سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ
وین)
ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
پیشکش به
هوشنگ
ابتهاج (سایه)
باور
کنم که دل
روزی
نمی تپد؟
نفرین
برین دروغ ، دروغ هراسناک
·
معنی تحت اللفظی:
·
آیا باید به این دروغ هراسناک باور کنم که روزی دل از
تپش باز می ایستد؟
·
این سخن سیاوش به چه معنی است؟
1
باور
کنم که دل
روزی
نمی تپد؟
نفرین
برین دروغ ، دروغ هراسناک
·
محتوای معنوی این سخن سیاوش، طغیان شاعر بر عفریت مرگ
است.
·
این سخن شاعر در واپسین لحظات عمر کوتاه و جانکاه خویش،
به معنی دفاع سرسختانه از زندگی است.
·
سنجابی ها هرگز نمی توانند مواضع هومانیستی رادیکال از
این نوع را حتی به مخیله خراب و خواب آلود خود خطور دهند، چه رسد به اتخاذ چنین
مواضعی.
·
بورژوازی واپسین هرگز نمی تواند جز نیهلیسم، جز ایراسیونالیسم،
جز فاشیسم، جز فوندامنتالیسم، جز پسیمیسم، جز اسکپتیسیسم سنگری حفر کند.
·
بورژوازی واپسین اصلا بیل وکلنگ تئوریکی ـ اتیکی و کلا ایده ئولوژیکی لازم
را برای حفر سنگر هومانیستی در اختیار ندارد.
·
کسانی که می کوشند تا با مسخ سیاوش کسرائی، سنجابی ئی از
او سرهم بندی کنند، باید دو بار بیندیشند.
·
مسخ سیاوش های گذشته از تل آتش ها، آسان نخواهد بود.
2
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
پیغام
من به بوسه لب ها و دست ها
پرواز
می کند
باشد
که عاشقان به چنین پیک آشتی
یک
ره نظر کننند
·
معنی تحت اللفظی:
·
شعر من به ساحل آینده پل می زند.
·
پلی که رهروان سرخوشی از آن خواهند گذشت.
·
پیام من با بوسه لب ها و دست ها پر می کشد تا عاشقان به
این پیک آشتی باری نظر کنند.
·
سیاوش پس از حفر سنگر هومانیستی، پرچم ایده ئولوژیکی می
افرازد:
3
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
سیاوش با صراحت روشن تر از آفتاب اعلام می دارد که شعرش
پل پیوند میان امروز و فردا ست:
·
پلی است تا نسل حاضر در عبور از آن، به ساحل آینده رسد.
·
اما در گذر از این پل نه همه اعضای همه طبقات اجتماعی،
بلکه فقط رهروان سرخوشی می توانند به ساحل آینده رسند.
·
منظور شاعر از مفهوم «رهروان سرخوشی» چیست؟
4
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
سیاوش در این بیت شعر به تبیین خصایص سوبژکت گذرنده از
پل شعر خویش می پردازد:
الف
·
اولین خصیصه سوبژکت مورد نظر شاعر، تحرک (موبیلیته) است.
·
رهروی است.
ب
·
دومین خصیصه آن، دسته جمعیت (کلکتیویته) است.
·
سوبژکت مورد نظر شاعر نه تکروی تک و تنها، نه آوانتوریست
خودخواه خودستای خودشیفته محبوس در خانه تیمی، بلکه سوبژکتی کلکتیو است، از سرتاپا
توده ای است.
·
سیاوش اینجا با دار و دسته های فئودالی، فاشیستی، فوندامنتالیستی،
آنارشیستی موسوم فدائی و مجاهد و لیملام و دیمدام مرزبندی می کند.
·
کسانی که عکس ها و اشعار معینی از سیاوش را ساده لوحانه
و یا ساده لوح فریبانه به عنوان سمپاتی او به فدائیان و مجاهدین و غیره تفسیر می کنند، آب در هاون می کوبند.
·
سیاوش با همه اعضای طیف روشنفکریت تماس داشته است، ولی
خر نبوده است تا از تمیز سره از ناسره عاجز باشد.
ت
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
سومین خصیصه سوبژکت مورد نظر شاعر، حرکت به سوی آینده است.
·
عابرین مورد نظر شاعر از پل شعرین پیوند میان مضارع و
مستقبل، به سوی آینده روان اند.
·
این اما به چه معنی است؟
پ
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
این اولا بدان معنی است که سوبژکت مورد نظر شاعر هدف، آماج،
مقصد و دورنمای طبقاتی و تاریخی دارد.
·
سیاوش بدین طریق با داز و دسته ها و گرایشات و سمتگیری
های طبقاتی زیر مرزبندی می کند:
1
·
سیاوش اولا با عرفان، با گوشه گیری، با عزلت گزینی، با
انفعال، با فرو رفتن در خویشتن خویش، با درونگرائی مرزبندی می کند.
·
سوبژکت شعر سیاوش در حال حاضر، در زمان مضارع درجا نمی
زند.
·
بلکه به سوی آینده می شتاید.
·
سوبژکت شعر سیاوش، نه راهب و عارف و دیرنشینی منفعل و
خود شیفته، بلکه رهروی موبیل و فعال، هدفمند و اماجگرا ست.
·
آماجی که در آینده است.
·
کسانی که در این مستند مدعی کشف یأس و درونگرائی در
اشعار واپسین سیاوش اند، معلوم نیست که ترفند طبقاتی خود را از کجای این شعر واپسین
استخراج کرده اند.
2
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
سیاوش در این بیت شعر، ثانیا با ارتجاع از هر نوع مرزبندی
می کند.
·
سوبژکت شعر سیاوش نظر به آینده دارد و نه به گذشته.
·
مستقبلگرا ست و نه مرتجع و نه ماضیگرا.
3
·
سیاوش ثالثا با فوندامنتالیسم از هر نوع مرزبندی می کند.
·
فرق هم نمی کند که فوندامنتالیسم کوروشیستی باشد و یا شیعیستی
و استالینیستی ـ نوستالژیستی باشد.
·
ماضی برای سیاوش فقط برای نقد دیالک تیکی لازم است و نه
برای برگشت توهم آمیز بدان.
·
سیاوش شاعر توده است و نه شاعر طبقات انگل مفتخور ممتاز.
·
توده در ماضی جز غل و زنجیر بر گرده و دست و پا چیزی
ندارد تا در آرزوی برگشت بدان غوطه ور گردد.
·
به همین دلیل شعر شاعر توده نه به سوی اعماق تاریخ، نه
به دوران کوروش کبیر و یا صدر اسلام و یا حتی به عصر سوسیالیسم واقعا موجود، بلکه
فقط و فقط به سوی فردا، به سوی آینده پل می کشد.
·
کسانی که می کوشند تا شعر سیاوش را به فوندامنتالیسم کوروشیستی
و گوگوشیستی بچسبانند، اگر ساده لوح نباشند، ساده لوح فریب اند.
4
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
سیاوش در این بیت شعر، سوبژکت مورد نظر خود را، رهروان سرخوشی
می نامد.
·
او در مفهوم «سرخوشی» گشتاورهای ایده ئولوژیکی مهم توده
را تجرید می کند:
5
·
قبل از همه، خوش بینی فلسفی ـ تاریخی سوبژکت مورد نظر
خود را.
·
سیاوش بدین طریق، با پسیمیسم (بدبینی)، یأس، نیهلیسم (پوچیگرائی)،
فاشیسم و فوندامنتالیسم مربندی می کند.
6
پُل
می کشد به ساحل آینده، شعر من
تا
رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
·
سیاوش ضمنا با صفت رهرو سرخوشی از امید علمی، انقلابی و قانونمند
سوبژکت مورد نظر خود پرده برمی دارد.
·
دل رهروان به سوی آینده سرشار از سرخوشی است.
·
این تداوم بی چون و چرای استراتژی دفاع از زندگی است که
مختص توده های مولد و زحمتکش است.
·
سنجابی ها کجا و این سنگرهای ایده ئولوژیکی اوپتیمیستی ـ
انقلابی ـ توده ای کجا؟
ادامه دارد.
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفلطفا انتقادات خود را زیر مطالب مربوطه و با ذکر جملات مربوطه قید کنید تا مؤلف بتواند جواب بدهد.
پاسخحذف