای ابدیت بخشیدن به نقش آدمی بر لوحه زمان، باید با ابزاری از لب و دست، به کاوش بر آن لوحه پرداخت.

·        همین جمله سیاوش در آخرین شعر او برای تمییز قطعی و تیز جهان بینی و درک تاریخ او از جهان بینی و درک تاریخ سنجابی ها کفایت می کند.

·        مراجعه کنید به جهان بینی، درک ماتریالیستی تاریخ، درک ایدئالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

1
در کاوش پیاپی لب‌ ها و دست ‌ها ست
کاین نقش آدمی
بر لوحه زمان
جاوید می‌ شود

·        سیاوش در این جمله، دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک کاوش با لب و کاوش با دست، به شکل دیالک تیک سخن و عمل بسط و تعمیم می دهد:
·        او بدین طریق یکی از کشفیات مهم مارکس و انگلس را به زیور شعر می آراید:
·        بدون تئوری نمی توان کاری انجام داد و بدون کار نمی توان تئوری را به محک زد، ارزیابی کرد، تصحیح و تدقیق کرد و توسعه و تکامل بخشید.

·        برای ماندگاری نقش آدمی بر لوحه زمان، همزمان به تئوری و پراتیک، به اندیشه و عمل (لب و دست)  نیاز است.
·        عمل ـ در تحلیل نهائی ـ زادگاه تئوری است و ضمنا معیار مطمئن برای تعیین صحت و سقم آن است.

·        حزب توده بدون تئوری، به حزبی بی چراغ و گمراه در کوره راه شباهت پیدا می کند.

2
این ذره ذره گرمی خاموش ‌وار ما
یک روز
ـ بی ‌گمان ـ
سر می ‌زند ز جایی و خورشید می ‌شود.

·        معنی تحت اللفظی:
·        این گرمای ذره ذره و بظاهر خاموش ما روزی ـ بی کمترین تردید ـ از جائی سر خواهد زد و خورشیدی خواهد گشت.

·        سیاوش در این جمله، یکی دیگر از شناخت افزارهای دیالک تیکی را و یکی از مهمترین قوانین دیالک تیکی را توسعه می دهد و در اختیار خواننده و شنونده هوشمند شعر خویش قرار می دهد:

الف
·        او دیالک تیک کمیت و کیفیت را به شکل دیالک تیک گرمی ذره ذره و خاموش وار ـ خورشید بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت (خورشید) می داند.

ب
·        او ضمنا فانون دیالک تیکی گذار از تغییرات کمی به تحولات کیفی را به شکل قانون گذار از گرمی ذره ذره و خاموش وار به خورشید بسط و تعمیم می دهد.

3
·        هر تغییر کمی و تدریجی هر چیزی، پس از رسیدن به حد عینی معین، به تحول کیفی آن چیز منجر می شود:
·        روشنگری ذره ذره خاموش وار و تدریجی علمی و انقلابی، پس از رسیدن به حد عینی لازم، تحول کیفی می یابد و در فرم خورشیدی سر می زند.

·        مراجعه کنید به کلنجار مفهومی ستاره و سار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

4

·        سنجابی ها و شرکاء  از این فراست ها ندارند و نمی توانند هم داشته باشند.
·        بورژوازی ـ حتی در متروپول های امپریالیستی ـ دیری است که با فلسفه کلاسیک بورژوائی قطع رابطه ی قطعی و بی برگشت کرده است و فلسفه کلاسیک بورژوائی را با فلسفه بورژوائی واپسین جایگزین ساخته است.
·        بورژوازی امپریالیستی به جای هگل و کانت و فیشته و فویرباخ، شوپنهاور و نیچه و هایدگر و اراذل و اوباش دیگر را نشانده است.

·        مراجعه کنید به فلسفه بورژوائی واپسین در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

·        بورژوازی ایران از مصدق تا سنجابی، اصلا بورژوازی به معنی حقیقی کلمه نبوده و نیست.
·        چبهه ملی و نهضت آزادی و غیره انجمن نیمه بورژوائی ـ نیمه فئودالی بوده است.

·        مراجعه کنید به مصدق از دید جوانشیر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
این ذره ذره گرمی خاموش ‌وار ما
یک روز
ـ بی ‌گمان ـ
سر می ‌زند ز جایی و خورشید می ‌شود.

·        در این جمله سیاوش، امید علمی و قانونمند او تئوریزه و اثبات می شود:
·        امید سیاوش، نه انتظار به گذار خود به خودی جامعه فئودالی و یا بورژوائی به جامعه سوسیالیستی و یا کمونیستی، بلکه امیدی مبتنی بر قوانین و قانونمندی های عینی جامعه بشری است.
·        امید سیاوش نه امید مشابه به امید منفعل به جایگزینی اوتوماتیک و خود به خودی زمستان با بهار، بلکه امیدی دیالک تیکی است.
·        امیدی مبتنی بر دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت است و نقش تعیین کننده را از قضا نه اوبژکت، بلکه سوبژکت به عهده دارد.
·        تاریخ بی سوبژکت نیست.
·        تاریخ سوبژکت مند  است.
·        این هم یکی دیگر از کشفیات بسیار مهم کلاسیک های مارکسیسم است که لنین آن را هم نمایندگی می کند و هم توسعه می دهد و تعمیق می کند.

6
این ذره ذره گرمی خاموش ‌وار ما
یک روز
ـ بی ‌گمان ـ
سر می ‌زند جایی و خورشید می ‌شود.

·        شاید سیاوش وقوف تئوریکی روشن به این دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت نداشته باشد.
·        حزب توده، حزب فلسفه فقیری بوده است.
·        شاید حزب کمونیست شوروی هم در همین حد حزب توده بوده باشد.
·        نماینده اصلی و اصیل فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، حزب کمونیست آلمان بوده است.
·        خدمات کمونیست های آلمانی به فرهنگ بشری لاتحد و لاتحسی است.
·        میراثی که کمونیست آلمان برای بشریت باقی گذاشته اند، غول آسا ست و صدها سال برای تهیه و تنظیم و ترجمه آنها وقت لازم است.

·        تفاوت امید سیاوش با امید سایه همین جا ست.
·        امید سایه احتمالا امیدی غیر علمی و غیر قانونمند و پاسیو و منفعل است.
·        امید سیاوش عمدتا امیدی کوشا، فعال و اکتیو و سوبژکت مند است.

7
تا دوست داری ‌ام
تا دوست دارمت
تا اشک ما به گونه هم می ‌چکد ز مهر
تا هست در زمانه یکی جان دوستدار
کی مرگ می‌ تواند
نام مرا بروبد از یاد روزگار؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        تا زمانی که مهر متقابل میان ما هست، مرگ قادر به امحای نام من نیست.

·        سیاوش در این بند شعر به پیوند عاطفی میان توده ای ها ارج خارق العاده قایل می شود.
·        در دیگر اشعار او نیز ـ به استثنای اشعار دوره های شکست (سفر در تابوت) ـ ارج فوق العاده ای به پیوند عاطفی میان سربازان سپاه توده به چشم می خورد.

·        این رفاقت سرشته به احساس و عشق و عاطفه شاید از میراث بلشویسم در حزب توده باشد که با نفرت، دیالک تیکی را تشکیل می دهد:
·        دیالک تیک عشق و نفرت میان توده ای ها را.

8
·        یکی از دلایل سنگینی کفه ترازوی دیالک تیکی به نفع پیوند عاطفی و شور و شوق انقلابی در حزب توده، سبک بودن کفه ترازوی تئوری (فلسفه) است.

·        بدین طریق در حزب توده (و نه فقط در حزب توده)، جای خالی نور شعور را شور کور می گیرد.
·        شوری که فقط برای مدت کوتاهی مؤثر می تواند افتد.

·        یکی از دلایل چرخش 180 درجه ای کادرهای عالی رتبه حزب توده (و نه فقط حزب توده)، همین قلت نور شعور و وفور شور کور بوده است.

·        باور نکردنی است که کادرهای مهم حزب توده اکنون هنری جز تکثیر و توزیع عکس های خود و اهل و عیال خود در فیس آباد و یا ذکر لاطائلات در بی بی 30 و 30 عن عن ندارند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر