۱۳۹۴ بهمن ۲۱, چهارشنبه

سیاوش کسرائی از دید آن و این (2)

 
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
 
پیشکش
به سیاوش کسرائی

مانلی کسرائی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک مانلی
اتوبوس بوديم
كه از او سؤال كردم:
«بابا آيا اگر يكبار ديگر بدنيا مي آمدي
اين راه و اين انديشه رو انتخاب مي كردي؟»

در جوابم گفت:
«مانلي جان
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.
و هر كسي كه از راه مي رسد هزار و يك انتقاد مي كند
و همه حق دارند (حق به جانب اند)
چرا كه تو بازنده و شكست خورده اي.
اما از فرد پيروز انتقاد نمي شود.»

• این پاسخ پدر به پرسش پسر است.

• سؤال اما این است که در ورای این سخن پدر، چه تبیین می یابد؟

1
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.

• پدر به جای پاسخ به پرسش مشخص پسر، به انتقاد از اطرافیان می پردازد.

• چرا؟
• چرا پدر به پرسش مشخص پسر پاسخ نمی دهد؟

• چرا نمی گوید، اگر دوباره تولد یابد، چه طرز زندگی در پیش خواهد گرفت؟
 
2
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.

• بی پاسخ نهادن پرسش پسر، خود پاسخی است.
• پاسخی که از پایگاه طبقاتی و پیگیری انقلابی سیاوش حکایت دارد.
• این پاسخ مسکوت بدان معنی است که اگر سیاوش هزار بار هم تولد یابد، خادم توده خواهد بود.
• سیاوش این موضعگیری را در سطر سطر آثار و اشعارش تبیین داشته است.

• مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار سیاوش کسرائی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
 
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.
 
• این پاسخ، نه فقط پاسخ سیاوش، بلکه پاسخ همه سرداران توده و حزب توده است.
حزب توده، حزب پهلوانان است.
 
• یکی از دلایل اخلاقی تحمل ضربات کمرشکن در تمامی طول تاریخ حزب توده، همین اخلاق پهلوانی سرداران و حتی کادرهای اصلی حزب توده بوده است.
 
• این اتیک پهلوانی بویژه در نام مستعار جوانشیر و در اثر ادبی آنتی فاشیستی او تحت عنوان «حماسه داد» دم به دم نمایندگی می شود.
 
• همین پهلوانی در تک تک حرکات و سکنات همین علی خاوری ـ خواه در زندان و خواه در تبعید ـ تبیین یافته و تبیین می یابد.
 
حزب توده را باید از زیر خروارها تف و توهین و طعنه و تهمت و دشنام و افترا بیرون آورد و از نو شناخت و ضمنا دشمنان خاین و خردستیز و جانی توده و حزب توده را به بازخواست کشید و رسوا ساخت.

4
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.

• پدر در شرایط جسمی، روحی و روانی مناسب برای پاسخ به پرسش تلخ پسر نیست.
• به همین دلیل، نمی توان و نباید سخنان شخصیت ها را در شراط استثنائی سندیت بخشید و بر پایه آنها دست به داوری زد.

• در این انتقاد سیاوش از نحوه رفتار «اطرافیان» پرده برداشته می شود.

• ولی دلیل این رفتار بی رحمانه چیست؟
• چرا اطرافیان به عوض دل دادن به مبارز مغلوب او را مورد مزمت قرار می دهند و ضمنا خود را عقل کل و مبارز انقلابی مغلوب را نادان قلمداد می کنند؟

5
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.

• دلیل این نحوه برخورد این است که مبارزه و مقاومت از دید «اطرافیان»، نه کار توده، بلکه کار قهرمان است.
• به زعم اطرافیان، توده تماشاچی است و همه کاره شخصیت است.
• اگر شخصیت پیروز شود، مورد تأیید و تمجید قرار داده می شود و اگر شکست خورد، مورد مزمت و سرزنش و نکوهش.

• این اما بلحاظ درک تاریخ به چه معنی است؟

6
هميشه اين طور رسم بوده كه وقتي كسي شكست مي خورد
و يا مي بازد همه اطرافيان و دور و بر مي گويند:
ديدي؟
ما كه گفتيم
ما كه مي دونستيم.

• این موضعگیری به معنی وارونه سازی دیالک تیک شخصیت و توده است.
• نقش تعیین کننده در دیالک تیک شخصیت و توده از آن توده است، بی آنکه شخصیت هیچ کاره باشد.
 
• اطرافیان اما این دیالک تیک را وارونه می سازند و نقش تعیین کننده را از آن شخصیت (قهرمان، پهلوان، روشنفکر، چریک، مجاهد، رهبر، سردار و غیره) می دانند.

خوزه اورتگا گاسه (1883 ـ 1955) با هایدگر فاشیست
فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی
نماینده تئوری نخبگان
آثار:
تشکیل و تلاشی ملت
ایده نسل
قیام توده ها
 
• این چیزی حز درک ایدئالیستی تاریخ نیست.
• این همان تئوری نخبگان فاشیستی اورتگا گاسه است.



7
 
• درست به همین دلیل است که جانشین خلف مارکس ـ برتولت برشت ـ می گوید:
• بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد.
 
• منظور برشت نه انکار نقش فوق العاده مهم شخصیت، بلکه تأکید مؤکد بر نقش تعیین کننده توده است.
 
• یکی از ایرادات حزب توده بی اعتنائی به توده بوده است.

• این ایراد البته به حزب توده تحمیل شده است.
• چون حزب توده در عمر ده ساله خویش، کار روشنگرانه عظیمی میان توده های کارگری، پیشه وری و دهقانی انجام داده بود.
 
• پس از کودتای امپریالیستی 28 مرداد، رشته های پیوند حزب توده با توده قطع می شوند و پیروزی انقلاب سفید، توده های کارگری و دهقانی و پیشه وری را به طبقه حاکمه بورژوائی نوین جلب می کند و زیر پای حزب توده بکلی خالی می شود.

8
• رژیم کودتائی انقلاب سفید اما از توده هراس داشته است.

• به همین دلیل خیانت عظیمی نسبت به جامعه صورت می گیرد:
• رابطه توده با حزب توده قطع می شود و توده بی سر می ماند.
• آن سان که می تواند دچار توهم شود، دنبال هر شیادی بیفتد و فاجعه بیافریند.

• نقاب سرخ ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی برای فریب همین توده بی سر و بی سردار (بی حزب توده) بوده است.
 
• پس از آنکه خر ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی از پل قبضه قدرت گذشت، نه از حکومت عدل علی حرفی شنیده می شود، نه از تشیع سرخ علوی و نه از هارت و پورت موسوم به جامعه بی طبقه توحیدی.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر